روح اله سوری:عضو هیئت تحریریه مجله روابط بین الملل
شاید کمتر کسی فکر میکرد که توافق برجام با آن همه هیاهویی که در میان جامعه جهانی ایجاد کرده بود با خروج آمریکا به چنین سرنوشتی دچار شود. اگرچه توافق هستهای میان ایران و کشورهای 5+1 با هدف بهبود روابط ایران با آمریکا و یا کشورهای منطقه تدوین نشده بود اما همانطور که موگرینی پیش از این اشاره داشته این انتظار وجود داشت که توافق برجام با توجه به رفع مشکلات موجود در رابطه کشورهای غربی با ایران بتواند به بهبود روابط میان ایران و غرب و کشورهای منطقه منجر شود. در واقع این انتظار برآمده از نقشی بود که برجام میتوانست در تامین امنیت منطقهای و بینالمللی داشته باشد، همان چیزی که اکنون مستمسک مخالفت ترامپ و عربستان با ج.ا.ا گردیده است.
بخش مهمی از علل و عوامل شکلگیری چنین سرنوشتی برای برجام را میبایست در مواردی چون راهبرد خاورمیانهای ترامپ، ویژگیهای روحی و خلقی رئیس جمهور جدید آمریکا، مسائل سیاست داخلی و نهایتا نقش لابی متحدان خاورمیانهای آمریکا جستجو کرد. نگارنده در یادداشتهای پیشین خودتا حدودی به عوامل گفته شده خصوصا نقش راهبرد خاورمیانهای ترامپ در قبال ایران اشاره کرده است. اما فاکتوری که به نظر میرسد در بیشتر تحلیلها مورد توجه جدی واقع نشده است تاثیر نوع سیاست و رفتار خارجی ج.ا.ا در قبال ایالات متحده ترامپ و همچنین کشورهای منطقه در شکلگیری شرایط گفته شده میباشد. در واقع این بخش از عوامل به نوعی به سیاستهای ایران باز میگردد و از همین روی به نظر میرسد که باید توجه بیشتری به آن شود.
اگر بخواهیم مساله را در قالب یک سوال مطرح نماییم، آن سوال این است که آیا میتوان بخشی از علل شرایط موجود را به نوع کنشها و واکنشهای ایران نسبت به تحولات بیرونی خود ارتباط داد و اگر پاسخ به این سوال مثبت است که از نظر نگارنده این چنین است، این عوامل تاثیرگذار مرتبط با ایران دقیقا چه چیزی میتواند باشد؟
به نظر میآید که برای پاسخ به این سوال بتوان حداقل دو مورد زیر را عنوان نمود :
- عدم بهرهگیری مناسب از فرصت برجام برای رسیدن به یک درک مشترک با آمریکا راجع به مسائل منطقهای
- عدم اتخاذ رویکرد مناسب از سوی ایران در جهت کاهش تنش با عربستان و ممانعت از نزدیک شدن این کشور به اسرائیل
سوالی که در ورای مخالفت ترامپ با برجام وجود داشته و میبایست مورد توجه بیشتر دستگاه سیاست خارجی ایران و تصمیم گیرندگان قرار میگرفت این است که چرا علیرغم اجماع نظر جامعه جهانی، کشورهای اروپایی و حتی دولت قبلی آمریکا در رابطه با توانایی برجام در حل مشکل هستهای ایران، ترامپ به شدت از این توافق انتقاد میکند؟ آیا پاسخ به این سوال را باید در برداشت رئیس جمهور جدید آمریکا از ناتوانی توافق هستهای در ممانعت از آنچه غرب برنامههای هستهای ایران مینامد در نظر گرفت و یا باید پاسخ این سوال را در مسایلی خارج از برجام جستجو کرد؟
اگرچه بخشی از انتقادات همیشگی ترامپ نسبت به برجام به موضوع دورههای زمانی لحاظ شده در توافق هستهای و احتمال حرکت ایران به سمت برنامههای پیشین خود پس از اتمام دورههای درنظرگرفته شده در متن برجام بر میگردد اما به نظر میآید که پاسخ دقیقتر به این سوال را نه در موفقیت یا عدم موفقیت برجام در حل موضوع هستهای ایران که باید در مسائل دیگری جستجو کرد.
مشکل اساسی ترامپ با ایران را میبایست نگرانی ایالات متحده آمریکا از افزایش حضور و قدرت منطقهای ایران درنظر گرفت. در واقع ترامپ و دیگر همراهان وی نمیتوانند شاهد توافقی باشند که علیرغم موفق عمل کردن آن در حل مناقشه هستهای ایران و غرب، همزمان منجر به فراهم سازی بستر مناسب برای افزایش نقش منطقهای ایران نیز شده باشد. به همین خاطر باید گفت نگاه ترامپ به توافق هستهای صرفا متاثر ازنقش آن در حل بحران هسته ای ایران نمیباشد بلکه آنچه از نظر ایشان حائز اهمیت است افزایش قدرت منطقهای و کارتهای بازی ایران میباشد و این دقیقا برخلاف رویکرد اوباما میباشد که برجام را مسیری درجهت تسهیل پذیرش ایران در کنار عربستان به عنوان یک قدرت مهم منطقهای به حساب میآورد.
تحلیل دقیق این موضوع یعنی سهم علل مختلف مخالفت ترامپ با برجام و برآورد جایگاه موضوعات منطقهای در این مخالفتها جهت اتخاذ رویکرد مناسب در قبال آن از ضروریات مهمی است که پیش از خروج آمریکا از برجام میبایست مورد توجه بیشتری از سوی تصمیم سازان سیاست خارجی واقع میگردید.
تردیدی نیست که حضور ایران در سوریه به دلیل موافقتی که دولت مستقر سوریه در این رابطه داشته با حضور بازیگرانی چون اسرائیل، عربستان و ایالات متحده متفاوت میباشد. ج. ا.ا در سایه همکاری نزدیکی که با روسیه داشته است در صحنه میدانی سوریه موفق به دستیابی به بخشی از اهداف و انتظارات خود در سوریه همچون حفظ بشار اسد در قدرت، تضعیف داعش و مخالفان اسد، آزادسازی بخشهای مهمی از سرزمین سوریه و نهایتا استقرار نیروهای خود در بخشهایی از خاک سوریه شده است. اما علیرغم این موفقیتها نتوانسته است که دست بالاداشتن و تغییر توازن قوای منطقهای به نفع خود را به زمینهای برای تامین منافع ملی خود بویژه در قبال ایالات متحده آمریکا تبدیل نماید.
نگارنده بر این باوراست که ج.ا.ا از طریق اتخاذ رویکرد معطوف به تامین منافع ملی و استفاده از نقش و نفوذ منطقهای خود به عنوان یک کارت بازی در برابر آمریکا، میتوانست تا حدود زیادی در تضعیف استراتژی تقابلی ترامپ موثر واقع شود. ج.ا.ا همواره در سیاستهای اعلامی خود بر ضرورت حل بحرانهای منطقه تاکید داشته است اما توفیق چندانی در عملیاتی نمودن این سیاست نداشته است. باید گفت دیپلماسی و روابط میان دولتها را به تعبیری کلی و عام باید هنر استفاده از فرصتها و تبدیل تهدیدها به فرصت درنظر گرفت. به یاد داشته باشیم همین ترامپی که اکنون محور تقابل با ایران را درکنار عربستان و اسرائیل تشکیل داده است در زمان تبلیغات انتخاباتی، انتقادات مهمی را به عربستان وارد کرده بود، ولی آنچه در عمل شاهد هستیم توانایی عربستان در تبدیل این تهدید به فرصت همکاری با آمریکا در قالب مقابله با ایران می باشد.
یافتن نقاط مشترک و تمرکز بر آنها از جمله هنرهای دیپلماسی میباشد که باید مورد توجه دستگاه سیاست خارجی دولتها در روابط با یکدیگر قرار گیرد. مسلما تاکید صرف بر نقاط اختلاف و افتراق نتیجهای جز افزایش تنش میان کشورها به همراه نخواهد داشت. در همین بحران سوریه میبینیم که پس از اوج گیری تنش میان روسیه و ترکیه به دنبال سقوط هواپیمای نظامی روسها از سوی ترکیه، این کشور توانست با عبور از تهدید بوجود آمده به سمت برقراری روابطی نزدیک با روسیه پیش برود و یا به عنوان مثال دیگر شاهد هستیم که علیرغم برخی تنشها و اختلافات میان روسیه و آمریکا دو کشور به یکسری توافقات در سوریه دست پیدا کردهاند که حتی در نتیجه این توافقات، احتمال نادیده گرفته شدن خواستههای ایران از سوی روسیه وجود دارد. به همین خاطر نگارنده بر این باور است که توانایی ایران در مبارزه با گروه تروریستی داعش و تضعیف آن در سوریه و عراق این ظرفیت بالقوه را در خود داشت که به عنوان بستری برای دستیابی ایران و آمریکا به یک تفاهم مشترک در رابطه با امنیت منطقه، مورد استفاده قرار گیرد.
از طرفی دیگر، برجام علیرغم بهبودی که توانسته بود در روابط تجاری و سیاسی میان ایران و اروپا ایجاد نماید، در سطح منطقهای به عاملی برای تشدید تنشها و اختلافات میان برخی کشورهای منطقه با ایران تبدیل شد و همین مساله در خروج آمریکا از برجام، تلاش تبلیغاتی علیه ایران و حتی تشدید یحرانهای منطقه کاملا موثر واقع گردید. در رابطه با دلایل و علل شکل گیری چنین شرایطی در سطح منطقه می توان به نگرانی عربستان سعودی در رابطه با نادیده انگاشته شدن ملاحظات این کشور از سوی اوباما اشاره کرد. وجود همین نگرانی در میان سیاستمداران عربستانی در نهایت این کشور را با عبور از رویکرد سنتی و محافظه کارانه خود به سمت اتخاذ رویکرد تهاجمی نسبت به ایران و نزدیکی مواضع با اسرائیل سوق داد. باید توجه داشت ائتلاف میان اسرائیل و عربستان درحال هدایت خاورمیانه به دوران جدیدی میباشد که عدم توجه جدی به آن از سوی دستگاه سیاست خارجی ج.ا.ا میتواند پیامدهای منفی را برای ایران به همراه داشته باشد.
قطعا اگر بخواهیم در کانتکست تهدید و فرصت صحبت نماییم، نزدیکی مواضع عربستان با اسرائیل و رسیدن این دو به برداشتی مشترک راجع به ایران، برای سیاست خارجی ج.ا.ا یک تهدید به شمار میرود که نیازمند اتخاذ راهکارهای مناسب جهت بی اثر کردن این تهدید میباشد. به همین دلیل نگارنده بر این باور است که جمهوری اسلامی ایران با توجه به فضای شکل گرفته در سطح منطقهای پس از برجام میبایست در جهت کاهش تنش ها با عربستان و مهمتر از آن ممانعت از شکل گیری منافع مشترک میان این کشور با اسرائیل اقدام مینمود.
پس از توافق برجام و شکل گیری نگرانیهای گفته شده نزد عربستان سعودی، همکاری با این کشور برای رسیدن به درک مشترکی از مسائل منطقهای میتوانست در کاستن از تلاش عربستان برای نزدیک شدن به اسرائیل موثر واقع شود. چنین همکاری را میشد از رهگذر دعوت عربستان به نشستهای آستانه و حتی همکاری در موضوع یمن ایجاد کرد. در حالی که عدم انجام اقدامات موثر عملی در این راستا و بعضا بروز برخی رفتارهای تنش زا در روابط دو کشور همچون حمله به سفارت عربستان، عملا به تقویت دیدگاه ضد ایرانی عربستان ، فراهم نمودن بستر برای لابی ضد ایرانی این کشور در آمریکا و نزدیک نمودن این کشور به اسرائیل منجرگردید.
نگارنده قصد ندارد که تمام عوامل دخیل در ایجاد شرایط کنونی را به عوامل مرتبط با سیاست ها و رفتارهای ایران محدود نماید چرا که شرایط پیش روی ایران تاثیرگرفته از مجموعهای از علل و عوامل میباشد که در این میان سهم برخی از آنها ممکن است به مراتب بیشتر و مهمتر از سهم عامل سیاستهای اتخاذی ایران در قبال عربستان و آمریکا باشد، اما به هرحال موارد گفته شده موضوعاتی هستند که نمیشود به سادگی از کنار آنها عبور کرد.
در پایان به نظر میرسد تحت شرایط جدیدی که پس از خروج آمریکا از برجام و تعیین شروط 12 گانه از سوی ترامپ بوجود آمده است، ایران از شرایط مناسبی برای مذاکره با آمریکا برخوردار نیست و پیشنهاد میگردد جمهوری اسلامی ایران ضمن حفظ ارتباط خود با کشورهای اروپایی از طریق توجه نشان دادن به برخی نگرانیهای آنها، موفق به جبران بخشی از تاثیرات منفی تحریمهای آمریکا و بهبود جایگاه خود شود تا بتواند در هر مذاکره احتمالی با آمریکا از موقعیت بهتری نسبت به حال حاضر برخوردار باشد.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل