روسیه و بازگشت به دوران جنگ سرد
رامتین رضایی عضو هیات تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
برگزاری بزرگترین مانور تاریخ نظامی روسیه(باهمکاری چین) از زمان پایان جنگسرد و فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی تا کنون، حضور همزمان ناوگان دریایی آمریکا و روسیه در بالاترین سطح در دریای مدیترانه، شاخ و شانه کشیدنهای تسلیحاتی و در نهایت رجزخوانیهای طرفین برای یکدیگر خصوصا نسبت به سوریه و عملیات نظامی پیشرو در ادلب، در نگاه نخست بسیار نگرانکننده به نظر رسیده و حتی میتواند خطر برخورد نظامی میان دو ابرقدرت نظامی و دارنده تسلیحاتهستهای را به ذهن متبادر سازد. اگر به موارد یاد شده اتهامات گسترده بر علیه روسیه مبنی بر مداخله در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، جنگسایبری، تلاش برای ترورشیمیایی مامور اطلاعاتی سابق روسیه در بریتانیا و خصوصا اشغال کریمه و حمایت از جداییطلبان شرق اوکراین را نیز بیفزاییم، میتوان گفت که روابط روسیه و غرب و خصوصا آمریکا از زمان پایان جنگسرد تا کنون چنین سطحی از تنش فزاینده و خطر بالقوه برخورد نظامی را به خود ندیده است. اما به راستی ریشه اختلافات دو قدرت چیست؟ تمایل روسیه به چالش با غرب از کجا نشات میگیرد؟ و چرا باید روسیه خود را در بازی پرهزینه سوریه درگیر ساخته است؟
در حوزه اقتصاد و تجارتجهانی روسیه بازیگر برجستهای به شمار نمیرود. رشد و رونق اقتصادی این کشور به یمن صادراتنفت و گاز و نیز ثبات قابل قبول داخلی در دوران حکومت ولادیمیرپوتین نیز نتوانسته شکنندگیهای اقتصادی این کشور خصوصا در عرصه ارزشپولی و حضور گسترده در بازارهای جهانی را در مقایسه با قدرتهای بزرگاقتصادی مانند چین جبران نماید. اما در نقطه مقابل، روسیه تمایل و صرافت فراوانی به منظور افزایش قدرت نظامی-سختافزاری و تسلیحاتی مانند تولید سلاحهای فوقپیشرفته، گسترش حوزه نفوذ و ممانعت از نفوذ و پیشروی نهادهای غربی به حوزه نفوذ و قلمروی خود را به نمایش گذاشته است. نکته جالب توجه اینکه روسیه حتی در دوران پیش از انقلاب بولشویکی1917م نیز دارای زاویه با قدرتهای اروپایی خصوصا در حوزه بالکان بوده است. بر همین اساس، تحلیل و تبیین این تقابل باید از دو جنبه صورت گیرد. نخست اینکه ریشههای تقابل تاریخی روسیه چیست؟ و دوم اینکه دلایل اوجگیری این تقابل در سالیان اخیر کدامند؟ در خصوص ریشههای تعارض روسیه و غرب در این نوشتار کوتاه به موارد ذیل میتوان اشاره نمود:
1-تفاوت و تعارض مذهبی
بخش اعظم جمعیت روسیه را مسیحیان پیرو مذهب و کلیسای ارتدوکس تشکیل میدهند که از قضا از تعصب قابلتوجه نیز برخوردارند. حضور سیاستمداران، تصمیمسازان، مدیران و نخبگان فکری متعصب ارتدوکس مذهب در کنار افزایش نقش و نفوذ کلیسای ارتدوکس در سیاست خود به مسالهای غامض در روابط و مناسبات با جوامعغربی کاتولیک و پروتستانمذهب تبدیل شده است. اختلافات تاریخی فرقه مذهبی ارتدوکس با کلیسای کاتولیک و بعدها پروتستانیزم که منجر به تجزیه تاریخی امپراطوری روم گردید، امروزه نیز در لایههای پنهان تعصبات مذهبی قابل ردیابی است. لذا بخشی از تعارض روسیه با غرب و نگرانی روسیه از گسترش ناتو به سمت مرزهای شرقی این کشور ریشه در هویت مذهبی و ترس از سلطه یا برتری کاتولیک و پروتستان بر پیروان کلیسای ارتدوکس و احتمالا به حاشیه رفتن آن دارد.
2- پاناسلاویسم و اوراسیاگرایی(تفاوتهویتی)
اسلاوگرایی به معنی برتری و یا دستکم تمایز قوم اسلاو از دیگر اقوام و نژادهای اروپایی مانند ژرمنها و انگلوساکسونها و مهمتر از آن تعصب و شرم ناشی از برتری یا سلطه دیگران بر نژاد و قوم اسلاو(مانند ترور ولیعهد اتریش و آغاز جنگ اولجهانی)، خود به تنهایی زمینهساز بسیاری از تعارضات و اختلافات با غرب به شمار میرود. به همین دلیل پیروزی غربگرایان کاتولیکمذهب هرگز مورد تحمل روسهای اسلاو و ارتدوکسمذهب شرق اوکراین و از جمله دولت روسیه قرار نگرفت. نتیجه آن اشغال کریمه توسط روسیه و تشکیل دولت خودخوانده در مناطق شرقی اوکراین بود. تفاوت نسبی زبان، فرهنگ، آداب و رسوم و ارزشهای روسی با ارزشهای لیبرالی و مدرنغربی نیز همواره از زمینهها و پیشزمینههای تعارض با غرب و آمریکا اما به صورت لایههای پنهان به شمار رفته است.
3- ارائه تصویری و تعریف خود به عنوان ابرقدرت جهانی
نه تنها سیاستمداران، نظامیان و روشنفکران، بلکه بخش قابلتوجهی از توده مردم روسیه نیز برای خود و کشور خود نقش و جایگاه قدرتبزرگ و فراتر از آن ابرقدرتی قائل بوده و رسالت احیای دوران شکوفایی اقتدار و امپراطوری بزرگ را برای خود متصورند. روسیه در حال حاضر و به لحاظ شاخصهای کمی بزرگترین زرادخانه تسلیحاتی جهان خصوصا از حیث تسلیحات هستهای و فوقپیشرفته را در اختیار دارد. اما باید توجه داشت که به لحاظ کیفیت تسلیحات روسی در رتبهای نازلتر از انواع غربی و خصوصا آمریکایی قرار دارند. به همین دلیل گسترش ناتو و نهادهایغربی به سمت مرزها و مناطق نفوذ این کشور به معنی پایان رویای ابرقدت بودن و تشکیل امپراطوری بزرگ خواهد بود. ضمن اینکه این روند تعطیلی صنایع تسلیحاتی و بازارهای سلاح روسی را نیز در پی خواهد داشت.
اما در پایان باید به اوجگیری تعارض و اختلافات روسیه با آمریکا و غرب در سالیان اخیر ضمن عطف به منابع و ریشههای یاد شده پرداخت. با گذشت زمان به نظر میرسد که روسیه بیش از پیش در حال بازگشت به دوران موسوم به جنگسرد، رقابتتسلیحاتی و حتی فراتر از آن برخورد نظامی است. باید توجه داشت که در سالیان اخیر تمایل بسیار گستردهای در میان کشورهای اروپایشرقی و خصوصا سرزمینهای قلمرو سابق این کشور به عضویت در نهادهای غربی مانند ناتو و اتحادیهاروپایی ابراز گردیده و همین انگیزه عاملی شد برای گسترش و پیشرفت این دو نهاد یاد شده تا پشت مرزهای روسیه، این به معنای خطری جدی و خشمی مضاعف برای روسیه و تصمیمسازان سیاستخارجی این کشور بود که در بحران اوکراین و اشغال کریمه خود را به خوبی نمایان ساخت. از سوی دیگر سرنگونی و یا در آستانه سرنگونی قرار گرفتن متحدان قدیمی روسیه در خاورمیانه و شمالآفریقا زنگ خطر جدی برای انزوا و یا حتی ذوب شدن این کشور در مناسباتغربی را به صدا درآورد. به رسمیت شناختهنشدن حاکمیت روسیه بر کریمه و مخالف جدی غرب و امریکا با اقدامات شورشیان شرق اوکراین و نیز افزایش فشارهای حقوقبشری که با حمایت ضمنی از غربگرایان این کشور و غربگرایان قلمروی سابق همراه بوده و در نهایت تحریمهای اقتصادی محدودی را نیز به همراه داشته، روسیه را به تقابلگرایی و چالش بیشتر با آمریکا و غرب خصوصا در سوریه تشویق و ترغیب نمود. اما هدف این تقابلگری بیش از هر چیز با موضوع تحت فشار قرار دادن آمریکا و غرب برای کسبامتیاز و به رسمیت شناختن حاکمیت روسیه بر کریمه، حمایت از تشکیل دولت طرفدار روسیه در اوکراین، گرفتن تضمین در خصوص عدم پیشروی ناتو به شرق و قلمرو پیشین روسیه، برداشته شدن تحریمها و برچیده شدن سیستمهای دفاع ضدموشکی و راداری آمریکا در اروپایشرقی ارتباط مییابد.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل