ایران و منازعات آذربایجان و ارمنستان

دکتر محمد منصور نژاد عضو هیئت مدیره انجمن صلح ایران

الف) طرح مساله: مهرماه سال 99 آتش زیر خاکستر میان دو کشور همسایه ایران، کشور های آذربایجان و ارمنستان مجددا سربرآورد و تا کنون کشته های طرفین از صد نفر فراتر رفته است. این تنش ها از دو جهت با گذشته، حال و آینده ایران ارتباط دارد:
1)پیشینه تاریخی و جغرافیایی و در حقیقت هویتی ایران با این دو کشور. همگان می دانند که حدود 2 قرن پیش در زمان حکومت فتحعلی شاه، بر اثر دو قرارداد (گلستان 1813 و ترکمنچای 1828 م) «قفقاز جنوبی» مشهور به 17 ولایت قفقازی ایران، که بخش عمده آن هم اکنون در دو کشور مورد بحث است، به تصرف متجاوزان درآمد و به روسیه ملحق شد. کدام ایرانی است که با شنیدن این بخش از تاریخ ذلت بار ایران، دلگیر نشود؟ و کدام شخص فهیمی است که هم اکنون نیز به نوعی ارتباط فرهنگی و معنوی با مردمان آن کشورها احساس نکند! ( به ویژه که به قول «ژان گاتمن»، برجسته¬ترین دانشمند عصر در جغرافیای سیاسی، آنچه که یک منطقه را به هم پیوند می دهد عوامل فرهنگی و معنوی است و نه لزوما مرزها و از این ویژگی تحت عنوان «آیکونوگرافی»، یاد می کند.)
2)هر دو کشور درگیر، از همسایگان شمال غربی ایرانیان اند و مسایل و به ویژه دامنه ناامنی های آنها فارغ از ایران نمی ماند (همین روزها گلوله های نبرد آن دو کشور، به آذربایجان ایران اصابت نمود!)؛ اضافه شود که برخی دشمنان منطقه ای و جهانی ایران برای منطقه قفقاز جنوبی و حضور تهدید آمیز شان برای ایران،در دهه های اخیر خواب هایی دیده اند.
با این وصف نبرد دو کشور مورد برای ایران مساله است و مسئولان رسمی و نخبگان فکری کشور لاجرم باید بدین موضوع بپردازند. به ویژه اگر بدین نکته نیز توجه شود که در کنار این تهدیدات احتمالی شمالی، در ماههای اخیر داستان نزدیکی امارات و قطر و... با اسراییل سبب شده است تا پای برخی بیگانگان در آینده نزدیکی به خلیج فارس و مناطق جنوبی کشور باز شود و....؛
ب) پرداختن به پیشینه و جزییات منازعات کشورهای آذربایجان و ارمنستان در قالب یادداشت کوتاه نمی گنجد. به اشاره می توان گفت که پس از جنگ سرد و فروپاشی کشور اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان ابرقدرت شرق، کشورهای ارمنستان و آذربایجان از جمله ایالت هایی بودند که در منطقه قفقاز جنوبی، اعلام استقلال نمودند. ولی داشتن یک ویژگی سبب شد که این کشورها تا کنون نتوانند استقلال بی درد و سری را تجربه کنند. زیرا در جنوب غربی کشور آذربایجان، منطقه ارمنی نشین «قره¬باغ» وجود دارد که ساکنانش تمایل به اینکه تحت حاکمیت آذربایجان باشند را ندارند و این منطقه ایالت خودمختار، قلمداد می گردد.
و نیز در درون خاک ارمنستان منطقه «نخجوان» به عنوان ایالت خود مختار قرار دارد، که متعلق به آذربایجان است، ولی راه زمینی برای عبور و مرور به کشور مادر را ندارند (فعلا از طریق ایران و ترکیه ارتباط فیزیکی ساکنان نخجوان با آذربایجان برقرار است.). این چینش عامدانه و البته نا بسامان ژئوپلتیکی، که دستاورد اتحاد جماهیر شوروی برای سیطره بر ایالاتش بود، آتش زیر خاکستر منازعات وقت و ناوقت این دو کشور است و به ویژه منطقه قره¬داغ، که از سویی آذربایجان آن را مطابق و موافق با توافق ها بین المللی، قطعا جزو خاک خود می داند و برای همین بی مهابا، به بهانه های مختلف، به ساکنان ناراضی آن می تازد و هر بار (مثلا در 2016) به زور بخشی را به خود ملحق می کند و در عوض اهالی این ایالت خود مختار با حمایت ارمنستان به نبرد با آذربایجان روی می آوردند و دست به مقاومت می زنند. این زد و خوردها در طی سه دهه اخیر بارها تکرار شده است و تفاوت نبرد این بار آن است که کشور «ترکیه»، با عزمی جزم تر از پیش، در حمایت از آذربایجان در کنار این کشور قرار دارد و به ایده های غیر اجرایی کشور های غربی تحت عنوان «گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا» وقعی نمی نهد.
ج)برخی تلاش داشتند تا با اتکا به نظریه «باری بوزان» و همکارانش قفقاز جنوبی را ذیل «نظریه مجموعه امنیتی» ببنند با این تعریف که «مجموعه امنیتی قفقاز جنوبی، متشکل از واحدهای مستقل ملی (ارمنستان، آذربایجان و گرجستان) و فرو ملی (نخجوان و ناگورنو- قره باغ) و بازیگران منطقه ای (ایران، ترکیه و روسیه) و فرا منطقه ای (آمریکا، اسرائیل و سازمان ناتو) است که در آن فرآیند های عمده امنیتی کردن و غیر امنیتی کردن یا هر دوی آنها، آن اندازه در هم تنیده شده اند که مشکلات امنیتی آنان را نمی توان جدای از یکدیگر تحلیل یا حل و فصل شود. (ولی کوزه گر کالجی، در کتاب مجموعه امنیتی قفقاز جنوبی، ص86). این ایده تا حدودی حوادث جاری و اتفاقات گذشته این موقعیت جغرافیایی را تبیین می کند، اما جدای از اینکه برخی (مثلا «شیرین آکینر» و .... ، اصلا ایده امنیت منطقه ای برای قفقاز جنوبی و نیز قفقاز شمالی را روا نمی دارند، ....) از نگاه نگارنده، اشکال عمده این پیشنهاد آن است که دو بُعد مهم موثر بر منطقه را برجسته نمی کند و بلکه توجه جدی ندارد: یکی سابقه فرهنگی و وضعیت ذهنی و معنوی کنونی منطقه مورد بحث و دیگر پیشینه تاریخی و مناسبات پیچیده اش با ایران و ایران فرهنگی.
به همین جهات (پیوند عمیق تاریخی و فرهنگی ایران با طرف درگیری) موضع رسمی ایران در بیطرفی و بلکه میانجیگری بین ارمنستان و آذربایجان، در مجموع سیاست درستی است، اما هر سیاستی، استراتژی و تاکتیک مناسب خود را می طلبد، وگرنه در حد شعار باقی می ماند ومتاسفانه در این زمینه مسئولان ایران دستانشان خالی است و در این شرایط بغرنج به کلی گویی بسنده می کنند. حال آنکه به دلایلی زمان خوبی است تا سیاست خارجی ایران فعالانه و با نشاط با توجه به ملاحظات زیر، برای حل این بحران پا پیش نهد:
1.بحران ارمنستان و آذربایجان از موضوعاتی است که ایران را در رقابت با دو کشور دیگر مهم و درگیر با مساله، یعنی «روسیه» و «ترکیه»، مواجه ساخته و توانایی و یا ناتوانیش را به طرفین جنگ نشان می دهد و در مناسبات آینده ایران با این دو کشور بسیار موثر است؛
2.اضافه شود که مسئولان ایرانی با تصویر غیر درستی که از امنیت ملی در سالهای اخیر از خود به دیگران نشان دادند، سبب شده است تا کشور های همسایه به نسخه های ایرانی کمتر اعتماد کنند و آن را بر اساس سوء ظن و مداخله گری، بررسی و ارزیابی کنند. مقامات اصلی ایرانی هنوز بدین نکته مهم پی نبرده اند که امروزه امنیت ملی تضمین شده متکی و محفوف به «امنیت درونی» بوده و «امنیت جامعه ای» به مثابه هسته حیات امنیت ملی پایدار قلمداد می گردد. به عبارت دیگر امنیت مطلوب، امنیت «اقتدار» (ذو ابعاد و متی به مردم) محور است و نه امنیت قدرت محور (تک بعدی و متکی بر قوای نظامی). از این رو هر چه سریعتر برای شکاف دولت- ملت باید بدون از دست دادن فرصتها اقدام کنند و با اقدامات سترگ (مثلا اعلام آشتی ملی و....) هم نشاطی در درون ایجاد نمایند و هم توجه جهانیان را به اقتدار ایران جلب نمایند؛
3. گرچه به دلایلی که خاص این منطقه است (مثلا یکی از طرفین نبرد مسیحی و در عین حال طرف دیگر نیز دوست صمیمی قدرت های غربی است!) ممکن است دامنه این جنگ زیاد گسترده نشود، اما نباید شک نمود که «تطویل بحران» به سود آنان است و هر چه کشمکش در این منطقه ادامه یابد لاجرم باید ایران توجهش را به جای جنوب و غرب کشور، تا حد زیادی به شمال غربی معطوف سازد و این برایشان در این شرایط بسیار مطلوب است. اگر این ارزیابی درست باشد، استراتژی ایران باید تسریع در حل بحران باشد.
4.یکی از اقدامات بسیار کوتاه مدت، برای پر نمودن شکاف یادشده و برای رسیدن به بهترین ایده ها، اگر به جای متولیان رسمی کشور بودم، همه کارشناسان برجسته مسایل قفقاز (فراتر از مسایل قومی، جناحی، زبانی، باندی و ....) را به سرعت به نشستی یک روزه و چهره به چهره که در آن دست کم یک روز میان کارشناسان «طوفان فکری» و «تضارب آرا» به جد جریان داشته باشد، دعوت می کردم تا بر اساس برآیند آن گفتگوها با بهترین ایده های ممکن، در جبهه دیپلماسی ظاهر شده و ضمن آرام نمودن بحران شمال غربی ایران، برای کشور عزت و افتخار می آفریدم.

 

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل