تحلیل واقع بینانه به استیضاح ترامپ

زهرا شریف زاده عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

ترامپ برای اجرای سیاست خارجی به اعتماد مردم نیاز دارد و ظاهرا  آن را از دست داده است.ایالت ها در دنیایی از هرج و مرج زندگی می کنند ، بطوری که هیچ آژانس یا نهادی برای محافظت از آنها وجود ندارد. همانطور که جان مرشایمر  می گوید: "اگر یک کشور در سیستم بین المللی دچار مشکل شود ، نمی تواند 911[1] را شماره گیری کند." به همین دلیل ، واقع گرایان سیاست بین المللی را به عنوان یک سیستم "کمک به خود" می بینند ، جایی که هر کشور برای زنده ماندن باید به منابع و استراتژی های خاص خود تکیه کند. به عبارت ساده تر هر کشور بمانند جنگلی است  که می خواهد امنیت داشته باشد ،و برای ایجاد آن  اغلب به یک رهبری قوی ، نیرومند و چابک نیاز دارد که می تواند آنچه را که باید انجام شود برای ایمن کردن کشور انجام دهد.شاید به همین دلیل است که ترامپ باید استیضاح شود.

اما قبل از هرگونه بحث این سوال پیش می آید که  آیا واقع گرایی سیاست خارجی استیضاح ترامپ را  پیشنهاد می کند؟ آیا او آزاد است که بتواند سیاست خارجی فعال و هوشیارانه ای انجام دهد؟ و آیا بهتر نخواهد بود امریکایی ها از یک بحران اجتناب کنند؟

بنیانگذاران آمریکا [2] فهمیدند که در جهانی زندگی می کنند که 13 مستعمره اصلی آن ضعیف و بسیار آسیب پذیر بودند ، و بر اساس تشحیص آنان وحدت بیشتر و اقتدار دولتی سرانجام باعث شد که آنها مقالات اصلی کنفدراسیون را کنار بگذارند و قانون اساسی ایالات متحده را ابداع کنند.که در آن به کنگره این قدرت را دادند که اعلام جنگ ، جمع آوری ارتش و جنبه های دیگر دفاع ملی را فراهم کند ، اما آنها به عنوان رئیس قوه مجریه به رئیس جمهور به بیشتر جنبه های امور خارجه اختیار دادند. این رئیس جمهور است که سفیران را منصوب می کند ، با معاهدات مذاکره می کند ، مستقیماً با سایر سران کشور معامله می کند ، و در نهایت مسئول ترسیم سیاست های دولت در قبال دوستان و دشمنان است.بگونه ای که طی دو قرن گذشته و به ویژه از زمان جنگ جهانی دوم ، روسای جمهور هر دو طرف به تدریج اقتدار بیشتری را در این قلمرو به دست گرفتند.برای توضیح بیشتر لازم است یادآوری کنم زمانی که ایالات متحده در مواجهه با تهدید اتحاد جماهیر شوروی و همچنین خطرات قریب الوقوع ناشی از انقلاب هسته ای ، مرکز گسترده نظامی و اطلاعاتی را تأسیس نمود و مسئولیت های بیشتر و بیشتری را در سراسر جهان به عهده گرفت. جای تعجب نبود که روسای جمهور هر دو طرف این حق را داشتند که بخش بزرگی از سیاست خارجی را به صورت پنهانی ، ظاهراً به خاطر امنیت ملی انجام دهند وجای تعجب نبود که بیشتر روسای جمهور پس از جنگ جهانی دوم از این امتیاز استفاده کردند تا امنیت ملی را برای گمراه کردن سوالات بی دست و پا یا از نظر سیاسی قدرتمندانه در رفتار خودشان به کار گیرند.

اما یکی از زمینه هایی که روسای جمهور سزاوار محرمانه بودن هستند ، روابط خصوصی و یک به یک با رهبران خارجی است. در دنیای خطرناک ، ما باید به روسای جمهور (یا نمایندگان منصوب آنها) اجازه دهیم مکالمات صادقانه با مخالفان یا متحدین در مورد موضوعات بسیار حساس از جمله موضوعات مربوط به جنگ و صلح  انجام دهند بدون اینکه نگران باشیم محتوای محاوره های آنها در جبهه به پایان می رسد.

اما اعطای این اعتماد به هر رئیس جمهور به این دلیل که برای حفظ امنیت ملی در دنیای خطرناک ضروری است از نظر انتقادی به حداقل سطح صداقت ریاست جمهوری بستگی دارد. آمریکایی ها وهر کشور دیگری باید اطمینان داشته باشند که روابط رئیس جمهور با قدرت های خارجی برای پیشبرد منافع گسترده ملی و نه اهداف خصوصی آنهاست. هر چند  با نحوه برخورد رئیس جمهور با کشور دیگری یا رهبر جهان دیگری اختلاف نظر وجود دارد  ، اما باید با اعتماد به نفس  نه فقط امیدوار بلکه با اطمینان به آنچه  انجام می دهند، آنچه فکر می کنند که برای کشور بهترین است و فقط برای خود قائل  نیستند،به نحوه ی عمل ریاست جمهوری ها نگاه نمود.

هر چند ترامپ شواهد نشان داده که از روز اول ریاست جمهوری خود بی اعتنایی به این اصل را برطرف کرده است. و از واگذاری مشاغل املاک خود امتناع ورزید و حداقل از زمان سوگند حداقل 70 بار علناً از خودش تبلیغ کرده است. حتی او بخشی از حداقل 378 روز از دوران ریاست جمهوری خود را در یکی از املاک خود گذرانده و میلیون ها دلار برای مالیات دهندگان هزینه کرده است. دولت های خارجی که به دنبال جلب رضایت رئیس جمهور هستند ، از زمان تحلیف وی میلیون ها دلار در املاک ترامپ خرج کرده اند ، در حالی که پسران وی اریک ترامپ و دونالد ترامپ جونیور در حالی که در انجام فعالیت های سازمان ترامپ فعالیت می کنند ، پول بیشتری برای حفاظت از سرویس مخفی هزینه می کنند.اما راز پشت پرده تماس ترامپ با زلنسکی چه می تواند باشد؟

شاید تماس تلفنی کاخ سفید با زلنسکی نشان می دهد که ترامپ در تلاش بود تا از قول کمک های نظامی آمریکا به اوکراین برای استخراج "یک نفع" از اوکراین استفاده کند. این تماس چه فایده ای داشت؟ آیا این همکاری استراتژیک علیه مخالفان ایالات متحده بود؟ به اشتراک گذاری اطلاعات بیشتر که ممکن است برای اقدامات ضدتروریستی مفید باشد ، یا برای مقابله با پولشویی ، قاچاق جنسی یا جرایمی دیگر مقابله کند؟ یا یک ابتکار عمل جدید برای سیاست خارجی که ممکن است ایالات متحده را ایمن تر کند ؟
ظاهر امر هیچ یک از موارد فوق نمی تواند باشد  این گفتگو روشن می کند که ترامپ در مورد سیاست داخلی اوکراین ، درگیری آن با روسیه ، چشم انداز توسعه اقتصادی یا هر چیز عادی که رئیس جمهور ایالات متحده ممکن است به آن علاقه مند باشد نبوده است آنچه ترامپ می خواست  و آنچه وکیل شخصی وی ، رودی جولیانی ، مدتی آن  را دنبال می کرد آنست که در صورت مواجه شدن با جو بایدن در انتخابات 2020 اطلاعاتی در مورد بایدن و شركت سایبر امنیتی Crowdstrike است بطور واضح و روشن  او می خواست كه دولت خارجی برای انتخاب مجدد به وی كمك كند.

کاری به استیضاح ترامپ نداریم وسعی داریم نگاه واقع بینانه به این مسئله داشته باشیم .همانظور که آگاهیم افراد منطقی می توانند درباره آنچه سیاست ایالات متحده در قبال اوکراین باید باشد اختلاف نظر داشته باشند ، اما آنچه که نباید باشد یک طرح متزلزل است که در آن رئیس جمهور ایالات متحده نشسته سعی می کند قدرت خارجی را برای اختراع رسوایی بدست آورد که ممکن است به احتمال انتخاب مجدد رئیس جمهور کمک کند. هر رئیس جمهور که این کار را انجام دهد حاکی از آن است که هرگونه ادعای اعتماد عمومی را از دست داده است.

از همه مهمتر ، مسئله این نیست که  آیا ترامپ قانون خاص ایالات متحده را نقض کرده است یا خیر. همانطور که دانشمند علوم سیاسی ک -ری  لانگ برتشتنایدر[3] خاطرنشان می کند ، "جرایم بالا و تخلفات" که قانون اساسی می گوید زمینه استیضاح را فراهم می کند "مقوله ای است که در هیچ جای قانون جزایی یافت نمی شود. فریمورها [4]به معنای گسترده تری اشاره می کنند: تخریب یا تضعیف دفتر. جرایم سنگین اقداماتی است که از اعتماد عمومی به رئیس جمهور سوءاستفاده می کند. البته جرایم قانونی نیز می توانند جرایم سنگین باشند؛ سرقت پول از خزانه داری عمومی غیرقانونی و غیرمجاز است. اما رئیس جمهور برای ارتکاب یک جرم بزرگ نیازی به شکستن قانون ندارد. "

طبیعی است که هر رئیس جمهور اشتباهات سیاست خارجی را مرتکب شود و برخی از اشتباهات آنها رنج آور بوده است مانند تصمیم جورج دبلیو بوش برای حمله به عراق یک اشتباه بزرگ بود ، باراک اوباما هنگام کمک به سرنگونی معمر قذافی اشتباه کرد ، و بیل کلینتون هنگام رد مشارکت برای صلح ، آن را منفجر کرد و تصمیم گرفت برای گسترش کامل ناتو یا هنگام شلیک موشکهای کروز در یک کارخانه داروسازی در سودان اما هیچ مدرکی مبنی بر اینکه هیچ کدام از این تصمیمات را برای پرتاب لانه های خود یا برپایی انتخابات با اتهامات جعلی گرفته اند ، وجود ندارد.یا تلاش های ریچارد نیکسون برای خرابکاری در مذاکرات صلح ویتنام در سال 1968  برای اینکه  پیشرفت در مذاکرات نتیجه ای برای هوبرت همفری ، نامزد دموکرات نداشته باشد.

نکته قابل توجه اینجاست که ، ترامپ ریاست جمهوری ناقصی را اداره می کند. به او نمی توان به صلاحیت ریاست جمهوری و امتیاز محرمانه که مدیریت سیاست خارجی و امنیتی ملت را می طلبد اعتماد کرد. زیرا  از آنجا که هربار که با یک رهبر خارجی ملاقات می کند ، نمی دانیم که آیا او واقعاً در تلاش است تا منافع ملی  امریکا را پیش ببرد یا فقط برای کمک به خودش سعی در قطع یک توافق آشکار را  دارد.

دومین دلیل واقع گرایانه  نفع  استیضاح می باشد. از آنجا که هیچ یک از افراد معصوم نیستند ، بحث علنی در مورد گزینه های سیاست و  ارزیابی نتایج تا حد ممکن صادقانه ضروری است. هنگامی که  رهبران مرتکب اشتباه می شوند  همانطور که  هر از گاهی اتفاق می افتد جوامع  آزاد با دسترسی آزاد به اطلاعات و بحث و گفتگو احتمالاً متوجه اشتباهات و گزینه های دیگری می شوند. در عوض ، در یک دیکتاتوری مانند اتحاد جماهیر شوروی جوزف استالین ، چین مائو تسونگ ، یا عراق صدام حسین ، سیاست های فاجعه بار می توانست سالها ادامه داشته باشد ، زیرا هیچ کس نمی تواند به ظالم بگوید اشتباه می کند. اما ترامپ به طور مداوم دشمنی عمیقی با نهادهای اصلی نشان داده است که  در خط دموکراسی فعالیت می کنند. او روزنامه نگاران را با عبارت استالینیستی "دشمنان مردم" محکوم می کند و به دستیاران خود می خواهد تا احضاریه های قانونی کنگره را نادیده بگیرند ، همه موارد اشاره شده نشان می دهد که  این جهان بینی به خوبی با یک دیکتاتوری ناکارآمد تناسب دارد ، اما نه برای جمهوری که تصمیمات مربوط به جنگ و صلح می تواند بر زندگی میلیون ها انسان تأثیر بگذارد.

اکنون با توجه به نواقص شخصیت ترامپ که بر همگان  آشکار است ، استیضاح که یک عمل سیاسی است، لازم است  و فریمورها گرفتن این رای را سخت می کنند زیرا آنها خطرات ناشی از آن را آسان می دانستند. اکنون در امریکا بگونه ایی است که هر خطی باشید چه  از حزب دموکرات ، جمهوری خواه یا یک مستقل هستید ، نمی توانید به دونالد ترامپ اعتماد کنید تا منافع ملت را پیش روی خود قرار دهد ، یا یک سیاست خارجی را انجام دهد که به طرز موفقی منافع ملی را پیش ببرد. در دنیای واقع گرایانه که در آن زندگی می کنیم ، دنیایی که حتی ایالات متحده قدرتمند نیز گاه با خطر واقعی روبرو می شود.

 تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

 1- شماره ٩١١ در امریکا و کانادا و خیلی از کشورهای دنیا شماره تماس با پلیس و اتش نشانی و امبولانس است

 2- بنیانگذاران آمریكا از جمله جورج واشنگتن ، جان آدامز ، توماس جفرسون ، جیمز مدیسون ، الكساندر هامیلتون ، جیمز مونرو و بنیامین فرانكلین به همراه چند بازيكن كليدي دیگر در زمان خود ، دولت دموكراتيك آمريكا را ساختند و ميراثي را به وجود آوردند كه شكل گرفته است.

[3] Corey Lang Brettschneider

 4- فریمورهای قانون اساسی آمریکا چشم انداز بودند. آنها قانون اساسی ما را برای تحمل طراحی کردند. آنها نه تنها در صدد پرداختن به چالش های خاص ملت در طول زندگی خود بودند ، بلکه برای تثبیت اصول بنیادی که بتوانند ملت جدید را به آینده ای نامعلوم حفظ و راهنمایی کنند.