ترامپ، بلندی های اشغالی جولان و فروپاشی نظم هژمونی لیبرال

تاج الدین صالحیان دکترای تخصصی روابط بین الملل

برخلاف نظم داخلی کشورها که حاصل اصل "حاکمیت" و قدرت فائقه و مطلق کشورهاست ، در سطح نظام بین الملل ، در غیاب قدرت فائقه و مشروع بین المللی ، مهمترین خصیصه ، "آنارشیک بودن" نظام است. در نظام بین المللی آنارشیک، "بی اعتمادی" که نتیجه ترس از "فریب و تقلب" دولتهاست ، "همکاری" را با مشکل مواجه می کند، از نظر لیبرالها مهمترین عامل غلبه بر بی اعتمادی "رژیم ها ،نهادها و سازمان های بین المللی" قلمداد می شوند. پس از فروپاشی شوروی سابق ، ایالات متحده بعنوان تنها ابرقدرت جهانی در نظام بین الملل خودنمایی کرد. قدرت مهیب نظامی و رشد بی سابقه اقتصادی در دهه 90 میلادی(27درصد) به همراه نظم نهادین امنیتی، سیاسی ، مالی، تجاری و اتحادیه های بین المللی متنوع و چندجانبه با محوریت این کشور موجب ایجاد نظمی پیچیده گردید که اندیشمندان لیبرال از جمله "جی جان آیکنبری" از آن تحت عنوان "هژمونی لیبرال" یاد کرده و عنوان نمودند به سبب خوش خیم بودن قدرت آمریکا ، خطری این نظم را تهدید نمی کند. نظم مستقر با ویژگی های فوق سبب گردید ، برخلاف سنت "رئالیسم" ، هیچگونه  "موازنه قدرتی" در برابر هژمون آن یعنی ایالات متحده شکل نگیرد. تولید کالای عمومی در سطح نظام بین الملل توسط هژمون لیبرال از جمله تضمین"امنیت" برای متحدان و هم پیمانان و نیز ضمانت شرایطی جهت تشریک مساعی همه ی بازیگران از جمله رقبای غیر لیبرال یعنی چین و روسیه ، در لوای نظام مالی ، تجاری  و اقتصادی ، با نهادها و رژیم های بین المللی، که سبب بهره مندی همه بازیگران فعال می شود، مهمترین ویژگی نظم بین المللی مستقر بوده است. بنابراین ، از بین عوامل مختلف، دو عامل نقش بسزایی در استحکام و تداوم این نظم و مشروعیت نسبی آن داشته است:
➖نهادها ، سازمان ها و رژیم های بین المللی سیاسی ، اقتصادی و امنیتی ایجاد شده توسط دول غربی با محوریت و پشتیبانی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم و بخصوص پس از فروپاشی شوروی سابق
➖ تقبل و پرداخت هزینه تولید کالای عمومی سیاسی ، امنیتی و اقتصادی و ایجاد شرایط "سواری مجانی" توسط هژمون لیبرال یعنی آمریکا برای همه ی بازیگران
در مقابل ، برخی از اندیشمندان این نوع نظم مستقر تک قطبی را هر چند با عنوان "هژمون لیبرال" ، جزو ناپایدارترین نظامهای بین المللی قلمداد کرده و معتقدند اگر هژمون هر گونه رفتار خودخواهانه ای از خود  بروز دهد و یا اگر به هر دلیلی از تعهدات بین المللی خود عقب نشینی نماید، "هژمون خوش خیم" تغییر ماهیت داده و بلافاصله نظم مستقر فرو خواهد پاشید.
با روی کار آمدن دونالد ترامپ ، ایالات متحده سیاست "عقب نشینی" از تعهدات و معاهدات بین المللی و چندجانبه  را آغاز نمود و بصورت متوالی و دومینو وار در حال تکمیل این سیاست است. تصمیم به خروج و یا تهدید به عقب نشینی از معاهداتی همچون: معاهده آب و هوایی پاریس ، پیمان اقیانوس آرام، معاهده تی .تی .پی ، پیمان نفتا ، پیمان موشکی با روسیه و حتی ناتو و در راس همه خروج یکجانبه از توافق هسته ای موسوم به "برجام" بعنوان یک معاهده و رژیم بین المللی که مکمل بسیار مهمی برای پیمان منع اشاعه و تولید سلاح های هسته ای (ان.پی.تی) بشمار می رود ، که با همکاری قدرت های جهانی و به پشتوانه قطعنامه مهمترین نهاد سیاسی جهان یعنی "شورای امنیت" سازمان ملل متحد و نظارت فنی ترین نهاد ناظر درخصوص مسائل هسته ای یعنی "آژانس بین المللی انرژی هسته ای" و با مذاکرات سخت و طولانی به سرانجام رسید، از نمونه های بارز این سیاست رییس جمهور آمریکا بشمار می رود.
درحقوق بین الملل قواعد غیرقابل خدشه ای وجود دارد که مورد توافق همه ی کشورها بوده و بعنوان پایه های اصلی حقوق بین الملل بشمار می آیند و به آنها "قواعد آمره بین الملل " گفته می شود. یکی از مهمترین قواعد آمره بین المللی ، قاعده "منع توسل به زور" در حقوق بین الملل است. مطابق این قاعده آمره ، مالکیت سرزمین دیگر کشورها بوسیله زور و اشغال ، در سطح بین المللی بطور کامل مردود و مطرود است.یعنی سرزمین یک کشور نباید هدفی برای اکتساب توسط دیگر دولت ها از طریق زور یا تهدید باشد. و این اصل از سوی همه کشورها و کلیه نهادها و سازمانهای بین المللی مورد پذیرش اساسی است. اما اینک و در اقدامی برخلاف قوانین آمره ی بین المللی و علیرغم اینکه نهادهای بین المللی بارها به حاکمیت سوریه بر "بلندی های جولان" صحه گذاشته و تاکید کرده اند، دونالد ترامپ با به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندی های اشغالی جولان ، گام بلندی در تخریب نظم مستقر و تهدید جدی "حقوق بین الملل" برداشته است.اگر دولت آمریکا با خروج از برجام ، یکی از اصول اولیه و آمره ی بین المللی یعنی اصل "وفای به عهد" را نشانه رفته بود، این بار در قضیه جولان ، اصل آمره ی دیگری در حقوق بین الملل یعنی اصل "عدم توسل به زور" در مالکیت را هدف قرار داده است، رفتاری که موجب بهت همگان شده و باعث گردید چهارده عضو شورای امنیت قاطعانه رای به مخالفت به آن دادند . اگر جامعه جهانی در برابر اقدامات اولیه دولت آمریکا در خصوص عقب نشینی از تعهدات و معاهدات بین المللی، و بخصوص خروج از برجام که پشتوانه نهادین بالاترین نهادهای سیاسی و حقوقی بین المللی یعنی شورای امنیت و آژانس بین المللی انرژی اتمی را دارا بود ، عکس العمل مناسبی نشان می داد، امروز دنیا شاهد پشت پا زدن دولت آمریکا به بدیهی ترین قاعده آمره ی بین المللی یعنی اصل "عدم توسل به زور در تصرف سرزمین دیگران" نبود. دولت آمریکا با این اقدام  خلاف قواعد حقوقی و عرفی خود ، در به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندی های جولان ، ضربه ی مهلکی بر نظم موسوم به " تک قطبی خوش خیم یا هژمون لیبرال" وارد کرده وعملا از همه تعهدات بین المللی خود عقب نشینی نموده و در واقع عدم پشتیبانی خود از نظم مستقر بین المللی را اعلام کرده است. از طرفی ، این اقدام دونالد ترامپ، ضمن اینکه رسما مرگ مذاکرات فلسطینی ها و اسراییل به میانجی گری آمریکا  را نیز اعلام کرد،عدم صلاحیت ایالات متحده را به عنوان میانجی در مذاکرات موسوم به مذاکرات خاورمیانه و اعراب و اسراییل را نیز فریاد کشید.
و نکته آخر اینکه ، با اینکه هنوز حقوق بین الملل سخت تحت تاثیر "قدرت" در سیاست بین الملل قرار دارد ، اما جا دارد مسوولین جمهوری اسلامی ایران ، و بخصوص دستگاه دیپلماسی کشور به شکل کاملا فعالی در همه ی سطوح وارد میدان شده و بهره برداری های لازم را در خصوص نقض آشکار حقوق بین الملل در قضیه جولان  توسط دولت ایالات متحده را بعمل آورند. امروزه دیپلماسی موفق به تعبیری استفاده از فرصتهاست و نقض قواعد آمره ی بین المللی توسط ترامپ بهترین فرصت برای دیپلماسی کشور محسوب می شود.

 

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل