استثناگرایی در سیاست خارجی

زهرا شریف زاده دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه آزاد واحد شاهرود

استثناگرایی[1] در سیاست خارجی

اولین بار توسط الکسی دوتوکویل در سال ۱۸۳۱ در تحلیل جامعه آمریکا مطرح شد. استثناگرایی آمریکایی یعنی اینکه آمریکا به‌طور ماهوی از سایر ملل پیشرفته متمایز است. منشأ این تمایز تاریخ، خصوصیات فرهنگی، نهادهای خاص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور است که منحصربفردند. این مفهوم آن را حاکی از روحیه نژادپرستی آمریکایی و برخی دیگر نیز آن را ناشی از برتری جویی و امپراتورمآبی ایالات متحده می‌دانند.

       از آنجایی که استثناگرایی در سياست خارجي، تهديدي براي روابط صلح ­آميز بين ­المللي محسوب می­شود. در این تحلیل سعی بر آن است چهار نوع ایده آل را مطرح کنیم که هرکدام از آنها ویژگی مشترک استثناگرایی از ادعای مبنی بر یگانگی و برتری اخلاقی را بازتاب می­دهند،بنابراین با رویکرد تطبیقی گفتمان­ های سیاست خارجی استثناگرایانه ایالات متحده، چین، هند و ترکیه را مقایسه خواهیم نمود . نتیجه ­گیری این تحلیل  روی گفتمان سیاست خارجی استثناگرایی و پیامدهای آن برای روابط قدرت­های بزرگ و سیاست ­های جهانی صورت می­گیرد.

استثناگرایی آمریکایی

 تاریخ استثناگرایی امریکا معمولا به دوره استعمار برمی گردد. از لحاظ تاریخی استثناگرایی به اعلام جان وینتروپ، در سال 1630 و "انقلاب آمریکا" با اعلامیه استقلال در سال 1776 مبنی بر "آزادی، اخلاق و اصلاح بشریت"، جدا از اروپا در آن زمان اشاره دارد. تفکر استثناگرایی آمریكا از زمان تأسیس جمهوری و از طریق آرمان­ های روشنگری، از جمله اصل حاکمیت قانون، مالکیت خصوصی، نماینده دولت، آزادی بیان و مذهب و آزادی تجاری فراگیر شد که همان  اصول مرکزی اعلامیه استقلال می باشد چنانکه  اوباما در دومین خطابه سخنرانی افتتاحیه خود گفت: "ما به یاد می­آوریم که آنچه که این ملت را با هم مرتبط می­کند، رنگ پوست و یا باورهای مذهبی ما یا منشا نام­های ما نیست. آنچه که ما را استثناگرایی می­کند انچه که ما را آمریکایی می­کند وفاداری ما به ایده­ای است که در اعلامیه ­ای که بیش از دو قرن پیش ساخته شده است، در ادامه می گوید: «معتقدیم این حقایق بدیهی هستند، اینکه همه انسانها برابر افریده شدند؛  به انها از سوی خالقشان حقوق خاص لاینفک اعطا شده است؛  در میان آنها زندگی، آزادی و تدوام خوشبختی وجود دارد»." دیگر اینکه  استثناگرایی، رشته تفکرات تبلیغ مذهبی است که با اعتقاد به "سرنوشت ملی" در ارتباط است و پس از دهه 1840 و بعد از گسترش غرب تاثیرگذارتر شد.در حقیقت می توان سه عنصر اصلی را در استثناگرائی آمریكا تشخیص داد: ایالات متحده به عنوان ملتی خاص دارای سرنوشت خاصی است؛ از سایر نقاط جهان متفاوت است (از لحاظ تاریخی، اولین و جلوتر و مهمتر از اروپا است) و  بر خلاف سایر کشورهای(بزرگ)، ایالات متحده نه صعود و نه نزول خواهد کرد.به طور کلی  محققان استثناگرایی ایالات متحده را به عنوان بخشی از هویت آمریکایی دسته بندی کرده ­اند چنانکه رستاد[2] اینگونه استدلال می­کند که "هویت آمریکایی به بهترین نحو به عنوان استثناگرایی آمریکایی تعریف شده است زیرا اعتقاد به استثناگرایی آمریکایی یک افسانه قدرتمند، ماندگار و محبوب در طول تاریخ آمریکا بوده است و علاوه بر آن در تدوین استدلالات انترناسیونالیست­ های جاودان و گسترش سیاست­های خارجی استفاده شده است".

      استثناگرایی نمونه ­ای و مذهبی در این  دیدگاه که ارزش­های سیاسی آمریکا ماهیت جهانی دارند،در یک جا جمع شده اند ،از طرفی  تنشی را بین جهانیت (از نظر ادعاهای جهانی و تبلیغات مذهبی) و خاص­گرایی (از نظر نمونه و سرمشق و همیشه متفاوت بودن ایالات­ متحده) در استثناگرایی آمریکا ارائه می­دهند. طرفداران تفکر نمونه­ای بر این باورند که ایالات متحده باید نمونه و سرمشق باشد و روابط دیپلماتیک و تجاری صلح ­آمیز داشته باشد اما از امور جاری کشورهای دیگر خود را کنار بکشد. طرفداران رشته تفکر مبلغی ومذهبی ، به نوبه خود معتقدند که ایالات متحده باید به طور فعال به دیگران کمک کند تا آنها  همانند آنها شوند. و گاهی اوقات اجبارا  هنجارهای غالب بر رای انجام  وظایف "استثناگرایی" نقض می شود بر این اساس "آزادی یا رهاسازی" سایر اقوام و جوامع به عنوان بخشی از "مبارزه جهانی برای آزادی" هدف همیشگی سیاستمداران ایالات متحده از زمان بنیانگذارن اصلی امریکا بود. جنگ­هایی علیه مکزیک و اسپانیا و همچنین "گشایش" تحمیلی ژاپن و چین در اواسط قرن نوزدهم نمونه مثال­هایی از تاریخ هستند.پیشنهاد رئیس جمهور وودرو ویلسون برای لیگ ملل در سال 1919، رد نهایی آن توسط مجلس سنای ایالات متحده و ادامه بحث و مناظره بین "انزواطلبان" و "ملی­گراها" در طول سالیان جنگ، بیشترین نمونه مثال­­های استناد شده مربوط به اختلاف موجود میان این دو تفکر هستند.

      راگی[3] عقیده دارد که بیشترین شدت مقاومت در برابر استثناگرایی در مجلس کنگره مشاهده شده است . با این وجود دولت دونالد ترامپ خط­ مشی معافیت­ گرایانه را اتخاذ کرده که بیشتر با عقب نشینی ایالت متحد از مشارکت آنسوی اقیانوس آرام[4] و موافقت نامه اقلیمی پاریس[5] در سال 2017 خود را نشان داده است. مک کرسکن نیز  به معاف بودن  از "حقوق تاریخ"،اعتقاد داشته به طوری که ایالات متحده مانند سایر قدرت های بزرگ نه طلوع و نه غروب خواهند کرد.استثناگرایی آمریکایی همچنان نقش اصلی را در سیاست آمریکا ایفا می کند.جورج بوش اغلب از ارتقاء دموکراسی و گسترش "آزادی و رهایی" توسط ایالات متحده سخن گفته و باراک اوباما نیز پایبند به این تفکر بوده است .

در حالی که سیاست ایالات متحده زیرنظر جورج بوش، یک  نوع استثناگرایی امپریالیستی است، اما همیشه اینطور نبوده است. پتمن و ساتگیت به سیاست خارجی ایالات متحده در اوایل دهه 1990 مبنی بر یک تصور منطقا جهانشمول و فراگیر از استثنا­گرایی ایالات متحده اشاره می کنند که نقش رهبری گسترده ایالات متحده را تجسم می­کند، هرچند این رهبری ازطریق همکاری با نهادهای چندجانبه یا درائتلاف هایی که ازاقدامات وسیع حمایت بین المللی برخورداراست صورت گرفته است".که به نوع ایده ­ال استثناگرایی  انترناسیونالیستی نزدیک  است.

باراک اوباما ضمن انتقاد داخلی در مورد عدم باور به استثناگرایی آمریکا به سطح بین المللی نیز توجه دارد این امر برای مثال زمانی اتفاق افتاد که سياست­ های حمایتی در حيطه اداری خود، مانند مداخله در ليبی در سال 2011 و سوريه در سال 2014 تا حدودی محبوب نبودندبا این حال در سال 2011 اوباما همچنین تأکید کرد که "فشار عملی نباید تنها بر دوش امریکا باشد".پتمن و ساتگیت به این ترتیب اوباما را "اصلاحیه استثناگرایی ایالات متحده" می دانند که مجددا به سمت یک نوع فراگیرتر از استثناگرایی هدایت شده است. در مقابل، گفتمان سیاست خارجی دونالد ترامپ تا کنون شامل معافیت گرایی و همچنین عناصر غیرماموریتی (یا انزواگرایی) بوده است، همانطور که به صورت برجسته در تکیه کلام"امریکا اولین است" آشکار می­شود.

استثناگرایی چینی

همانند استثناگرایی ایالات متحده، استثناگرایی چینی نباید به عنوان یک پیکره واحد فکری در نظر گرفته شود. در استثناگرایی چینی در طول تاریخ چین از زمان های قدیم تاکنون، اعتقاد به برتری  و حقانیت  چینی­ها بوده است استثناگرایی چین امپریالیستی از طریق ادعاهای مبنی بر برتری چین و "ماهیت خیرخواهانه و محبت ­آمیز سیاست خارجی آن" بیان شده است، که در مفاهیمی مانند ژونگو[6](پادشاهی میانه) و خی تیان (همه ما در زیر یک آسمان) منعکس شده است و از طریق آنچه سیستم انشعابی چینی نامیده می­شود اجرا شده است. 

      پس از سقوط آخرین سلسله(چینگ در سال 1911) در دورانی که "قرن تحقیر" نامیده می­شود و تشکیل جمهوری خلق چین در سال 1949، ویژگی متمایز بودن چین به شکل یک احساس مشترک گسترده به حق داشتن جایگاه قدرت بزرگ ظاهر شد. علاوه بر این یک قدرت اخلاقی پایدار از "رفتار ناعادلانه" چین از سوی قدرت­های غربی به دست آمد و همچنان ادامه دارد. در عین حال چین خود را پایبند به اصول ناپایدار برابری و عدالت خود متکی می­داند ،به این ترتیب مائو زدونگ، روش چین را برای تحقق کمونیسم جهانی در تمایز یافتن از غرب به رسمیت شناخت، روشی که توسط ژانگ سینوسنتریسم/تیانخیانیسم انقلابی نام گرفت. 

       استثناگرایی معاصر چینی ادعا دارد که "یک قدرت بزرگ متفاوت" از غرب است با توجه به این روایت، کشور صلح آمیز و هماهنگ چین یک مدل مستقل از توسعه و نظم در سیاست جهانی را ارائه می­کند. این مدل جایگزین به معنای "صلح جویی خیرخواهانه" و  "شمول گرایی هماهنگ" بیان می­شود. ویژگی­های دیگر عبارتند از اصطلاحاتی چون " قدرت بزرگ کنفوسیوسی" که بعد از اصل "هماهنگی با تفاوت" می­آید. استثناگرایی چین منبع بسیار مهم از ایده­های سیاست خارجی است که عمیقا در حوزه عمومی گسترده ­تر طنین اندازند، و حضور چین در آفریقا نشان می­دهد که ادعای ارائه مجموعه­ای از سیاست­های متفاوت از غرب، مبتنی بر "برابری سیاسی، منافع متقابل، حق حاکمیت، عدم دخالت و همکاری دو جانبه" در واقع سیاست خارجی چین را مشخص می کند .در حقیقت  استثناگرایی چین به عنوان "بخشی از محصول گفتمان ایدئولوژیکی برای تسهیل رشد چین" می باشد وبعنوان  تاریخ و فرهنگ برای مقابله با فشارهای ساختاری ناشی از سیستم بین المللی" استفاده می شود.

      بای اذعان می کند که، مانند دولت­های غربی، چین در طول تاریخ خود، در زمان­های مختلف حکومت امپریالیستی و امپراطوری داشته است. و چین «مردم را به مردم چینی تبدیل کرده و سرزمین چینی را ساخته است، نه به سادگی با کشتن و یا سرکوب آنها، که شیوه­ی بسیاری از دولت­های ملی و امپراطوری غرب بوده، بلکه با "تبدیل" آنها از طریق  قدرت نرم حاصل از فرهنگ برتر. چین نمونه­ای است که مکانش نه تنها در بین انواع مختلف استثناگرایی غالب مرتبا جابجا می­شود، بلکه در جایی که انواع استثناگرایی به طور همزمان حضور دارند نیز این تغییر صورت می­گیرد. و چین نزدیکترین نوع به استثناگرایی امپریالیستی و یا تمدنی است

استثناگرایی هندی

استثناگرایی هند گاهی اوقات به عنوان "استثناگرایی اخلاقی" توصیف شده است .استثناگرایی هند در سیاست خارجی، بلافاصله پس از استقلال یافتن هند (1947) تحت نخست وزیری نورو[7]، که به طور همزمان وزیر خارجه هم بود، بسیار مشاهده شده است. در واقع، دیپلماسی هند، از زمان استقلال و تا امروز، به خاطر "لحن اخلاقی" خود، با تمرکز بر این ایده که هند "یک ظرفیت منحصر به فرد برای ارائه رهبری اخلاقی در امور جهانی" دارد شهرت پیدا کرده است .مبارزه هند علیه استعمارگرایی، این ایده را مطرح کرد که هند یک گونه متفاوت از لحاظ معنوی بود، یک ملت جدید در یک جهان تحت سلطه ی عملی و زور. به گفته نورو، در سراسر سالهای 1920 و 1930 "کنگره  به تدريج يک سياست خارجي ايجاد کرد که مبتني بر حذف امپرياليسم سياسي و اقتصادی در هرجا  و همکاری کشورهاي آزاد بود ".

ملی گرایی هندی با سه نوع قدرتمند معنویت جامع و معتقد به توحید عقاید گاندی در هند به عنوان یک فضای منطقه­ای ؛ درک جنبه لیبرالی نورو از حکومت مدرن و سکولار هند که "در گذشته معنوی و شکوهمند و سنت و ایین کتاب ودا هندو ریشه دارد "؛ و ملی گرایی هندو، که صرفا هویت هند را با هندوئیسم در ارتباط بود . برای هر سه نوع، یک ادعای تاریخی وجود دارد اینکه هند دارای یک منبع منحصر به فرد از دین و معنویت بوده است  و از ادعای ماموریتی(مبلغ مذهبی) حمایت می کنند اینکه هند ظرفیت و تعهد رهبری اخلاقی در امور جهان را داشته است. این سه نوع دیدگاه گاندی و نورو در ادعای سوم مبنی بر برتری هند،یک ظرفیت و توانایی منحصر به فرد " برای ترکیب دیدگاه­های مختلف و متناقض و ادغام با دیگر انواع افکار و اعتقادات" ادغام شده اند.

مفهوم استثناگرایی اخلاقی یعنی"هند باید به عنوان یک الگوی عملی اصولی عمل کند، از استفاده از زور و اجبار در روابط بین­ الملل خودداری کند و به حقوق بین الملل و نهادها احترام بگذارد" نه تنها اشکارا توسط نخست وزیر دفاع شد بلکه به طور گسترده در میان نخبگان کوچک  سیاست خارجی نیز به اشتراک گذاشته شده است .

      با وجود اصرار بر استقلال و خودمختاری، هند مستقل به شدت سرمایه گذاری کرد تا روابطی را در سرتاسر جهان پسااستعماری ایجاد کند. دهلی نو پشتیبانی قابل توجهی برای ایجاد سازمان ملل متحد و تهیه پیش نویس اعلامیه جهانی ارائه نمود. طبق گفته­ های باگاوان، هند در زمان نورو به دنبال یک «کشور مردمی پساحکومتی» در «دنیای کشورهایی که توسط نهادهای فراحاکمیتی سازمان ملل اداره می شود» بود. نورو پیشنهاد آمریکا را برای داشتن جایگاه دائمی در شورای امنیت سازمان ملل متحد رد کرد و استدلال کرد که چین شایسته این جایگاه است و به صورت عموم و اشکار از کمونیست چین به عنوان بخشی از برنامه گسترده اش برای ارائه صدای کشورهای آسیایی و آفریقایی حمایت می­کند.ایده "خودمراقبتی اخلاقی نیز در سیاست سلاح­های هسته ­ای هند برجسته بود. برای مثال، در طی مذاکرات غیرنظامیان در سال 1960 "هند بر ظرفیت فنی خود برای شرکت در گسترش تسلیحات هسته ای همراه با تصمیم اخلاقی خود مبنی بر پرهیز از انجام این کار تأکید کرد" . 

      نورو به طور مرتب مسائلی مانند استعمارزدایی، برابری نژادی و مخالفت با رژیم­های مهاجر سفیدپوست در جنوب آفریقا؛ کمک به توسعه؛ و ساختاربندی مجدد سازمان ملل متحد برای دادن اجازه دخالت بیشتر به آسیا و آفریقا  در دستورکارهای بین المللی  همه مسائل نزدیک به تجربیات استعماری و توسعه خود هند را مطرح می­کند .  در نتیجه گفتمان سیاست خارجی استثناگرایانه دوران نورو ترکیبی است از یک نیت ماموریتی با رویکرد غیرمعافیت گرایی به قوانین و هنجارهای جهانی که از ویژگی­های آنچه که ما استثناگرایی جهانی سازی نامیده ­ایم محسوب می­شود.در مهمترین بیانیه سیاست خارجی این ایده وجود دارد که "همه رهبران بزرگ گاندی، تاگور، نورو، امبدکار - یک آرزو داشتند: هند باید مکانی برای (عام گرایی)جهانی شدن باشد. مشروعیت و حقانیت هندوستان امروزه از توانایی هند برای نماد و الگو بودن برای بالاترین ارزشهای انسانی و جهانی حاصل می­شودنخست وزیر فعلی ، نارندرا مودی، غالبا نقش " معلم جهان " را برای هند درنظر می گیرند.

      علیرغم تدوام و پیوستگی­ های موجود در تفکر سیاست خارجی، تحولات اخیر ممکن است به شدت از اهمیت و برجستگی گفتمان استثناگرایی در هند کاسته باشد. روابط نزدیک هند و ایالات متحده از اواخر دهه 1990 به تدریج مبنای درک ارتدوکسی از عدم توافق و استقلال استراتژیک را تضعیف ساخت. برای مثال، ایالات متحده از هند می خواهد تا نقش مهمی در کنار نیروی دریایی ایالات متحده برای حفظ امنیت دریایی ایفا کند و با موافقت و همدردی محافل استراتژیک هند همراه بوده است. امروزه نیروی دریایی هند با نیروی دریایی ایالات متحده، ژاپن و سایر نیروهای دریایی منطقه­ای که از گسترش چین ترس و واهمه دارند اقداماتی را انجام می­دهد. در این راستا، وضعیت قدرت یا افزایش قدرت  از جمله احساس نگرانی برای مسئولیت­های مربوطه به نظر می رسد مفهوم استثناگرایی را در تفکر استراتژیک هند محدود کرده است، و آنرا استحکام نبخشیده است.

استثناگرایی ترکیه 

ادعاهای استثناگرایی ترکیه از لحاظ علمی و در گفتمان ­های رسمی معمولا بر اساس یک رابطه منحصر به فرد بین اسلام و دولت (کشور) صورت گرفته است، رابطه­ ای که در سراسر امپراتوری عثمانی تکامل یافته است و از هنگام تشکیل جمهوری (1923) باقی مانده است و با ظهور حکومت حزب عدالت و توسعه اسلامی (AKP) تحت رهبری طیب اردوغان در اوایل سال 2000 مجددا ظهور کرده است.، استثناگرایی ترکی نوعا به دو عنصر دیگر مرتبط اشاره دارد: اول، تاریخ عثمانی ترکیه و دوم، موقعیت جغرافیایی آن بین اروپا و آسیا.

      طبق گفته مارتین، "خصوصیات تاریخ ترکیه، به عثمانی ­ها و جمهوری ترکیه، برای ایجاد یک محیط خاص برای اسلام، محیطی که سکولاریسم و ​​اسلام در هم آمیخته اند ویژگی بخشیده است" .برای مثال، به گفته اربکان، نخست وزیر سابق، از یک سو بر ارزش ها و اصالت اسلامی تأکید می­کنند و از سوی دیگر بر "منافع ملی" شامل قدردانی از توانایی دولت برای اقدام و اقامه دعوی تاکید دارند.و اما در استثنا گرایی جغرافیایی" سیاستمداران  ترکیه را به عنوان واسطه بین شرق و غرب و نیز بین تمدن اسلام و تمدن مسیحیت ترویج داده ­اند، به ویژه پس از 11 سپتامبر. نقش واسطه و میانجی ترکیه معمولا با اشاره به "دورگه بودن " ترکیه در جغرافیا و تاریخ (سیاسی) اش، تعیین شده است: محل ترکیه بین اروپا و آسیا مبنایی است برای به تصویر کشیدن ترکیه به عنوان یک مکان برگزاری جلسه بین مناطق و فرهنگ های متفاوت همانند یک "پل" بین تمدن­ها.به طوری که احمد داوود اوغلو، وزير خارجه و نخست وزير سابق، با «جهاني ­شدن عثماني» امپراتوري عثماني را منبع منحصر به فردي از چند فرهنگي بودن اعلام کرد. به این ترتیب، "ساختارهای ترکیبی جغرافیا و تاریخ، راه را برای" استثناگرایی بودن "آسان نمی­کنند. چنین بازنمایی­ هایی نیز استثناگرایی را به یک استراتژی مقاومت تبدیل می­کنند و به طور متناقض، ادعای برتری نسبت به غرب را به عنوان بخشی از تلاش برای تبدیل شدن به بخشی از غرب  نشان می­دهد"بر این اساس، هنگامی که وظیفه تشکیل یک دولت جدید در نوامبر 2015 صادر شد، داووداوغلو (به عنوان نخست وزیر و رئیس AKP) یکی از وظایف خود را در یک کنفرانس مطبوعاتی عنوان کرد: " ساخت ترکیه جدید که از سطح تمدن معاصر پیشی می­گیرد" 

      هر سه عنصر استثناگرایی ترکیه  جغرافیایی، تاریخی و روابط بین کشور و اسلام  در درک ترکیه به عنوان یک مدل نمونه­ ای و سرمشق، یا الهام بخش برای سایر کشورهای مسلمان و کشورهای در حال توسعه در شرایط کنونی جهانی شدن ، اختلافات و درگیری های مذهبی و ظهور قدرتهای "جدید" وجود دارند. تمایل ترکیه به واسطه گری صلح میان اقلیت ها و ادیان مختلف، براساس استعاره "صلح-عثمانی"، از سوی رهبران ترکیه به عنوان یک مدل برای تثبیت درگیریهای داخلی و خارجی در کشورهای همسایه نقل شده است. به همین ترتیب، سیاست و طرز حکومت ترکیه به عنوان تنها سیستم رقابتی حزبی در سرزمین­های عثمانی پیشین، یک مدل ارائه ­شده به دیگران است. مسیر ترکیه به سوی مدرنیته با موفقیت­ های اقتصادی اخیر همراه بوده، عناصر بیشتری را برای نمایش تصویر رسمی ترکیه به عنوان یک کشور استثناگرای نمونه­ای نشان می­دهد.در واقع، 2016 را می­توان به عنوان نقطه عطفی در گفتمان سیاست خارجی ترکیه دانست. ناسیونالیسم پوپولیستی، در گفتمان سیاست خارجی ترکیه عناصر استثناگرایی را جایگزین کرده است.

 باتوجه به آنچه بیان شد می توان  داده ها را به چهار نوع ایده­ آل تفکیک نمود:

شکل 1: گفتمان­ های استثناگرایانه

      همانطور که در شکل 1 می بینیم گفتمان­های استثناگرایانه سیاست خارجی اولا، یک گفتمان استثناگرایی که در یک بخش خاص غالب است، تا حدی ماهیت اجباری توافقنامه­ های بین المللی را تصدیق می کند، یعنی جایی بین افراط گرایی غیرمعافیت گرایی[8] و معافیت­گرایی مطلق[9] (محور عمودی). و دوم، یک گفتمان غالب و برتر بیانگر فهم استثناگرایی از جنبه ماموریتی [10]یا نمونه­ای[11] است (محور افقی).چنانکه در شکل می بینیم  گونه ­های رقابتی استثناگرایی ممکن است در یک زمان و یک زمان مشابه(در اینجا کینگ چین در مناطق مختلف)غالب و برتر باشند؛ علاوه بر این، یک کشور ممکن است انواع مختلف استثناگرایی را در نقاط مختلف تاریخ از خود  نشان دهد(در اینجا ایالات متحده و چین).

      علاوه بر آن  سه ویژگی مشترک را در چهار مورد به چشم می خورد:. اولا پیش فرض ما این است که تنها کشورهایی که تمایل دارند نقش مهمی در سیاست بین الملل ایفا کنند، گفتمان­ های استثناگرایانه که قانع کننده به نظر می­رسند را اتخاذ می­کنند. هند در سال­های اولیه نورو عدم­ انطباق بین جاه ­طلبی و ظرفیت­ های قدرت مادی را با مثال اشکار می­کند، همانطور که ایالات متحده در اولین دوران تاسیسش، این کار را انجام داد. در مورد هند، در واقع، نورو صریحا فعالیت سیاست خارجی ماموریتی خود را با سرنوشت هند به عنوان یک قدرت بزرگ توجیه کرد.

دوم، میراث منحصر به فرد تمدن کشور و در واقع خودپنداری کشور به عنوان یک تمدن به جای یک کشور ملی، یکی دیگر از ویژگی­های مشترک در سه مورد از چهار مورد ما ظاهر شد. در ترکیه، به عنوان مثال، ارجاع به گذشته عثمانی معمولا شامل یک نسخه از تمدن ترکیه فراتر از مرزهای امروزی کشور است. چنین ارجاعاتی پس از 11 سپتامبر بسیار تکرار شدند و اغلب دربردارنده این ادعا بودند که ترکیه به طور ویژه برای میانجیگری در « برخورد تمدن­های» هانتینگتون مناسب است. جنبه­ تمدن نیز در مورد چینی، بویژه در مفهوم خی تیان، بسیار برجسته بود. در مقابل، جنبه تمدنی در گفتمان ایالات متحده برجستگی کمتری دارد. این ممکن است خیلی تعجب برانگیز به نظر نرسد، زیرا پیدایش استثناگرایی آمریکایی به میزان قابل توجهی به تفاوت و برتری ایالات متحده از اروپا (فئودالی) متکی بود. میراث مشترک تمدنی در استثناگرایی آمریکایی در چارچوب ارزش­های روشنفکری محبوس است و به این ترتیب استدلال­های مدنی و نه فرهنگی در موردهای چین، هند و ترکیه وجود دارد.

      در نهایت، تمام چهار مورد یک خودمحوری خاص را از خود آشکار می­کنند که از ویژگی کشورهای نسبتا بزرگ به نظر می­رسد. چین، هند و ایالات متحده سه کشور پرجمعیت جهان هستند؛ ترکیه با هفتاد و نه میلیون نفر جمعیت هنوز در میان بیست کشور پرجمعیت جهان قرار دارد. برای  مثال، ادوارد لوتووک، در برخورد با جامعه استراتژیک چینی، انچه را که او "اوتیسم بزرگ کشور" می­نامد ادعا می­کند.رهبران سیاسی در برابر فعالیت­های(خارجی و داخلی) کشورهای دیگر و مشغول پیشرفت­های داخلی خود نسبتا مقاومت می­کنند، رهبران سیاسی در ایالت هایی نظیر چین یا ایالات متحده کمتر مایلند اطلاعات جزئی را (به جز در زمان بحران) در نظر بگیرند و تمایل دارند سیاست ­های بین­ المللی را در دسته ­بندی­هایی که از تاریخ کشور خودشان حاصل شده تفسیر کنند. احتمالا، برجستگی کم سیاست خارجی در گفتمان داخلی هند، که در بالا ذکر شد، حداقل مدیون اندازه قاره­ای این کشور است. درعوض، برخوردهای حاشیه­ای رسانه­ های کشورهای خارجی و روابط خارجی، در جهانی سازی خاص­ ها در چهار مطالعه موردی نقش دارند.

      پرواضح است که  استثناگرایی به خودی خود صرفا محصول رشد مادی و  توانمندی­های قدرت اجتماعی نیست و همچنین با آستانه مطلق قدرت در امور جهانی پیوندی ندارد.  سابقه تاریخ­ های طولانی گفتمان­ های استثناگرایانه در چین، هند و ترکیه، وضعیت واقعی قدرت در حال رشد(و پیگیری وضعیت) در بعضی موارد ممکن است به احیای آنها کمک کند. مسلما آگاهی از ظرفیت­های افزایش قدرت چین در قرن بیست و یکم، ایالات متحده تحت نفوذ جرج دبلیو بوش و ترکیه قبل از 2016، گفتمان­ های سیاست خارجی استثناگرایانه را تشدید و سختتر می­کند. با این حال ضوابط خارجی مربوط به وضعیت اجتماعی در سیاست جهانی نیز ممکن است به طور موثر عناصر استثناگرایی را در گفتمان سیاست خارجی تضعیف می­کند. در هند، افزایش درک از وابستگی متقابل از جانب نخبگان سیاستگذار خارجی، حمایت از عناصر استثناگرایی مانند درک غالب و متعارف از عدم تعهد، را دشوارتر کرده است. پذیرش یک موقعیت در سیاست جهانی که بیشتر با آرمان­ های بلندپروازانه هندوستان همراستاست، باعث شده است که دهلی نو نسبت به پذیرش ماهیت غیراستثنایی این موقعیت آماده ­تر شود. بنابراین استثناگرایی، تاریخچه گفتمان را با ریشه­ هایی در زمان­ هایی که در آن وضعیت قدرت بزرگ به جای واقعی بودن صرفا آرمانی بوده است ترسیم می­کند. ظاهرا افزایش قدرت مادی و اجتماعی ممکن است به هر دو روش عمل کند: با تشدید و تضعیف گفتمان­ های سیاست خارجی استثناگرایانه.

      یافته­ های ما نشان می­دهد که استثناگرایی منحصرا برای ایالات متحده نیست و لزوما خصومت آمیز و یا ویژگی­ های طبیعی قدرت­های بزرگ یا در حال رشد نیست گفتمان­های چین، هند و ترکیه تمایل دارند که ویژگی ­های میانجیگری سیاستهای خارجی استثناگرایانه خود را برجسته کنند، حال (از نظر تاریخی)منطقی باشد یا خیر. در مقایسه با کشورهای بدون گفتمان­ های سیاست خارجی استثناگرایانه، انواع غیر معافیت گرانه استثناگرایی به طور بالقوه باعث می شود که مذاکرات بین المللی گرانبارتر و پردردسرتر  شوند. با این وجود ماهیت صلح­ آمیز دارند. اشاره انواع غیر معافیت گرانه استثناگرایی به تمایلات کلی اخلاقی، از صلح گرفته تا برابری و گفت و گو، در واقع به همکاری هرچه بیشتر در زمینه ­های حکومت جهانی کمک می­کند و به شدت به راه­ حل­های مشترک نیاز دارد. در مقابل، استثناگرایی امپریالیستی با ویژگی های نمونه ­ای و ماموریتی خود، ترکیب تضادطلبانه­ تر (متمایل به تضاد و درگیری) است  اما ظاهرا به هیچ وجه غالب­ ترین شکل از استثناگرایی نیست. حتی انواع استثناگرایی ها در قالب نمونه ­ای استثناگرایی­ متمدنانه، لزوما ضد و نقیض هم نیستند. برعکس، آنها ممکن است نماد یک سیاست خارجی انزواگرایی باشند، که البته مانعی برای همکاری ایجاد می­کند.

 

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

[1] exceptionalism

[2] Restad

[3] Ruggie

[4] Transpacific Partnership

[5] Paris Climate Agreement
[6] Zhongguo

[7] Nehru

[8] Non-Exemptionalism

[9] Exemptionalism

[10] Missionary

[11] Exemplary