رامتین رضایی: عضو هیئت تحریریه
قدیمی ترین و شاید آخرین چریک چپ گرا و مارکسیست در تاریخ جهان بدرود حیات گفت. مردی که دست کم شصت سال بر جزیره کوچک کوبا در نزدیکی سواحل ایالات متحده امریکا حکمرانی بلا منازع داشت.
در وصف و ستایش کاسترو در امریکای لاتین،آفریقا وآسیا بسیار سخن گفته اند و وی را منجی، قهرمان کوبا و یا پدر استقلال و آزادی این جزیره نامیده اند.تردیدی در محبوبیت و شخصیت کاریزما و حتی اسطوره ای کاسترو و همرزمان او مانند چگورا خصوصا در میان مردمان امریکای لاتین وجود ندارد اما واقعیت و چهره رئالیستی سیاست معمولا زوایای دیگری را می نمایاند که تلخی آن همه خیال پردازی ها و اسطوره سازی ها را به چالش می کشد.
واقعیت این است که نتیجه شش دهه حکومت سوسیالیستی کاسترو بر کوبا اساسا نتیجه ای جز انزوای این کشور درسطح جهانی ،فقر و فساد و فحشا برای این کشور به ارمغان نیاورده است. نظام به شدت بسته سیاسی و فضای پلیسی و امنیتی این کشور طی سالیان متمادی عملا مردم این جزیره را از بسیاری از دستاوردهای تکنولوژیک و رفاهی مورد استفاده در جهان محروم ساخت. ریشه کن ساختن بی سوادی که ادعای بزرگ و افتخار حکومت کوبا طی سالیان متمادی بوده نیز عملا با فقر و یا محرومیت گسترده مردم از رسانه های آزاد و تکنولوژی های نوین ارتباطی همخوانی نداشته و مورد تردید واقع می گردد.اما سوال مهم و اساسی که باید بدان پاسخ داده شود اینست که با توجه به کاستی ها و محرومیت های یاد شده راز ماندگاری کاسترو و محبوبیت بی حد و حصر رهبران و نخبگان چپ در امریکای لاتین در چیست؟
امریکای مرکزی و جنوبی مشهور به امریکای لاتین همچنان تنها منطقه ای ازجهان است که جریان چپ و نخبگان چپ در آن از محبوبیت و پایگاه اجتماعی فراوان برخوردارند.پیروزی نخبگان چپ در سالهای اخیر در انتخابات کشورهای ونزوئلا ،بولیوی ،اکوادور و نیکاراگوئه جملگی نشان از وجود یک وضعیت قابل توجه از بعد جامعه شناسی سیاسی در این جوامع دارد.
در امریکای لاتین به رغم نزدیک به سه دهه از فروپاشی مارکسیسم کماکان سیمون بولیوار و چگورا اسطوره های مقدس توده ها و افرادی چون چاوز و مورالس و اورتگا قهرمانان و محبوب قلب ها هستند. به منظورریشه یابی و ارائه پاسخی در خور به سوال یادشده لازم است که از منظر جامعه شناسی سیاسی به این پدیده نگریسته شود.
در جوامع امریکای لاتین که شکل و ماهیت نوین خود را عمدتا از استعمار اسپانیا به ارث برده اند هنوز مناسبات زمینداری و طبقه زمینداران بزرگ که دهقانان زیادی را به کار گرفته اند به چشم می خورد. در حالیکه در اقصی نقاط جهان پدیده فوق الذکر عملامنسوخ گردیده است اما در امریکای لاتین این نهادهای به جای مانده از دوران حضور استعمار اسپانیا به قوت خود پابرجایند.
دهقانان و کشاورزان خرده پا همچنان بخش قابل توجهی از جمعیت این منطقه را تشکیل می دهند. بنابراین باید به این واقعیت اذعان نمود که جوامع امریکای لاتین جوامعی شدیدا دو قطبی بوده که درمجموع ماهیتی طبقاتی دارند. طبقات فرادست که صاحب زمین ،صنایع،سرمایه و تجارت خارجی هستند و طبقه ای که می توان آن را فرودست یا کارگرو یا دهقان و کشاورز خرده پا نامید.تضاد و تعارض طبقاتی یاد شده درمنازعات و مناقشات سیاسی منطقه به خوبی دیده می شود. از سوی دیگر حتی ادبیات و شعر امریکای لاتین نیز این تضاد را به خوبی منعکس و باز تولید نموده و از محتوایی انقلابی و عدالت خواهانه که وجه تمایز آن با ادبیات دیگر نقاط است برخوردار می باشد.
وضعیت اجتماعی امریکای لاتین همواره گفتمان و ادبیاتی انقلابی آفریده و این خود زمینه ای مناسب برای ظهور،دوام و محبوبیت قابل توجه سوسیالیسم ونیز چپ گرایی و رهبران چپ گرا به عنوان منجیان اسطوره ای شده است. بنابراین راز دوام شصت ساله حکومت کاسترو درکوبا و شخصیت کاریزمای وی را باید در شکل و محتوای اجتماعی و گفتمان و ادبیات امریکای لاتین جست.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل