رضا کدخدازاده : عضو هیئت تحریریه
تحولات میدانی یمن حاکی از آن است که ادامه حملات جنگندههای ائتلاف به خاک یمن کماکان ادامه دارد و هر چه زمان بیشتری از آن میگذرد به پیچیدهتر شدن اوضاع، منجر میشود.
در حالی که در روزهای گذشته در ابتدا خبرگزاری رسمی عربستان سعودی (واس)، اعلام کرد: عملیات طوفان قاطعیت با پیروزی به پایان رسیده، ساعاتی پس از آن از سوی وزارت دفاع عربستان سعودی اعلام شد که عملیات جدیدی به نام "بازگرداندن امید" آغاز خواهد شد! برخی گزارشها حاکی از وجود اختلافات شدید میان سعودیها است و گفته میشود برخی سران سعودی خواستار توقف حملات به یمن میباشند، ولی محمد بن سلمان، وزیر دفاع سیساله و کمتجربه عربستانی به تنهایی بر ادامه جنگ در یمن پافشاری میکند. نکته جالب توجه آنکه، مسئولین سعودی که همواره به داشتن سنین بالا شهره هستند، با انتخاب محمد بن سلمان در حال حاضر عنوان جوانترین وزیر دفاع جهان را به نام خود ثبت کردند! به هر حال وجود تناقضات بی سابقه در میان هیات حاکمه عربستان، بر گزاره اکثر قریب به اتفاق ناظران بینالملی مبنی بر اشتباه تاکتیکی عربستان در حمله به یمن صحه میگذارد.
عربستان سعودی از زمان تاسیس آن تا مرگ ملک عبدالله همواره در تصمیمگیریهای خود، به خصوص در عرصه سیاست خارجی جهتگیریهای محافظهکارانهای را از خود نشان داده بود و در بسیاری از تصمیمات آنها عقلانیت نسبی و اجتناب از رادیکالیسم مشاهده میشد. پس از مرگ ملک عبدالله زمام امور عربستان به دست سلمان، بیست و پنجمین فرزند عبدالعزیز بن سعود رسید که با داشتن 80 سال سن، دارای نشانههایی از بیماری آلزایمر میباشد.(وی چندی پیش در سخنرانی خود چندین بار به جای واژه استرخا به معنی آرامش واژه استبرا را به کار برد). به همین دلیل سعی میکند کمتر در مجامع عمومی ایراد سخنرانی کند. سلمان در عرصه سیاستورزی با تصمیم غلط حمله نظامی به یمن نشان داد مبتلا به آلزایمر تاریخی هم هست و با تغییرات گسترده و شتابزده خود در هیات حاکمه از جمله واگذاری پست مهم وزارت دیوان و دربار به برادر تندروی خود، حکومتش هم به شدت درگیر رادیکالیسم میباشد. تغییرات گسترده و بیسابقه چند روز اخیر در دولت عربستان، موید این مطلب است که درون هیات حاکمه آن، آشفتگی زیادی را میتوان متصور بود. در مهمترین این تغییرات مقرن بن عبدالعزیز از ولیعهدی و معاونت نخست وزیری برکنار و محمد بن نایف عبدالعزیز به عنوان ولیعهد، معاون نخست وزیر، وزیر کشور و رییس شورای امور سیاسی و امنیتی برگزیده شد. قابل توجهتر از همه، تغییر سعودالفیصل وزیر امور خارجه بعد از چهل سال و انتخاب عادل الجبیر، سفیر عربستان سعودی در آمریکا میباشد که در تاریخ سیاست خارجه محافظهکارانه عربستان چنین تغییرات گستردهای هیچگاه مسبوق به سابقه نبوده است.
در ۲۶ مارس سال جاری و در حالی که دو ماه و سه روز از سلطلنت سلمان بر عربستان میگذشت دستور حمله به یمن توسط وی صادر شد. کشورهای سودان، کویت، اردن، مراکش، امارات، بحرین و قطر او را در این حمله یاری کردند. وی به شدت خواهان همراه کردن کشورهای پاکستان و ترکیه با عربستان بود که این امر با تحرکات دیپلماتیک ایران پس از سفر محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران به پاکستان و حضور رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه در ایران، باعث شد عربستان از همراه کردن این دو کشور مهم منطقه طرفی نبندد.
سیاست و تاکتیک عربستان در حمله به یمن بیش از هر چیز دیگری در نزد حاکمان آن، برای نمایش توان نظامی و قدرت نمایی در منطقه بود اما به دو دلیل مهم که در ذیل مورد بررسی قرار خواهند گرفت نشان داده خواهد شد عربستان در حمله به یمن دچار سردرگمی راهبردی و تاکتیکی شده و این سیاست محکوم به شکست خواهد بود.
1- انتخاب کشور فقیر یمن به عنوان کشور هدف:
در این بخش از نوشتار، این مهم مورد بررسی قرار خواهد گرفت که فقر و نداشتن دولت قوی به تنهایی ضامن رسیدن به هدف عربستان نخواهد بود.
عربستان سعودی یمن را به عنوان فقیرترین کشور جهان عرب در جنوب خود بهترین گزینه دید که میتوانست بدون دردسر در آن قدرت نمایی کند. سعودیها سه استان عسیر، نجران و جیزان، که در گذشته جزئی از خاک یمن بوده را با کمترین دردسر ممکن به خاک خود ملحق نموده که با توجه به این مهم که تلاش چندانی از یمن برای بازپس گرفتن آنها صورت نگرفته ضعف یمن را نمایانتر میساخت. در نتیجه دولت سعودی یمن را به دلیل فقر گسترده و نداشتن دولت مرکزی قوی بهترین گزینه برای اجرای هدف خود در منطقه دید. این در حالیست که در مقایسه با وضعیت سوریه، عربستان که در نابودی دولت اسد از هیچ تلاشی فروگذار نبوده و علیرغم اینکه سوریه برای آن خطر جدیتری نسبت به یمن بوده اما به علت داشتن ارتش و دولت قویتر نسبت به یمن، هیچگاه جرات مداخله مستقیم نظامی در سوریه را به خود نداده است.
عربستان با حمله نظامی به خاک یمن تنها بذر کینه و دشمنی را در دل مردم یمن میکارد که این کینه باعث اتحاد نیروهای سیاسی مختلف در یمن در برابر یک دشمن مشترک خواهد شد که به علت داشتن مرز وسیع زمینی با یکدیگر میتواند حتی موجودیت عربستان را در آینده تهدید جدی کند. علاوه بر این همین مرزهای زمینی حاکی از داشتن عمق استراتژیک برای یمن است که اگر جنگ زمینی در دستور کار قرار گیرد یمن دارای موقعیت بهتری نسبت به عربستان خواهد بود.
کشور پادشاهی عربستان سعودی که تنها کشوری در جهان است که در مالکیت یک خاندان قرار دارد و با نام یک خانواده از آن نام برده میشود، در سال ۱۹۳۲ توسط ملک عبدالعزیز بن سعود پایهگذاری شد و در سال 1960 به صورت رسمی تشکیل شد و هنوز ملت-دولت به شکل واقعی در آن شکل نپذیرفته است و فاقد هویت تمدنی به این نام میباشد. این کشور، تنها بر اساس اقتصاد حاصل از فروش منابع زیرزمینی خود توانسته ثبات سیاسی و اقتصادی داشته باشد. بسیاری از ناظران بر این باورند که ساختار به شدت سنتی عربستان همچون آتش زیر خاکستری است که دیری نخواهد بود که زبانههای این آتش سر از خاکستر بیرون خواهند کرد. ترس حاکمان محافظهکار این کشور با ترویج دموکراسی در منطقه به خوبی نشان دهنده این امر است که وجود دموکراسی در کشور خود را به هیچ وجه برنمیتابند. در مقابل کشور یمن دارای تمدن کهن و درخشانی بوده که در گذشته آن را مدینهالخضرا( سرزمین خوشبخت) و یمنالسعید مینامیدند. اما در قرون معاصر به علت جنگها و ستیزههای گوناگون و مسائل دیگر سهم بیشتری از فقر در منطقه نصیب این کشور شد. با این حال دارای جمعیت و مساحت مناسبی است که اگر در مسیر توسعه قرار گیرد میتوان آینده بهتری را برای این کشور متصور شد. البته این مسیر به خصوص با اتفاقات سالهای اخیر دستنیافتنیتر شده است.
2- عدم شناخت مناسب از مناسبات در عرصه روابط بینالملل:
عربستان برای حمله به یمن همانطور که انتظار میرفت بدون چراغ سبز آمریکا وارد عمل نشد اما به گونهای رفتار میکند که گویی همراهی آمریکا با هر کشوری متضمن دستیابی تمام و کمال به موفقیت میباشد! این امر همانطور که در ابتدای این نوشتار هم گفته شد حاکی از آلزایمر تاریخی و عدم شناخت از حوزه بینالملل است. اگر حاکمان عربستان دارای حافظه تاریخی بودند به خوبی درمییافتند که همراهی آمریکا تضمین قطعی پیرزوی کشورها نبوده است. سعودیها که برای حمله نظامی به یمن نام "طوفان قاطعیت" را انتخاب کردند، خوب بود که خاطرات مقامات آمریکایی از عملیاتی مشابه همین نام را مطالعه میکردند! آمریکا در سال 1990 حملهای را با نام عملیات "طوفات صحرا" بر علیه صدام که کویت را اشغال کرده بود انجام داد. کالین پاول در کتاب خاطرات خود در مورد این عملیات، به علاقه آمریکا به کشور عربستان به خاطر مخازن نفت آن به صراحت اذعان نموده است! این جمله مقام آمریکایی به خوبی نشان میدهد که آمریکا به خصوص در سیاست خارجه پیمانی را با هیچ کشوری در طول تاریخ خود نداشتهاند مگر بر اساس توجیهات صرف اقتصادی که برای آنها باید داشته باشد. اگر حاکمان سعودی این مهم را درک کنند، متوجه خواهند شد در صورتی که مزیت نفت عربستان به هر دلیلی اهمیت خود را از دست بدهد، آمریکا حامی نظام پادشاهی عربستان نخواهد بود بلکه اولین کشوری خواهد بود که برای اجرای دموکراسی در عربستان اسب خود را زین خواهد کرد!
درباره عدم درک صحیح از حوزه روابط بینالملل نیز باید گفته شود اگر عربستان اتفاقات سوریه، -که زمان زیادی هم از آن نمیگذرد- مورد مداقه قرار میداد و تغییر رویکرد آمریکا از راه حل نظامی به راه حل دیپلماتیک که حتی بیشترین خشم را در قبال آن، سعودیها ابراز کردند، به خوبی تحلیل مینمود به راحتی به این نتیجه میرسید که سیاست خارجی آمریکا در این گزاره خلاصه میشود که: "برای آمریکا در روابط بینالملل دوست و دشمن دائمی وجود ندارد بلکه این منافع ملی است که دائمی است!"
در جمع بندی نهایی میتوان گفت حاکمان جدید عربستان با حمله به یمن و اتخاذ سیاستهای تهاجمی خاصه در قبال ایران و عراق، دو قدرت سنتی در منطقه، هم آینده مبهمی را برای حکومت به شدت بسته خود رقم خواهند زد و هم اوضاع منطقه را نسبت به قبل پیچیدهتر خواهند کرد که لزوم حرکت هر چه سریعتر در جهت عقلانیت سیاسی در هیات حاکمه عربستان احساس میشود.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل