پیش زمینه های یک ربایش_قتل

رامتین رضایی عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

ترور و سر به نیست نمودن اعضای اپوزو‌سیون؛ منتقدین و دگراندیشان‌ توسط حکومت های اقتدار‌گرا امری مسبوق به سابقه و نسبتا شناخته شده است. اما  ناپدید شدن(احتمالا قتل) یک روزنامه نگار و منتقد سرشناس در سطح جهان عرب و حتی فراتر از آن در کنسولگری عربستان سعودی در استانبول اقدامی ناشیانه و غیر حرفه ای بود که جهانیان و رسانه ها را چنان متحیر‌ ساخت که هیچ یک از فیلم های ژانر‌ جنایی ساخته شده در هالیوود نیز تا کنون نتوانسته چنین جذابیت و هیجانی برای مخاطبین خود خلق نماید. اما صرف نظر از پرداختن به جزئیات این حادثه عجیب لازم و ضروریست که زمینه یا پیش زمينه‌های وقوع این حادثه یعنی ناپدید شدن یا قتل جمال خاشقچي‌ مورد تامل و تعمق بیشتری قرار گیرد. پرونده جمال خا‌شقچي به باور نگارنده یک مساله صرفا داخلی بوده و رابطه چندان دقیقی با موقعیت و مناسبات خارجی عربستان ندارد.
باید توجه داشت که خاشقچي‌ نه یک روزنامه نگار گمنام و عادی و نه یک فعال سیاسی و منتقد بی نام و نشان و بی تاثیر. شاید با تسامح  بتوان ادعا نمود که در طول تاریخ معاصر عربستان از زمان شکل گیری این کشور تا به امروز؛ یک روزنامه نگار روشنفکر؛ آگاه و جریان ساز تاتير‌بخش و به شدت منتقد و معترض  به پایه جمال خا‌شقچي را تجربه نکرده است. وی ستون‌نویس بسیار مشهور روزنامه واشنگتن پست و یک سخنور قهار بود که نوشته ها و نیز گفتگو و مصاحبه‌هایش با خبرگزاری ها و شبکه های تلویزیونی معتبر غرب از جمله الجزیره قطر و بر علیه آل‌سعود و شاهزاده جوانی که در کسوت نیابت‌سلطنت عملا کلیه امورات و اصلاحات کشور را تحت سلطه خود درآورده؛ موجی از امید و طرفداری در میان قشر دگر‌اندیش و معترض عربستان و جهان عرب و سیلی از احترام و اعتبار در جهان غرب را برای وی به ارمغان آورده است.
جمال خاشقي‌ در سال های اقامت خود در آمریکا و ترکیه توانسته بود که هسته های اولیه یک اپوز‌وسیون عربستانی‌ را تشکیل داده و به خوبی رهبری نماید. به همین دلیل شاید اگر خاشقچي‌ در کنسولگری عربستان در استانبول ناپدید نمی‌گشت؛ می توانست به یک گزینه قابل اتکا برای آینده سیاسی عربستان و حتی فراتر از آن برای تغییرات اساسی در ساختار سیاسی سنتي‌ترین نظام سیاسی حال حاضر جهان که در قرن بیست و یکم به نداشتن نهادهایی مدرن مانند انتخابات؛ پارلمان و تفکیک قوا مشهور است مطرح شود.
بدیهی است که تحمل چنین شخصیتی برای آل‌سعود که از سال 1932 تا کنون بر یک جامعه به شدت سنتی حکومت کرده و به جریانات دگر‌اندیش و معترض خو نگرفته‌اند بسیار غیر قابل تحمل و هراس برانگیز باشد.
اما توجه به یک مساله دیگر نیز بسیار حائز اهمیت است. اخوان‌المسلمین و تفکر اخو‌اني که بر تشکیل حکومت دینی با مختصات جمهوری تاکید می‌ورزد برای حکومت های عربستان و امار‌ات و مصر خصوصا در سالیان اخیر به یک تهدید بسیار جدی حتی جدی تر از هلال شیعه مبدل گردیده است. قطع رابطه عربستان و امارا‌ت با قطر که حکومت آن گرایش اخو‌اني دارد و اختلافات ایدئولوژیک با ترکیه و حزب عدالت و توسعه نمایانگر همین تهدید برای عربستان و امارات‌ است.
گرایشات خا‌شقچي به اخوان‌المسلمین هر چند در حد اعتدال و دور از افراطی گری های سلفی‌ مساله را دو چندان پیچیده تر و غامض می سازد و صد البته وجود وی را غیرقابل تحمل تر برای آل‌سعود و شخص محمد بن سلمان نمود.
در نهایت و با یک جمع بندی کلی و نیز در کنار هم قرار دادن و مرتبط ساختن ویژگی های فوق‌الذکر خاشقچي‌ از یک سو و ذهنیت؛ ساختار سیاسی و برداشت و تفسیر مفهوم امنیت و تهدید برای رژیم حاکم بر عربستان می توان استنباط نمود که چرا این دولت حاضر به پرداخت هزینه ای سنگین به منظور تغییر رفتار و مهار خاشقچي‌ و حتی ناپدید ساختن و شاید قتل وی بود.
اما به هر کیف پرونده خاشقچي‌ نمی‌تواند به دور از تبعات سیاسی برای حکومت عربستان باشد. حمایت از حقوق بشر در سیاست خارجی آمریکا و سایر کشورهای غربی به عنوان یک اصل هنجاري‌ قوی نهادینه شده است. به همین دلیل و با توجه به برجستگی این پرونده در رسانه های بین‌المللی؛ آمریکا و غرب نمی‌توانند نسبت به متحد دیرین و بسیار پر اهمیت خود نرمش نشان داده و یا موضوع را نادیده بگیرند. هر چند که می توان پیش بینی نمود که عربستان در نهایت با استفاده از ترفند‌هایی مانند پرداخت غرامت به خانواده خاشقچي‌ و یا محاکمه نمایشی برخی از مسببین‌ به این غائله خاتمه خواهد داد اما همچنان یک سوال بی‌جواب خواهد ماند. غائله حذف منتقدین و دگر‌اندیشان در خاورمیانه سرانجام در کجا خاتمه خواهد يا‌فت؟؟

 

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل