Developed in conjunction with Joomla extensions.

شرق‌گرایی در جهان بدون بلوک : به بهانه پذیرش عضویت جمهوری اسلامی‌ایران در پیمان شانگهای

روح الله سوری عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

 تغییر عضویت ایران از عضو ناظر به عضو دائم در سازمان همکاری شانگهای طیفی از تحلیل های مختلف از سوی کارشناسان و ناظران را به همراه داشته است در این میان برخی بر منافع حاصله از این رویداد برای ج.ا.ا تاکید داشته و برخی دیگر نیز با توجه به مسائل و واقعیت هایی که این سازمان با آن روبروست بر این عقیده هستند که راجع به سازمان شانگهای و دایره ی  تاثیرگذاری آن نمی توان خیلی هم دچار اغراق شد و مهمتر از آن بر این امر اذعان دارند که به دلیل نوع روابط و رقابت میان اعضای شانگهای از یک سو و روابط بعضا متناقض قدرت های حاضر در آن نسبت به آمریکا، ج.ا.ا نبایست تمام کارت های بازی خود در صحنه بین الملل را خرج سازمانی مثل سازمان همکاری شانگهای قرار دهد از سوی دیگر نیز طی روزهای اخیر شاهد شکل گیری توافقی امنیتی میان سه کشور بریتانیا ، آمریکا و استرالیا هستیم که همگان بر تلاش غرب برای مهار هرچه بیشتر چین  از طریق آن تاکید دارند موضوعی که خشم چین را هم به دنبال داشته و چین آن را تلاش آمریکا برای شکل دهی به نوعی جنگ سرد جدید عنوان کرده است با توجه به اهمیت این دو رخداد، مجله ایرانی روابط بین الملل برای بررسی بیشتر این موضوع نظرات تعدادی از اساتید و کارشناسان روابط بین الملل  و پاسخ آنها را به دو پرسش مطرح شده زیر را دریافت کرده که در ادامه می خوانید:

۱. عضویت ایران پس از سال ها مخالفت کشورهایی چون چین و روسیه را در زمان حاضر تحت چه دلایل و انگیزه هایی می توان تحلیل کرد و چه چشم اندازی برای این عضویت با توجه به شرایط حاکم‌ در روابط ایران و آمریکا می توان متصور شد؟

۲. چه ارتباطی می توان میان موافقت اعضا شانگهایی با عضویت ایران با توافق امنیتی سه گانه آمریکا بریتانیا و استرالیا می توان در نظر گرفت؟

 

فریدون مجلسی کارشناس مسائل بین الملل

سلام پاسخ سوال اول

پیش از عضویت دائم ایران در پیمان شانگهای ، ایران به‌عنوان عضو ناظر با این سازمان همکاری می کرد. بدلیل مخالفت ازبکستان و تاجیکستان با پذیرفتن ایران سالها تلاش ایران بی نتيجه مانده بود. از سویی دیگر کشورهای چون روسیه و چین بدلیل تحریم های سازمان ملل علیه ایران با عضویت ایران مخالف بودند . اما در حال حاضر وضعیت متفاوت شده است . چین در قبال ایالات متحده آمریکا تا چند وقت پیش سیاست محتاطانه و دور از تنشی را در پیش گرفته بود . الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه وضع تحریم های متعدد ایالات متحده بر این کشور را دنبال داشته است . از طرف دیگر رقابت بین چین و آمریکا که در دوران ریاست جمهوری ترامپ به جنگ اقتصادی تبدیل شده بود ، ممکن است در دوران بایدن جنبه نظامی هم به خود بگیرد. حال عضویت ایران در دل تحولات فوق نشانگر تنش بین بلوک چین و روسیه از یک طرف و ایالات متحده و متحدانش از طرف دیگر است .

پاسخ سوال دوم:

ایالات‌متحده و بریتانیا و استرالیا یک پیمان امنیتی سه جانبه را با هدف مجهز کردن نیروی دريايي استرالیا به زیر دریایی هسته‌ای منعقد کردند.  اولین کشوری که مخالفت خود را با چنین پیمانی بیان داشت چین است . هردو پیمان ( شانگهای- سه جانبه آمریکا   بریتانیا و استرالیا )ماهیتی نظامی امنیتی دارد . عضویت ایران در پیمان شانگهای موازنه با کارت بازی در معادلات بزرگ و جهانی خصوصا در مقابل آمریکا باید در نظر بگیریم .

دکتر محمد منصورنژاد: عضوهیئت مدیره انجمن مطالعات صلح ایران

پاسخ پرسش اول :

بخشی از دلایل و انگیزه های این موضوع به ایران بر می گردد و بخش دیگر آن را نیز باید در بیرون از ایران ( سایر کشورهای درون سازمان) جستجو کرد. آنچه که به ایران بر می گردد این است که در مجموع ایران باید با همه کشورها بویژه با کشورهای همسایه نزدیک و همسایه دور ارتباط داشته باشد و مبنایش گسترش ارتباطات باشد. اصل بر آن است که ایران با همه کشورها ارتباط داشته باشد. بنده از استقلال،  این موضوع   را که باید خودکفا باشیم و دور خودمان حصار بکشیم استنباط نمی کنم. همانطور که در جاهای دیگر عرض کرده ام مراد و منظور من از استقلال خوداتکایی است که می توانیم آن را مدیریت کنیم. اساسا سؤال و مساله این نیست که چرا ایران تصمیم گرفته عضو شانگهای شود و یا اینکه آیا باید ایران عضو چنین سازمان هایی شود یا خیر؟ از نظر من ایران باید عضو همه سازمان های بین المللی و منطقه ای شود، اما مساله اصلی از نظر من و اشکالی که در این زمینه می توانم به آن اشاره نمایم این است که چرا بعضی نهادها و بعضی از سازمان ها را که بویژه مرتبط با غرب هستند نفی می کنیم و تنها به سازمان هایی مرتبط می شویم که متکی به شرق هستند. اصل این ایده که باید با کشورهای دیگر تعامل کرد ایده خوبی است و این دولت هم چه آقای رئیسی و چه وزیر امورخارجه نشان داد که هر دو نسبت به آقای روحانی و اقای ظریف بسیار ضعیف ترند و اینطور نیست که در ایران اتفاق خیلی خاصی رخ داده باشد بدین صورت که که نیروی قوی تر یا تیم ورزیده تر و تیمی که به منافع ملی وفادار تر باشد روی کار آمده باشد بلکه اتفاقا عکس این موضوع را شاهد هستیم.

دلیل بیرونی که از عضویت ایران استقبال می کنند این است که یک زمانی هم روسیه و چین مخالف بودند وهم تاجیکستان و ازبکستان مخالف بودند اما اکنون چراغ سبز نشان می دهند. این به نظر من یک دلیلش این است که جریانی که در داخل روی کار آمده  است جریان یکدست گرایش به شرق است. کشورهای دیگر ( اعضای شانگهای) مسائل ما را رصد می کنند و می فهمند . بالاخره آن موقع ( پیش از این) افرادی( در دولت ایران) بودند که می خواستند یک جور دیگر  به مسائل و منافع ملی نگاه کنند. شرق و غرب را با هم در قالب یک موازنه مثبت ببینند. اما در حقیقت مواضع این تیم ( کنونی)که در داخل رأی آورد ( هرچند که می شود گفت انتصاب شد) این است که این تیم یک تیم مدافع شرق است.

پر  واضح است وقتی یک سازمانی که در آن بزرگان شرق در آنجا همه کاره هستند از ایران استقبال می کنند و گرنه هیچ دلیلی ندارد اکنون بپذیرند ولی یک سال قبل نپذیرند. حتی تاجیکستان نباید عضویت ایران را می پذیرفت چون در این سازمان تا همه ی اعضاء رأی ندهند تا اجماع کامل نباشد عضوی نمی تواند پذیرفته شود.تاجیکستان چرا قبول کرد در مسئله افغانستان نشان داده شد که ایران و تاجیکستان کاملا مقابل هم هستند.ایران به نحو صریح و غیر صریح از طالبان حمایت می کند و تاجیکستان به صراحت از جریان احمد مسعود حمایت می کند یعنی دو جبهه مقابل هم هستند.این یک نکته مبهمی است وتنها دلیلش این است که چون میزبان تاجیکستان بود و اکثریت اعضا مطالبه شان این بود که ایران را به عنوان عضو بپذیرند، تاجیکستان احترام سایر اعضا در خانه ی خودش را نگه داشت و پذیرفت و گرنه طبق روال سابق هیچ دلیلی وجود نداشت که تاجیکستان بپذیرد.

پس اینکه چرا ما می پذیریم برای اینکه این تیم گرایش به شرق را ترجیح می دهد که از نظر من این نوع نگاه و گرایش مخدوش است چرا که گرایش ملی ما باید به شرق و غرب و کل کشورها و قدرت های جهان و قدرت های منطقه ای باشد .

راه و روشی که این تیم رییسی دارد غلط است. این تیم علاقه و گرایش اش به سمت شرق  دارد  و این انتصاب و یکدست شدن به بیرون هم گرایش پیدا کرده است و از نگاه دیگران این بهترین زمان است که عضویت ایران در سازمان شانگهای صورت گیرد . مدافعان در دفاع از این عضویت می گویند اهدافی که در این سازمان آمده است اهداف خوبی است و اهداف برابر طلبانه است و منافع و احترام متقابل است،مقابله با تجزیه طلبی است،مقابله با تروریسم است. من همواره با اینگونه تحلیل ها مشکل دارم که سازمان ها را بر اساس اهداف و اصول حقوقی که برای آنها نوشته می شود تحلیل کنیم چون همیشه سیاست های اعلامی وسیاست های اعلانی از زمین تا آسمان با هم فرق می کنند .کشورهای عدم تعهد را فرض کنید منظور  از  کشورهای عدم تعهد  این بود که کشورهایی باشند که به هیچ کدام از ابرقدرت ها تعهد نداشته باشند ولی آیا واقعا این اتفاق در آنجا افتاد؟سازمان عدم تعهد همه چیز در آن هست به غیر از اینکه وابسته به اینجا و آنجا نباشند.اکثریت کشورهای آن یا وابسته به این کشور هستند یا وابسته به آن کشور .پس نباید بر اساس این اهداف که در سازمان نوشته شده قضاوت کرد بلکه باید دید کارکرد آنها چه می باشد و بصورت مشخص عملکرد آنها چه بوده است.

 فرض کنید  اعضای شانگهای می خواستند جلوی تروریسم را بگیرند خوب در افغانستان این اتفاقات اخیر که دست طالبان  افتاده است ،آیا این در جهت تقویت  تروریسم است یا تضعیف آن ؟ تا این حد را عقل آدمی قبول می کند که خود آمریکا20  سال وارد افغانستان شد با چه بهانه ای وارد شد؟ خود ایران با آمریکا در سرکوب طالبان همکاری کرده بود چون که پذیرفته بود این سازمان یک سازمان تروریستی است.آیا سازمان همکاری شانگهای برای افغانستان کار خاصی کرد؟ یا در حل مشکلات پاکستان و هند که عضو این سازمان هستند و هر چند وقت برای همدیگر رجز می خوانند و مسائل مختلف و لا ینحلی دارند این سازمان  دقیقا چه کاری کرده است که اکنون می خواهد برای ایران انجام دهد. یا حتی اعضایی که آنجا هستند مثلا چین اگر گفته می شود چین اصول آن برابری و احترام متقابل است  اما کشوری که در داخل خودش برابری را رعایت نمی کند،آزادی های مردم را پاس نمی دارد،احترام متقابل مردم و حقوق مردم و شهروندانش را برآورده نمی کند،

         ذات نایافته از هستی بخش                    کی تواند که شود هستی بخش.

چینی که از حقوق ملت خود دفاع نمی کند و نمی گذارد  ملتش حرف بزند و کوچکترین صدا را در گلو خفه می کنند حالا توقع داشته باشیم وقتی متولی و پدر و بزرگ یک سازمانی کشورهایی مثل چین و روسیه می شود حالا ما چه توقعی می توانیم  داشته باشیم که از داخل این سازمان اهدافی چون برابری و احترام متقابل محقق شود. آیا این سازمان تا اکنون در مجموع کارکرد مثبتی داشته است تا برای ایران نیز چنین اتفاقی بیفتد،به نظر می رسد که اتفاق خاصی در داخل این سازمان نمی افتد مگر اتفاقات وسیع و گسترده ای در سطح جهانی رخ دهد که این سازمان در کنار سایر سازمان های بین المللی و منطقه ای بتواند ایفای نقش بکند.فعلا خیلی دستآورد و چشم انداز روشنی وجود ندارد که وقتی ملحق شدیم اقتصادمان از این رو به آن رو شود یا سیاست و امنیت مان تأمین شود .این سازمان آنقدر پارادوکس دارد و انقدر اعضایش(حتی روسیه و چین)  با یکدیگر مشکل دارند که در نتیجه چشم انداز خیلی روشنی را برای این سازمان که ایران عضوش است نمی بینم.

پاسخ پرسش دوم

باید گفت واضح است پس از پایان جنگ سرد از 1990 به این طرف، فضای دو قطبی عالم ،شکست و در وهله ی اول بنظر می رسید که آمریکا همه کاره عالم می شود و پدر دهکده ی جهانی می شود اما پر واضح بود که کشورهای وقدرت های دیگری دست کم در بعضی از ابعاد د قوی تر شدند .اما آنچه واضح است در بعد علمی کسی رقیب آمریکا بهیچ وجه نیست.دستآوردهای علمی با هیچ  کشور جهان حتی با هیچ سازمانی و اتحادیه ای برابری نمی کند و در بعد علمی،دانشی و دیتا (  Data )که امروزه مبنای قدرت است آمریکا خیلی جلو است.ولی بالاخره تمام این موارد پول می خواهد همه اینها اقتصاد می خواهد و اینجاست که چین به عنوان رقیب اصلی اقتصادی امریکا در سال های اخیر کم کم خود را ساخت و آرام آرام   پیش می رود و عجله ای هم ندارد و هیچ صراحتی هم ندارد که آمریکا را می خواهد از پا در بیاورد و رجز خوانی‌های‌چین خیلی در این رابطه محدود است.آمریکا بیشتر رجز می خواند و صراحتاً علیه چین عمل می کند و چین آرام آرام و محتاطانه گام بر می دارد ولی واضح است که رقیب اصلی آمریکا از نظر اقتصادی فعلا چنین است.کشورهای دیگر مانند ژاپن و آلمان هم هستند اما در بعد اقتصادی دست کم یک مقابله جدی بین چین و آمریکا شکل می گیرد.

همچنانکه در تحلیل افغانستان هم گفته ام  برداشتم همین بوده است . آمریکا که از افغانستان خارج می شودبا وجود اینکه چین رقیب اصلی این کشور است .حال باید بفهمیم که آیا واقعا آمریکا می‌نشیند و برنامه ریزی می کند که افغانستان را  کاملا دست رقبای خود بدهد.  واضح است که بعدها مشخص خواهد شد  که با طالبان چه گاوبندی هایی دارد و طالبان برای این ها چه کارهایی دارد انجام می دهد و شاید در مسائل امنیتی هم کاملا مشخص نشود ولی آنچه واضح است این است که آمریکا نخواهد نشست تا 20 سال زحمت بکشد،کار کند نیروی نظامی بیاورد ،آموزش دهد و بوروکراسی افغانستان را سامان بدهد و  در آخر بدون هیچ دستآوردی منطقه را به چین و روسیه واگذار کند و برود. واضح است اتفاقاتی رخ داده است مهمترین مساله این است که آمریکا  خودش را در سطح خاورمیانه و افغانستان سبک بال می کند.از  عراق هم در آینده نه چندان دور هم شاید کاملا بیرون بکشد و نقش خود را در عراق و خاورمیانه کم کند تا از رقیب خود چین مغفول نماند و در برابر چین کم کم اتحادیه تشکیل خواهد داد،کشورهای دیگر را فعال کند،استرالیا کشوری که اهل تقابل و غیره نبوده را توجیه کرده  تا بهترین تجهییزات زیر دریایی اتمی که به هیچ کشوری به غیر از انگلستان نمی داد را بدهد و گرچه اینجا دلخوری فرانسه را هم داریم اما بنظر فرانسه را راضی خواهد کرد و اتحادیه اروپا را کم و بیش با خود همراه کرد . ولی به وضوح نه جنگ سرد به مانند سابق، ولی یک تقابل اقتصادی که یک طرفش سردمدار چین و شرق است که در کنارش روسیه هم هست و اینکه پاکستان و یا هند کمک کند این جریان در حال شکل گیری است و یک جریان تقابلی میان شرق و غرب  ایجاد می شود در این وضعیت ایران متاسفانه یک سیاست غلطی را تحت عنوان غرب ستیزی را مبنای خودش قرار داده که این غرب ستیزی نه مبنای شرعی دارد نه مبنای عقلی دارد و نه  مبنای نقلی دارد که از آن دفاع کنیم.فرض کنید نفی سبیل که در قرآن مجید داریم که کافران را بر مسلمانان سلطه و هژمونی نیست ولی نگفته غرب ستیزی را  و یا شرق ستیزی را .اگر غرب کافر باشد که غرب یک مسیحیت دارد و به دین نزدیک تر هستند تا اینکه چینی که هنوز از مائویستی در نیامده یا روسیه که از اتحادیه جماهیر شوروی مارکسیستی در نیامده است.

اگر قرار باشد سلطه کافران را نداشته باشیم و بر مبنای اعتقادی هم بخواهیم داوری کنیم به سلطه روسیه و چین تن دادن و به آنها نزدیک شدن و غرب را نفی کردن نه دلیل شرعی دارد و نه عقلی دارد و نه دلیل نقلی دارد. این بازی و انتخاب غلط  که متاسفانه مقامات تراز اول ثابت ایران در ذهن خود دارند باعث شده ایران را در مجرای غلط و کج راهه ای قرار داده که لاجرم در کنار کشورهای شرق قرار می گیرد و هر کجا آمریکا باشد فاصله می گیرد و مقابله می کند و از این جهت اگر تقابل چین و آمریکا شدید شود و جدی گردد خود به خود ایران در کنار شرق قرار می گیرد از نظر بنده در این منازعه اصلا به نفع ایران نیست که  این طرف را بگیرد یا آن طرف را بگیرد.ایران در مجموع باید کاری کند که از یک طرف به نفع منافع ملی اش باشد و از طرف دیگر قدرتش را تقویت کند. چسبیدن به قراردادهای 25 ساله چین و 20 ساله روسیه  شاید به نفع اقتصادی کوتاه مدت باشد ولی از آن منافع ملی به صورت بلند مدت تعریف نمی شود.شاید در داخل آن قدرت باشد و قطعا وصل شدن به این جریان ها و بزرگ ها قدرت آفرین است اما قدرت جدی و قدرت بازدارنده ایجاد نمی کند.این قدرت را بازی کردن بالانس موازنه مثبت با شرق و غرب ایجاد می کند. هم با شرق و هم با غرب بازی کردن، در این میان ایران می تواند منافع خود را پیش ببرد و این روالی است که شرق و غرب دارند رقابت هایی با هم می کنند و منافعی دارند و بالاخره آمریکا می خواهد اقیانوس آرام و هند را بگیرد،چین را محاصره کند اما ما باید به فکر ملت و امنیت خودمان باشیم  و رفتن به سمت شرق(تنها شرق) و توجه صرف به کشورهای شانگهای، ایران و امنیت ملی و قدرت ملی ایران را در دراز مدت تأمین نمی کند.

دکتر حسین احمدی : پژوهشگر ارشد روابط بین الملل 

پاسخ سوال اول

پیش از عضویت دائم ایران در پیمان شانگهای ، ایران به‌عنوان عضو ناظر با این سازمان همکاری می کرد. بدلیل مخالفت ازبکستان و تاجیکستان با پذیرفتن ایران سالها تلاش ایران بی نتيجه مانده بود. از سویی دیگر کشورهای چون روسیه و چین بدلیل تحریم های سازمان ملل علیه ایران با عضویت ایران مخالف بودند . اما در حال حاضر وضعیت متفاوت شده است . چین در قبال ایالات متحده آمریکا تا چند وقت پیش سیاست محتاطانه و دور از تنشی را در پیش گرفته بود . الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه وضع تحریم های متعدد ایالات متحده بر این کشور را دنبال داشته است . از طرف دیگر رقابت بین چین و آمریکا که در دوران ریاست جمهوری ترامپ به جنگ اقتصادی تبدیل شده بود ، ممکن است در دوران بایدن جنبه نظامی هم به خود بگیرد. حال عضویت ایران در دل تحولات فوق نشانگر تنش بین بلوک چین و روسیه از یک طرف و ایالات متحده و متحدانش از طرف دیگر است .

پاسخ سوال دوم:

ایالات‌متحده و بریتانیا و استرالیا یک پیمان امنیتی سه جانبه را با هدف مجهز کردن نیروی دريايي استرالیا به زیر دریایی هسته‌ای منعقد کردند.  اولین کشوری که مخالفت خود را با چنین پیمانی بیان داشت چین است . هردو پیمان ( شانگهای- سه جانبه آمریکا   بریتانیا و استرالیا )ماهیتی نظامی امنیتی دارد . عضویت ایران در پیمان شانگهای موازنه با کارت بازی در معادلات بزرگ و جهانی خصوصا در مقابل آمریکا باید در نظر بگیریم .

دکتر رامتین رضایی سردبیر مجله ایرانی روابط بین الملل

 در خصوص سؤال اول این قضیه از دو جنبه حائز اهمیت است.عضویت در سازمان‌های‌بین‌المللی تابع سازو‌کارهایی است و طبیعتا‌ این امر تابع یک‌سری تشریفات بوده و زمانی برای آن  باید طی شود .هند و پاکستان هم حدود یک یا دو سال پشت درهای شانگهای‌ منتظر بودند، ضمن اینکه این نکته را باید در نظر داشته باشیم که به‌هرحال  حال هر سازمان‌بین‌المللی چه جهانی و چه منطقه‌ای بسیار تمایل دارند که اعضا‌یشان گسترش پیدا کرده و بیشتر شوند.یک سازمان منطقه‌ای مانند شانگهای‌ که چین و روسیه در رأس‌ آن قرار دارند  با این هدف و با این تصور که بتواند یک قطب منطقه‌ای را در مقابل نفوذ آمریکا و پیشروی ناتو به سمت شرق  به‌وجود آورد بسیار حائز اهمیت است، و به همین دلیل تمایل زیادی دارد که تعداد  اعضایش بیشتر شود.  بنابراین می‌توان از جنبه کارکردی و راهبردی به آن نگاه کرد و عضویت جمهوری اسلامی‌ایران را از این جنبه هم می‌توان دید،یعنی طی شدن یکسری مراحل و تمایلات کارکردی این سازمان نقش مؤثری در به عضویت در آمدن ج.ا.ایران داشته است.به هر کیف طی شدن زمان و مراحل لازم برای عضویت ایران در این سازمان امری قابل‌توجه است. اما با این حال موضوع فقط به این جا ختم نم‌ی‌شود و  قطعا عوامل‌سیاسی و راهبردی حاکم بر جهان  بر تعجیل بیشتر در عضویت ایران در پیمان‌شانگهای تأثیرگذار بوده است.

به عضویت در آمدن جمهوری اسلامی‌ایران (که البته کمی غیر منتظره بود) در پیمان‌شانگهای نشان‌دهنده عمق تعارض و تقابل میان چین و روسیه با آمریکا و غرب و همچنین چین و روسیه و جمهوری اسلامی‌ایران با آمریکا و غرب است. به عضویت در آمدن ج.ا.ایران در سازمان‌شانگهای به خوبی و آشکارا این پیام را ارسال می‌کند  که روابط چین و روسیه و طبیعتا‌ ایران با غرب و خصوصا آمریکا بسیار سرد و تیره‌تر از گذشته است.این نکته را باید مورد توجه قرار داد که  عضویت ایران با موافقت چین و روسیه تا حدودی این پیام را  به آمریکا و غرب می‌رساند که ما مخالفین شما را به عنوان متحدین‌ خودمان در پیمان‌شانگهای عضو خواهیم کرد.

بنابراین جنبه‌ی سیاسی و نمادین این عضویت را باید مورد مداقه‌ قرار داد و  عوامل تأثیرگذار دیگر را نیز در نظر داشت. از جمله این موضوع که همزمانی نسبی منافع ایران و پاکستان در افغانستان، و حمایت هر دو طرف از طالبان باعث شد رأی مثبت پاکستان به نفع جمهوری اسلامی ایران باشد.زمانی که پاکستان می‌بیند که ایران نه به صورت خیلی واضح و آشکار اما به لحاظ سیاسی از طالبان حمایت نموده و مساله آشتی‌ملی را در افغانستان مطرح می‌کند، این همسویی راهبردی در حوزه ی افغانستان مزید بر علت می‌شود تا پاکستان رأی مثبت داده و سرعت عضویت ایران بیشتر شود.اما در مجموع باید گفت که پیام عضویت ایران در پیمان‌شانگهای پیامی جدی به آمریکا و غرب است و نشان دهنده‌ی عمق سردی روابط و چالش و تعارض بین روسیه و چین با آمریکا و غرب قلمداد می‌شود. در واقع  این پیام در عضویت ایران در پیمان‌شانگهای مستتر بود که می خواهیم ائتلافی  در مقابل آمریکا و غرب در قالب پیمان‌شانگهای به‌وجود بیاوریم.

  در مورد اینکه عضویت یک کشور و به صورت مشخص کشور ما در پیمان‌شانگهای چه تحولاتی را می‌تواند به‌وجود بیاورد و چه چشم‌اندازی دارد؟ باید گفت تا وقتی ایران تحت تحریم‌های آمریکا قرار دارد هیچگونه مزایایی‌ برای جمهوری اسلامی ایران از پیمان‌شانگهای بجز جنبه‌های نمادین این مسئله به دست نخواهد آمد. شاید به‌رغم مخالفت‌های غرب با ایران، یک موفقیت در سیاست‌خارجی برای ایران بدست آمده باشد، اما تا زمانی که تحریم‌های آمریکا پا‌برجاست و تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران FATF را امضاء نکرده است، هیچ مزایایی‌ از این معاهده‌ و از این عضویت، کسب نخواهد نمود.

کشور چین که اکنون از بانیان‌ این پیمان است و ایران را با همکاری روسیه به عضویت این پیمان در آورده است، در حدود بیش از بیست‌میلیارد‌دلار از دارایی‌های ایران را  در بانک‌های خود بلوکه کرده است. این نکته را باید در نظر بگیریم که نباید این تصور در میان مسئولان ما به‌وجود آید که چه کار بزرگی انجام داده‌اند،چینی‌ها که ما فکر می‌کنیم دوست ما هستند بزرگترین مشارک‌کننده در تحریم‌های آمریکا به شمار می‌روند. روسیه هم مشارکت فوق‌العاده‌ای در اجرای تحریم های آمریکا علیه ایران داشته است.

معاهده‌25 ساله هم تا زمانی که تحریم های آمریکا به قوت خود باقی است و تا زمانی که وضعیت FATF مشخص نیست، به جایی نخواهد رسید و صرفا قراردادی خواهد بود بر روی کاغذ.

در مجموع اگر بخواهیم آن  را یک پیروزی قلمداد کنیم، می‌توانیم بگوییم که  از جنبه ی نمادین و تبلیغاتی می‌تواند یک پیروزی برای جمهوری اسلامی ایران  در عرصه سیاست‌خارجی در نظر گرفته شود. ضمن اینکه شعار اصلی دولت سیزدهم حرکت به سمت شرق بوده و هست. این در حالی است که سال‌ها  بعد از فروپاشی شوروی، تقسیم‌بندی بنام شرق یا غرب و یا سیاست شرق‌گرا و یا سیاست غرب‌گرا در عرصه روابط بین‌الملل نداریم .در دنیای امروز لازم است نگاهی علمی‌تر به این مسائل و روابط بین‌الملل  روز دنیا داشته باشیم.

در پاسخ به سوال دوم

هنوز مستندات مشخصی وجود ندارد. اما می‌توان گفت  که یک رابطه بین عضویت ایران در پیمان‌شانگهای( سازمان همکاری اقتصادی )  و توافق سه جانبه امنیتی بین آمریکا،بریتانیا و استرالیا در ساخت زیر دریایی‌اتمی با هدف مشخص مقابله با چین وجود دارد. آنچه که تا حدود زیادی از مشاهدات اجمالی بدست می‌آید این است که این پیمان به احتمال زیاد در تسریع عضویت ایران در سازمان‌شانگهای  تأثیر‌گذار بوده است. در واقع قرارداد امنیتی بین آمریکا،بریتانیا و استرالیا که فرانسه را کنار گذاشتند و موجب خشم شدید فرانسه گردید، با عضویت ایران در پیمان‌شانگهای اگر نگوئیم‌ رابطه علّی-معلولی داشته است،اما ظاهرا عاملی  تأثیرگذار بوده است و شاید بتوانیم آن را یک عامل کاتالیزوری‌ یا عامل شتاب‌دهنده و تأثیرگذار در نظر بگیریم.

حتی از این نظر می‌توانیم  تحلیل کنیم که چین در جریان مسائل بوده و در واقع اگر  معاهده‌ آمریکا،بریتانیا و استرالیا امضاء نمی‌شد، شاید چین هم در تعجیل خودش به عضویت ایران در پیمان‌شانگهای اندکی تجدید نظر می کرد و آرام‌تر حرکت می‌نمود. عضویت ایران در معاهده‌شانگهای یک دهن‌کجی به آمریکا و غرب است و حتی یک اقدام متقابل به آن پیمان امنیتی می‌تواند در نظر گرفته شود.

اگر چه نمی‌توانیم به صورت مستند و مشخص یک رابطه مستقیم علّی-معلولی بین این واقعه با وجود همزمانی این دو اتفاق پیدا کنیم،  اما این دو بر هم تاثیرگذار بوده‌اند  و معاهده‌‌امنیتی بر سرعت بخشیدن ایران در پیوستن به پیمان شانگهای‌، به نظر می‌رسد که تاثیرگذار  بوده است.

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.