زهرا شریف زاده: دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه آزاد شاهرود
مداخله روسیه در سوریه از سپتامبر 2015 وارد چهارمین سال خود شده است این در حالی است که ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه حداقل پانزده سال است که سعی می کند روسیه را به خاور میانه بازگرداند و مداخله در سوریه فرصتی بود تا روسیه را به یک بازیگر مهم در خاور میانه تبدیل نماید و پوتین را کارگزار قدرت منطقهای سازد و خود این مداخله رفتار چندان معمولی از جانب کرملین نبود در واقع یک درگیری نظامی محدود به دیپلماسی اجباری و همکاری با شرکای منطقهای،از طریق مبارزه هوایی به جای نبرد توسط نیروهای زمینی و ارتش در کنار مردم سوریه بود.علیرغم اینکه سوالات بی شماری می توان مطرح کرد اما مهمترین سوال این است که بازی نهایی روسیه در خاور میانه چیست؟ از نگاه کرملین این بازی پایان مشخصی ندارد و در وهله اول بقای روسیه مدنظر است که به رابطه غرب-مسکو مرتبط می باشد و پوتین اهداف چندگانهای در خاور میانه دارد، اما مهمترین اهداف از مداخله درسوریه این است که نظم جهانی به رهبری آمریکا را تحت فشار قرار دهند. وهمچنین روسیه در سراسر منطقه اهدافی چون تضعیف ایالاتمتحده و تقویت موقعیت مسکو در منطقه با بازداشتن غرب و حفظ درگیریهای سطح پایین است .
خاورمیانه و منطقه شمال آفریقا همانند مدیترانه شرقی برای روسیه مهم بودهاند همچنانکه مدیترانه شرقی، دولت روسیه را وارث قسطنطنیه، "روم سوم" با ماموریت الهی ارتدوکس شرقی در نظر گرفته بود و کلیسای روس کیف ، که دولت روسیه آن را به عنوان یک والد در نظر میگرفت، اهمیت داشت.منافع مذهبی در امپراتوری روسیه که از خاورمیانه به عنوان یک عرصه و میدان استفاده میکرد، هچنان باقی است.رقابت با غرب برای تضمین دسترسی به نیروی دریایی در دریای سیاه و در مدیترانه برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ می باشدو دخالت روسیه در سوریه از بسیاری جهات می تواند در این امر مؤثر باشد .
لازم بذکراست این دومین حمله بزرگ روسیه به خاورمیانه است؛ چرا که اتحاد جماهیر شوروی نقش مهمی در خاور میانه در طی جنگ سرد بازی کرد وهدفش ایجاد مانع برای انرژی آمریکا و منافع تجاری ایالت متحده در منطقه بود. هر چند روسیه در دهه ۹۰ میلادی به طور مختصر از خاور میانه عقبنشینی کرد، اما حتی در آن زمان هرگز به طور کامل کنار نرفت و در دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، وضعیت قدرت و تمایل به رفتار برابر با آمریکا در خاور میانه همچنان دست به دست هم داده بود.
رویکرد پوتین به منطقه همواره این بوده که روسیه را به خاورمیانه بازگرداند هرچند مسکو قدرت بزرگی در دوران جنگ سرد در خاورمیانه بود و دولت های عربی را در برابر اسرائیل مجهز می کرد. با وجود سقوط شوری کمونیستی، روسیه این نفوذ را هرچند ضعیف در دست گرفت. زمانی که ایالات متحده به عراق حمله کرد روسیه کاملا سرگردان بود. اگرچه این مساله در سال 2013 و زمانی که ایالات متحده با ریاست جمهوری اوباما تصمیم گرفت که به اسد حمله نکند برعکس بود. دو سال بعد پوتین نیروهای نظامی، هواپیماها و تانک هایش را به سوریه گسیل داشت و داعش را شکست داد.(لازم بذکر است شکست داعش و گروههای افراطی در سوریه در مرحله نخست ومقدم حضور ایران در سوریه ومبارزه سربازان ومدافعین حرم می باشد).
منافع پوتین در منطقه عمدتاً سیاسی نبود بلکه اقتصاد نیز مورد توجه وی بود . سیاست خارجی روسیه در سال2000 تعیین اولویتهای مسکو در خاورمیانه، برگرداندن وقوی کردن موقعیت اقتصادی و اهمیت تداوم و توسعه روابط با ایران بوده است.
ساختار مبتنی بر سلطه کشورهای غربی توسعهیافته در جامعه بینالمللی،تحت رهبری آمریکا،اهمیت خاورمیانه در روسیه را برجسته میکند.در حقیقت رژیم پوتین از ایدئولوژی فراتر رفتهاست وسعی دارد تا روابط خود را با هر بازیگر(بویژه ایران) در منطقه برقرار و حفظ کند. با تلاشهای پوتین،روسیه نفوذ سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی را دوباره به دست آورده و با رویکرد واقع گرایانه خود نشان داد موفقتر از ایدئولوژی اتحاد شوروی می باشد.بنابراین، پوتین به منظور برقراری تعادل وتوازن روابط با قدرتهای سنی و شیعه و همچنین اسرائیل، حتی نیروهای شیعی ضد امریکایی در این منطقه را خوب حفظ میکند.
تا به امروز، مسکو نفوذ قابلتوجهی در منطقه از لحاظ سیاسی،دیپلماتیک ونظامی بدستآورده وگویی آمریکا باید با روسیه در خاورمیانه مبارزه کند .از همان آغاز مداخله مسکو در سوریه عملیات روسیه، یک استراتژی برای جلوگیری از غرب و حفاظت از اسد و داراییهای روسیه به جای مبارزه مداوم با دولت عراق و شام (داعش)بود .بنابراین، مسکو سلاحهای پیشرفته از جمله سیستم دفاع هوایی کوتاهبرد و موشک زمینبههوا (SAM) را به پایگاه هوایی حمیمیم مستقر کرد.در حقیقت، از سال ۲۰۰۹ مسکو به طور مداوم در مدرنسازی قابلیتهای جنگی الکترونیکی خود سرمایهگذاری کردهاست و هدف کلی آن مبارزه با نیروهای ناتو در روسیه است و۳۰۰- S همچنین متناسب با استراتژی کلی A2AD (انکار منطقه ضد دسترسی روسیه) است و به طور بالقوه قدرت نفوذ بیشتری نسبت به غرب و هم پیمانانش به مسکو میدهد. تا به امروز، مسکو با طرح کلی A2AD به موفقیت نسبی دست یافتهاست، چرا که ایالاتمتحده و هم پیمانانش هنوز قادر به فعالیت هستند. این کشور همچنین فروش اسلحه روسیه را با استفاده از سوریه به عنوان یک آزمایش و عرصه تبلیغاتی برای تسلیحات خود افزایش دادهاست. فعالیتهای مسکو بیش از پیش نشاندهنده تعهد و عزم ثابت برای ترساندن غرب و نفوذ پروژه در سراسر مدیترانه است.
پس از بهار عربی، مسکو تلاشهای کلی دریایی خود را افزایش داد. در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۵، روز نیروی دریایی روسیه، پوتین دکترین دریایی روسیه را تا سال ۲۰۲۰ اعلام کرد. او همچنین هدف توسعه ظرفیتهای نیروی دریایی روسیه از "منطقهای" به "آب آبی جهانی" را دو سال بعد اعلام کرد که دکترین جدید نیروی دریایی روسیه که این ایدهها را منعکس میکند.چندین مشکل از جمله تجهیزات قدیمی، وتحریم های غربی موجب نگرانی دریایی روسیه شد اما نیروی دریایی روسیه میتواند بر این مشکلات فائق آید، وآن تامین دسترسی به بندر است که امکان استفاده از کشتیهای کوچکتر یا حداقل دسترسی به آنها را فراهم میآورد. در دسامبر ۲۰۱۷، پوتین قانونی برای توسعه Tartus و حمیمیم به منظور استحکام حضور دائمی روسیه امضا کرد. نه فراتر از بنادر سوریه، مسکو به مصر و لیبی و همچنین شمال افریقا نیز توجه دارد. با وجود مشکلات متعدد آن، نیروی دریایی روسیه از سال ۲۰۰۸ موفقیت هایی بدست آورده است . تلاشهای مسکو برای کنترل دریای سیاه که از آنجا میتواند تاثیر بر خاورمیانه، مدیترانه و فراتر از آن به دست آورد. در واقع، مسکو در حال حاضر میتواند یک نیروی دائمی در دریای مدیترانه شرقی ایجاد کند. مسکو قصد دارد برتری نیروی دریایی در دریای سیاه و دریای شرقی را اعمال کند و در سالهای اخیر مقامات روس به طور فزایندهای از نیروی دریایی روسیه در زمینه بازدارندگی غیر هستهای صحبت کردهاند. شاید بیشتر بدلیل تهدید ناتو و تمایل به ترساندن غرب باشد.
آنچه محتمل است بشار اسد در قدرت باقی خواهد ماند چرا که از حمایت مسکو و تهران برخوردار می باشد پوتین از حضور دائمی روسیه در سوریه برای حداقل ۴۹ سال آینده اطمینان حاصل کرده و فروش سلاح منطقهای روسیه را افزایش دادهاست و اما مشارکت مسکو با ایران هیچ نشانهای از بهبود را نشان نمیدهد، چرا که طرز فکر مشترک آنها به مخالفت با ایالاتمتحده سبب شده با هم مشارکت نمایند در واقع کل استراتژی سوریه مبتنی بر همکاری با جمهوری اسلامی است که بخش عمده آن هزینههای سوریه می باشد.از طرفی متحدان منطقهای آمریکا همچنان نسبت به تعهد آمریکا نسبت به منطقه تردید دارند و شروط خود را برای مصون ماندن کنترل میکنند. ترکیه از زمانی که پوتین به موضع اسد نزدیک شدهاست وهمچنین به دلیل ترس از ناسیونالیسم کرد، ترس از روابط طولانیمدت مسکو با کردها ،بخشی از مبارزه اش مبارزه با کردها می باشد وپرواضح است که حادثه سرنگونی سوخوی ۲۴ روسیه بوسیلهٔ ترکیه رویدادی است که در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵ در مرزِ سوریه و ترکیه رُخ داد تصادفی نبوده است علاوه بر این، اردوغان میداند که پوتین میتواند جریان گردشگران روسی را که برای اقتصاد ترکیه اهمیت دارد، خاموش کند. و پیگیری مداوم اردوغان درباره خرید یک S-400 از مسکو، نشاندهنده تغییر ترکیه به سمت پوتین است.
مصر دههها است که سنگ بنای سیاست امنیت منطقهای آمریکا بودهاست، اما پوتین توانسته قاهره را از طریق سلاح، انرژی هستهای و معاملات اقتصادی به سمت خود بکشاند، در حالی که توریستهای روسی سهم قابلتوجهی در اقتصاد مصر دارند. در سپتامبر ۲۰۱۶، وزیر دفاع روسیه، سرگئی شویگو مصر را به عنوان مهمترین شریک روسیه در آفریقای شمالی توصیف کرده است . یکی از مقامات ارشد مصری می گوید "سوریه مبارزهای برای اعتبار است" و بسیاری در منطقه روسیه را به عنوان برنده درک میکنند. لیبی نیز یک منطقه حیاتی دیگر برای افزایش نفوذ کرملین است که در صورت کسب اعتبار کافی در سوریه، پتانسیل آن را دارد که به عنوان یک نقطه کانونی در نظر گرفته شود. دیدار تاریخی روز ۱۴ اکتبر 2017 پادشاه عربستانسعودی از مسکو ، شواهد بیشتری درباره سلطه فزاینده پوتین در منطقه است. توافقهای اخیر مسکو با مراکش از جمله انرژی هستهای نمونه دیگر هستند. آنها همچنین دامنه وسیع ژئواستراتژیک از اهداف پوتین در منطقه را مشخص میکنند.
پوتین به تضمین پیروزی اسد کمک کرده و اسد در حال ثبات بخشیدن به سوریه می باشد اما روسیه هیچ منبعی برای کمک به بازسازی سوریه ندارد و تلاش می کند تا از مساله پناهندگان به عنوان اهرم جهت کمک گرفتن از اروپا در این زمینه کمک بگیرد واین در حالی است غرب مشتاق مشارکت در بازسازی سوریه نیست و برای دریافت سرمایه، مسکو باید یک دستور کار وسیعتر در منطقه ایجاد کرده و شرکای خود را برای نشان دادن تعهد بلندمدت خود به این منطقه دعوت کند.
اینگونه بنظر رسد که در زمان ضعف دولت، کرملین اغلب در خارج از کشور پرخاشگر میشود تا به حفظ مشروعیت داخلی کمک کند،چرا که پوتین از اعتراضات داخلی واهمه دارد و نمونه بارز آن اعتراضات ضد فساد ماه مارس 2017 در این کشور است وپوتین آن را با بهار عربی و انقلاب اوکراین که به اعتقاد وی از سوی غرب مدیریت شده بود، می دانست . پوتین احساس می کند که اگر از منافع روسیه در خاورمیانه حفاظت نکند، وی نفربعدی اهداف راهبردی روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقابعدی خواهد بود.وی معتقداست که صحبت آمریکا از دموکراسی واقعی نبوده و صرفاً بهانه و توجیهی برای تغییر رژیم در این کشور است. دلایل ذکر شده خود نشان از داشتن طرح ونقشه روسیه در خاور میانه است گرچه هنوز ماجراجویی سوریه به پایان نرسیده است. در این میان پژوهش گرانی هستند که می گویند روسیه نمیتواند بعنوان یک قدرت واقعا عالی در منطقه خاورمیانه ظاهر شود و پیشرفت کند اما دائمی بودن وضع ناپایدار منطقه خاورمیانه ، به نفع مسکو است، زیرا چنین موقعیتی حضور مسکو را در منطقه ضروری میسازد.
مسکو در پی جلب درخواستهای خود از سوی رهبران منطقه با ایجاد امنیت وفروش سلاحهای روسی در مواجهه با سیاستهای ایالاتمتحده،نامطمئن هستند ،می باشد)همچنان که امریکا سلاح های خود را به کشور حاشیه خلیج فارس وعربستان سعودی می فروشد ( ومسکو همچنان به اعمال نفوذ در منطقه ادامه خواهد داد و در حقیقت پوتین به شخصه خواستار احیای جایگاه ابرقدرتی روسیه بود تنها پادزهر نفوذ پوتین در خاور میانه ظاهر شدن قوی آمریکا در منطقه است،تا رویاهای پوتین را نقش برآب کند اما گویی رویکرد امریکا از خاورمیانه به سمت آسیا است ومانند قبل که منطقه خاورمیانه و همچنین خلیج فارس برای حفظ امنیت اسرائیل و تضمین جریان انتقال انرژی مد نظر امریکا بود ،نمی باشد.و روسیه فرصت دارد در این منطقه خودنمایی کرده وجولان دهد.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل