Developed in conjunction with Joomla extensions.

آینده برنامه هسته ای و مذاکرات برجام در دولت سیزدهم

تدوین :زهرا شریف زاده عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

دکتر رضایی با بیان موضوع نشست"آینده برنامه ی هسته ای و مذاکرات برجام در دولت سیزدهم"تأکید نمودند که آینده برجام با دولت انقلابی آقای رئیسی یعنی بازگشت به گفتمان های انقلابی قبلی دارند چه خواهد شد؟آیا ایران به برجام و میز مذاکره بازخواهد گشت؟ مخصوصا طی سال های اخیر اتفاقاتی  در صحنه ی قدرت ایالات متحده رخ داده و دولتی از جنس دموکرات در کاخ سفید  آمده  است وبسیاری انتظار داشتند که با روی کار آمدن بایدن گشایش های جدی در برنامه ی هسته ای و توافق میان جمهوری اسلامی ایران و گروه 5+1 ایجاد شود که در عمل تا به امروز آنچه انتظار می رفت روند معکوس را طی کرده است.

استاد مجلسی:

ایشان به آینده برجام خوش بین نبودند و دلایل خود را اینگونه بیان نمودند:

آقایان اصول گرا از زمانن قبل از امضاء برجام و حتی قبل از اینکه حاکمیت رضایت خود را اعلام کند و تثبیت شود،مخالفت های خود را اعلام نمودند و با آقای ظریف در بازگشت از برجام با لنگ کفش استقبال کردند.و بعدها تمام تقصیرات و عقب ماندگی های 43 سال و نارسائی های دولت و افتادن در دام یک جنگ فرسایشی بزرگ که داروندار ما را در این سال ها نابود کرده و این مشکلات را بوجود آورده تمایل این بود که تقصیرات را به گردن برجام انداختند.

چرا ما تحریم شدیم وبه چه دلیل این مشکلات برای ما ایجاد شد که اکنون بخواهیم تمام آن را با یک درخواست عذرخواهی امریکا و برداشتن تحریم ها و غیره به گردن آنها بیاندازیم.همه ی این مشکلات به روز اول انقلاب بر می گردد و دشمنی با امریکا نه بخاطر مسائلی که با ایران داشت بلکه در رابطه با موضوع کمپ دیوید  و امضاء صلح مصر و اسرائیل و ارتباطاتی که بعضی از عناصر انقلابی قبل از پیروز انقلاب در کمپ های مبارزاتی با همکاری فلسطینی ها داشتند شاید احساس دین می کردند حتی از یاسر عرفات به عنوان نخستین مهمان جمهوری اسلامی یک نوع ایجاد تعهد به منافع فلسطینی ها در ایران می کردند.به طوری که در جاهایی که فلسطینی ها خودشان تن به سازش و مصالحه می دهند در آنجا جمهوری اسلامی قدمی عقب نمی نشیند.هم اکنون هم در فلسطین  یک دولت خودگران بزرگ است که بارها از ایران خواسته در امورشان دخالت نکنند وهمین حمایت ها دلیل اصلی تمام این تحریم ها می باشد.

از آنجایی که خروج ترامپ از برجام امر عاقلانه و درستی نبود و آقای بایدن قبل از انتخاب شدنش گفته بود که من این خروج را درست نمی دانم و موافق هم نیستم  و خواسته بود با بازگشت خودش این ایراد را برطرف کند و شاید اشتباه اصول گرایان این است که بایدن با پوزش از خروج برجام خواهان برگرداندن تمام تحریم ها نیز هستند در حالی که بسیاری از این تحریم ها به  مسئله ی رابطه با اسرائیل باز می گردد که توسط اوبانا بعد از انضاء برجام وضع شد.یعنی بعد از اینکه برجام با موشک نشانی گیرنده به موشک بسته شد و تخریب شد.برجام بخاطر حفظ موجودیت اسرائیل در برابر اعلان رسمی جمهوری اسلامی ایران به نابودی اسرائیل منتهی شد

دیگر مشکل این بود که به  اقداماتی که  جمهوری اسلامی ایران در عرصه ی هسته ای می کرد مشکوک شدند وبارها ایراد گرفتند وبی محلی به این ایرادات 6 قطعنامه صادر گردید و در آستانه اقدامات جدی تر بند 7 منشور ملل متحد بود که ایران ناچار تن به این داد که آن 6 قطعنامه محکومیت که روسیه و چین هم در آن جا مخالفتی نداشتند ،آنها فعلا کنار گذاشته شود و معلق گردد نه اینکه باطل شود و به دلایلی وضع شده بود که آن دلایل به نظر تصویب کنندگان رفع نشده بود .بنابراین ترس شان از این بود که اکنون هدف مشخص است و هدف نابود سازی اسرائیل است و گفته بودند ما با یک بمب اتمی می توانیم اسرائیل را نابود کنیم و اگر اسرائیل ده بمب به ما بزند ایران باز هم باقی می ماند.این دلیل منطقی نیست به چه دلیل باید بمب زده شود به دلیل کوچک بودن اسرائیل!!!

کاربرد بمب اتمی بیش از هر کس به خود فلسطینی ها ،مسلمانانی که بیش از 2 میلیون نفر بیشتر از جمعیت اسرائیل  هستند و غالبا در همان حدود حیفا زندگی می کنند که بارها به عنوان هدف ذکر شده اند آنها هم نابود خواهند شد.

بالاخره کسانی که در حاکمیت هستند به عقلانیتی پای بند هستند که چنان کاری را هیچوقت نخواهند کرد و این حرف ها در حد شعار از دو تا سه  سال قبل باقی مانده است که این جنگ گاهی بصورت عملیاتی  با تشکیل نیروها و ضربه زدن ها در آمده  است که غالبا با ضربه های متقابل بعد از چند روز طرفین تاب ادامه ی آن را نداشتند و قطع کردند.آیا خواهان این هستند که تا 43 سال دیگر هم ادامه پیدا کند؟!!!

امروز تمام مشکلات ناشی از این است که اصل ثروت توانمندی و قدرت ما صرف برنامه ریزی این هدف تعیین شده است.ما روزی با بیابان هایی در سواحل جنوبی خلیج فارس مواجه بودیم که اکنون تبدیل به کشورهای پیشرو شده اند شاید ما باید مسقط عمان را برای خودمان به عنوان یک الگوی موفقیت آمیز و پیشرفت آینده کشورمان مد نظر قرار دهیم.

آقایانی که روی کار آمدند هر شعاری که مبنی بر ساقط کردن حکومت های قبلی ویا ضربه زدن به آنها بوده اکنون خودشان حاکم هستند و کسانی که در حکومت قرار می گیرند احتمالا نسبت به ملتی که امانت به دسشان سپرده احساس مسئولیت می کنند و باید ببینند که این بودجه ای که اکنون در آن درمانده هستند واین مشکلی که با حراج کردن اسناد خزانه و چیزهای دیگری می خواهد پوشش داده شود که حقوق به آنها پرداخت شود وصدایشان در آینده در نیاید تا بخواهندرضایت آنها جلب بکنند و فراموش کردن ظرفیت های بی نظیر کشور بزرگی با منابع بسیار و خوشبختانه  با زیرساخت های اقتصادی آماده  به حرکت اینها را بخواهیم فراموش کنیم وبه فکر یک مقاومت بی حاصل صدساله ای دیگر باشیم.

مسئله دولت کنونی مواجه شدن خودشان با مشکلاتی است که در کنار گود به آن ایراد می گرفتند و مسئله آفرینی می کردند و اکنون تمام آن مسائل گریبان خودشان را گرفته است.در بودجه سال 1400 دیدیم که چگونه و با چه فشارهایی آندبودجه های دولت پیشین را با آن مخالفت می کردند بدون اینکه توجه کنند این بودجه نصف سال آن در دولت روحانی بوده و نصف دیگر در دولت رئیسی خواهد بود که برنامه روی کار آمدن او تدوین شده بود و کلیه ی رقبای احتمالی او از صحنه دور شده بودند.گرچه نیازی نبود بخاطر اینکه رأی دهنده ای وجود نداشت که خواه آن رقبا باشند یا نباشند هر چه هست این دولت پیش بینی شده بود و روز به روز با مشکلات ونزوئلایی شدن روبرو است که دیگر از آینده نگری و هشدار گذشته و وارد مرحله عملی آن هستیم و تورم فزآینده و دست برنداشتن از هزینه ها و اقداماتی که موجبات اصلی این تورم مشکلات و فقر و هلاکت را فراهم کردند.

یکی از مذاکره کنندگان از این گروه می گفت ما با ایران که آمادگی خود را برای مذاکره اعلام کرده است و گفته فقط در قالب برجام گفتگو می کنیم و در باره مسائل دیگر منطقه ای و ایرادهایی که به تهدید ایران برای موجودیت اسرائیل خواهند گرفت مذاکره نخواهیم کرد.در حقیقت ما با شرایطی که گذاشته ایم توپ را در زمین آمریکا انداختیم.انگار بازی دو طرفه ای است که توپ در کدام زمین بخواهد قرار بگیرد .آنچه واضح است توپ در زمین ایران است؛مشکل در زمین ایران است ،تحریم و گرانی در زمین ایران است ،فشار به مردم در زمین ایران است،از دست رفتن حرمت های اجتماعی که بخواهد ترس را جایگزین ایران بکند در زمین ایران است.آمریکا گفت توپ را برنمی دارد و با آن بازی هم نمی کند و همین شرایط قرار است ادامه یابد.

در زمان دورتری بعد از تشدید وخامت هایی که ما با آن روبرو هستیم پس از خوردن و زدن وبازخورد ضرباتی که هشدار دهنده است ناچار هستیم مذاکره بر سر همه چیز انجام دهیم.حال این سوال مطرح است که چرا با فیلیپین مذاکره نمی کنند؟چرا در مورد مسائل حقوقی با ترکیه مذاکره نمی کنند ؟چرا کسی با سنگاپور و کشورهای بزرگ و کوچک دیگر کاری ندارند؟آنها صلح و امنیت بین المللی را صریحا با روزشماری که در میدان فلسطین است کار می کند و  این تهدید را با به رخ کشیدن بعضی از توان مندی نظامی که بسیار باعث خوشبختی برای ملت ها  است و ملت ها این موارد را جزء اسرار نگه می دارند و در معرض دید دیگران قرار نمی دهد بخصوص قصورهای امنیتی که ما در قتل کارشناسان و فرماندهان نظامی و غیر نظامی  داشته ایم.تمام این ساختارها،شلیک ها به صورت علنی بخواهد به نمایش گذاشته شود یا باید مصلحت جنگی را در نظام بین المللی مد نظر قرار داد یا باید به مذاکره و دیپلماسی تن در داد.

دیپلماسی وسیله ای است جایگزین و جلوگیری کننده از جنگ و حفظ صلح آمیز منافع ملی و بین المللی در حالی که جنگ آثار مخربی دارد در تمام گفتگوهای جنگی می بینیم صاحبان قدرت از تمام ضرباتی که ما می توانیم به دهانش،دندانش و زمینش و غیره وارد کنیم سخن می گویند.انگار با کیسه بوکسی طرف هستیم  که بوکسر اصلی فقط ما هستیم چه اهمیتی دارد ما قطر،دبی،کویت  و تلآویو را با خاک یکسان کنیم و آسیب متقابل نرسد و زیان نبیند و مانند مردمان قرن 21 مملکت مان را پیش ببریم.ما باید از منافع مان استفاده کنیم چرا که امروز دنیا با کمبود منافع مواجه است وتنها کمبود منابع آبی ما می باشد که آنهم با منابع عظیم آبی در خلیج فارس و انرؤی خورشید و توانمندی های دیگر می توانیم به تولید آب بپردازیم و با استفاده عاقلانه از منابع و داشتن زیربناهای خوب می توانیم به توسعه اقتصادی که می تواند منجر به صلح شود ،برسیم.اما ما درگیر شعار هستیم که بر فقر ما می افزاید  و امید ما را در به نتیجه رساندن برجامی که فقط یک پوششی که کوتاهی ما را در تعهداتمان در NPT بود جبران کنیم.باید مذاکره انجام شود وباید امتیاز بدهیم تا امتیاز بگیریم و امتیاز گرفتن ما تداوم حیات،زیست،بهداشت و پیشرفت مردم ما می باشد.

دکتر  نوربخش

مذاکرات با 6 مشکل بزرگ روبرو می باشد:

  • تیمی که در ایران دنبال مذاکرات است تیم بسیار ضعیفی است. آقای باقری کنی یکی از مخالفین برجام بوده و در طول چند سالی که در ایران بوده با گروه های راست افراطی و محافظه کاران افراطی مخالفت خودشان را به شکل های مختلف نشان دادند.در زمانی که ایشان برای این سمت انتخاب شدند در ابتدا لغت برجام استفاده نمی شد بخاطر اینکه این دولت اعتقاد داشت مذاکرات دیگری را می خواهد شروع و دنبال کند.بعدا هم به اینجا منتهی شد که نمی خواستند مذاکرات را از پایان شش دوره  در وین شروع کنند .اکنون باقری کنی به اروپا مسافرت کرده و اعلام نموده که برجام 2015 عقد قرارداد شده است و ما اکنون صحبت سر تحریم ها می کنیم.برجامی که ایشان قبول نداشت اکنون قبول کرده است همان برجامی که دولت روحانی و ظریف با تمام نقاط قوت و ضعف عقد قرارداد کردند.بنابراین تیم بسیار ضعیف است .از ابتدا استراتژی نداشتند و زمان هم صدای روسیه را درآورد که چه زمانی می خواهید به میز مذاکره برگردید چقدر باید صبر کرد؟
  • همه ی تحریم ها بعد از خروج ترامپ از برجام باید برداشته شود.دولت آمریکا به لحاظ قانونی از برجام خارج نشده است یعنی با خارج شدن از برجام کارسازهایی دارد که صورت نگرفته و دولت ترامپ خودش را از برجام بیرون گذاشته و به معنی خروج از برجام نیست.می خواهند همه ی تحریم ها برداشته شود اما تحریم هایی که ترامپ بعد از تحریم گذاشته ربط مستقیم به خود برنامه هسته ای ایران ندارد و لذا نام تروریست گذاشته و آن ها را دولت بایدن به این راحتی نمی تواند بردارد و برای انها باید مذاکره کند.
  • دولت ایران می خواهد که دولت آمریکا ضمانتی لدهد که از برجام خارج نخواهد شد حتی بایدن زیر بار نمی رود زیرا هدف و استراتژی دولت بایدن این است که بدنبال مذاکرات هسته ای مذاکرات دیگری را شروع کند و اگر ایران زیر بار مذاکرات نرفت دولت بایدن تعهدی نخواهد داد با برجام بماند.ممکن است برجام نگه داشته شود.اما در اینکه دولت بایدن در آینده سر مسائل دیگر تحریم روی ایران بگذارد کاملا روشن است و این را با مذاکرات بعذی پیوند می دهند.
  • ایران چیزی معادل 25 کیلوگرم اورانیم غنی شده 60 درصدی و 220 کیلوگرم اورانیم غنی شده 20 درصدی و 5 تن اورانیم غنی شده 5 در صدی دارد.در بعضی از سانتریقوژها گاز اورانیم وارد کرده اند و آنها فلز آلومینیومی ایجاد کردند که خارج از محدوده ی برجام است.حالا اینکه دولت ایران با این کارها چه چیزی را می خواهد دنبال کند ،منطق اینکار مشخص نیست چرا که اورانیم غنی شده 60 درصدی به درد ایران نمی خوردو دولت آمریکا هرگز قبول نخواهد کرد این اورانیم غنی شده 60 درصدی و یا سانتریقوژهای اورانیم در ایران بماند و خراب نشود که این اولین مشکل ایران است.

دومین مشکل ایران این است که زمان به نفع ایران نیست بعد از اینکه دولت بایدن سرکار آمده اروپا و آمریکا متحد شده و هردو در حال حاضر اعتقاد دارند که  مذاکرات هسته ای باید به سایر مذاکرات پیوند بخورد و در این هیچ شک و شبهه ای نیست.اسرائیل در این زمینه برجام را قبول کرده اما این حق خود را محفوظ کرده که اگر ایران ذخیره سازی بیشتری کرد و به مرحله ی گریز برسد به ایران حمله ی نظامی کند.این حمله ی نظامی کردن به ایران به این معنی است که دولت آمریکا از اسرائیل حمایت کند اگر ایران بخواهد خودش را به مرحله گریز(Break Out) برساند .

سومین مشکل ایران این است که گرچه دولت بایدن فرصت های فراوانی برای ایران تهیه کرده که وارد میز مذاکره شود اما بایدن یک تهدید برای ایران هم هست.فرصت ها این است که دولت بایدن به برجام پای بند است در حالی که دولت ترامپ نبود.دولت ترامپ اصولا به غنی سازی در ایران اعتقاد نداشت اما دولت بایدن برجام را قبول داشت.تهدیدی که بایدن برای ایران دارد اما ترامپ نداشت این است که دولت بایدن اجماع جهانی علیه ایران ایجاد کرد و اگر اوضاع و شرایط ایجاب کند ایران با مشکل روبرو است.

چهارمین مشکلی که ایران دارد این است که ایران نمی تواند از مذاکرات منطقه ای چشم بپوشاند اولا به سیاست های خارجی ایران در طول 30 سال گذشته نگاه کنید مثلا در سوریه برای تعمیق عمق استراتژی ایران در برابر اسرائیل رفتیم .همه می دانیم سوریه در دست روسیه و ترک ها می باشد و دولت اسرائیل با همکاری روسیه پایگاه های نظامی ایران را می زند و ما کاری در این رابطه نمی توانیم انجام دهیم و ما سوریه را از دست ندادیم.در اوضاع و احوال عراق از 2019 نفوذ ما در درون عراق بشدت افول کرد و در آخرین سفری که شهید قاسم سلیمانی به عراق   می کند وقتی اعتراضات مناطق شیعه نشین عراق صورت گرفت یکی از کوشش های وی این بود که عادل عبدالمهدی را ابقا کند و چنین نشد و ایران نشان داد که نفود گذشته ی خودش را از دست داده است و الکاظمی سرکار آمد  و حدس های بر این است که ادامه خواهد داد.گروه فتح به حشدالشعبی متصل است و در انتخابات  گذشته عراق 50 صندلی را از آن خودش کرده بود و در این انتخابات 15 صندلی .یکی از مشکلاتی که فتح دارد این است که نتایج انتخابات را 2 تا 3 گروه که طرفدار ایران هستند نمی پذیرند در حقیقت این افول قدرت خودشان  در صحنه سیاست عراق می باشد. در عراق آراء دوباره شمارش می شود و کسی هم فکر نمی کند چیزی تغییر کند اما این کار را انجام می دهند.اما عجیب تر از همه این است که آقای صدر 70 صندلی در این انتخابات را بدست آورده و صدر در درون عراق هم مخالف نفوذ آمریکا می باشد وهم مخالف نفوذ ایران است.کار دیگر صدر این است که حشدالشعبی را در ارتش عراق ادغام کند همانند کاری که 2 سال پیش آیت الله سیستانی با 4 گروهی که متصل به او بودند و آنها را در ارتش عراق ادغام نمود.

اگر به یمن نگاه کنیم بسیاری فکر می کنند حوثی ها دست بالا  را دارند اما اینگونه نیست بلکه دست بالا را اماراتی ها با تجزیه طلبان جنوبی یمن  دارند ینی آن منطقه ی استراتژیک یمن را در دست خودشان دارند و هر وقتی هم که آنجا بخواهد معامله ای صورت گیرد باید سر میز معامله باشند.ما به جایی رسیده ایم که به جای این افول و نفوذ در منطقه باید خود را آماده کنیم که همسان با کشورهای مختلف منطقه کنیم.اگر این کار را کردیم می توانیم دسترسی به زنجیره ی تولید های ارزشی جهانی و کارهای دیگر که پشت آن باید انجام دهیم.

پنجمین مشکل این است که ایران کف سیاست آمریکا را نمی فهمد به این تعبیر که جامعه آمریکا و سیاستش بسیار دوقطبی شده و دولت بایدن هرگز بدنبال این نیست که بدون دلیل و مذاکره به ایران امتیاز بدهد زیرا جمهوری خواهان منتظر هستند در این حیطه پروپاکاندای عظیمی بکنند و دولت بایدن حواسش جمع است .جتی کسانی درون حزب دموکرات با این مذاکرات مخالف هستند راضی کند به این تعبیر که بتواند مشکلات خودش را با آمریکا و کشورهای غربی حل کند و جلو برود.

ششمین مشکلی که ایران دارد این است که رابرت مالی درون منطقه خاورمیانه سر برجام با دوستان ایران مشورت می کند .چیزی که دولت ایران نمی فهمد این است که بر خلاف گذشته در زمان اوباما که کشورهای عربی خاورمیانه فقط مخالفت می کردند و دولت ترامپ هم وقعی برای آن قائل نبود و کار خودش را انجام می داد .اما دولت بایدن سعی کرده کشورهای منطقه را در تصمیم گیری سهیم کند. در حقیقت دولت آمریکا  با کشورهای منطقه  سر برجام مشورت می گیرد به همین دلیل دولت اسرائیل برای اولین بار(نتانیاهو قبول نمی کرد) اما بنت قبول کرده که اگر با این مشورت ها دولت آمریکا بخواهد به برجام گذشته برگردد آن را قبول می کند.اینکه دولت ایران در 2 تا 3 ماه گذشته عنوان داشته سر مسئله عربستان به جمع بندی می رسند یک توهم است به این تعبیر که مادامی که نتوانیم مشکلاتمان را با آمریکا حل کنیم آمریکا  با برنامه موشکی،گروه های نیابتی مشکل دارد.همین مشکل را عربستان،امارات و بقیه هم دارند وقتی موشک ها به آرامکو عربستان برخورد کرد سازمان ملل اعلام کرد که موشک های ایران است.اگر گروهی در ایران کوشش می کنند که عربستان را از کل ماجرای برجام وادعاهای آمریکا بیرون بگذارند این توهم است و کشورهای عربی دل به برجامی می دهند که مورد قبولشان باشد و آمریکا همه زوایای مختلف آن را ببیند.

ما سه فرصت بزرگ را در طول تاریخ مذاکرات و تاریخ مشکلات خودمان با آمریکا از دست داده ایم:

1-فرصتی  در زمان کلینتون و خاتمی بود که خانم آلبرایت تا مرز معذرت خواهی برای کودتا 28 مرداد از ایران پیش رفت اما برای نظان ایران قابل قبول نبود و اصولا رهبری جمهوری اسلامی ایران از اینکه آقای خاتمی در این حیطه قدم بردارد جلوگیری نمود.

2-از ابتدای دولت اوباما بود به دو دلیل:در طول آن سال ها آقای صالحی مسئول برنامه ی انرژی هسته ای کشور با آمریکا در تماس بود ایران باید مذاکرات خودش را زودتر شروع می کرد.دو سال اول دولت اوباما کنگره دست دموکرات ها بود.واگر ما به جمع بندی پیرامون مذاکرات می رسیدیم به لحاظ بین المللی نه تنها می توانستیم مذاکره کنیم و به کنگره می رفت و تبدیل به معاهده بین المللی می شد البته نه به این تعبیر که دولت بعدی نمی تواند  به آسانی آن را لغو کند. و دلیل دوم اینکه ما فرصت زیادی داشتیم که اعتماد سازی جهانی کنیم .اینکه بعضی ها معتقدند کشورهای اروپایی کمکی نکردند بحث درستی نیست.کشورهای اروپایی و آمریکا و دولت اوباما تمام کوشش خودش را کرد تا کمپانی های بزرگ به یک شکلی وارد مراوده با ایران شوند و به محض اینکه برجام مورد توافق قرار گرفت رهبری ایران اعلام کرد که کمپانی های آمریکایی نمی توانند در ایران سرمایه گذاری کنند.یعنی اشتباه استراتژیک ما این بود که چندین کمپانی را به ایران دعوت نکردیم که وقتی ترامپ سرکار می آید با منافع این کمپانی ها درگیر شود وبه این راحتی از برجام بیرون نرود.

3-فرصت سوم که از دست رفت این بود که از ابتدای دولت ترامپ وزیر امور خارجه آمریکا تیلرسون  که رئیس کمپانی CEO کمپانی اکسان موبیل بود درحاشیه جلسه علنی سازمان ملل متحد با ظریف ملاقات کرد و در یک مقاله نشت که ظریف فرد بسیار منطقی می باشد و می شود سر یک میز نشست و این یک سیگنال بود که داده شد.نفر دوم که مخالف بیرون رفتن ترامپ از برجام بود یک ارتشی  ارشد  به نام مک مستر بود که در  شورای امنیت آمریکا   فعالیت داشت و ایران فرصت داشت که در ابتدا دولت ترامپ این را به مرحله آزمایش دربیاورد.اما هرچه ترامپ تهدید کرد ایران عکس العملی نشان نداد.اگر گروهی در ایران فکر می کنند که از غنی سازی اورانیم 60 درصدی می توانیم سرمیز مذاکره بهره ای ببرند و به عنوان ابزار استفاده کنند کاملا در اشتباه هستند.

گروه دیگری فکر می کنند که می توانند غنی سازی بیشتری کنند در زمانی که مذاکره  را طول دهند یا اصلا وارد مذاکره نشوند.اگر بخواهند غنی سازی را ادامه دهند با دو مشکل بزرگ روبرو می شوند :مشکل اول این است که چین و روسیه را از دست می دهید زیرا این دو کشور دوست ندارند ایران به اسلحه اتمی دست یابد و دوم اینکه وارد تنش های جدیدی خواهیم شد که ممکن است یکی از تنش ها برخورد نظامی با ایران باشد.و اگر فکر می کنید چین و روسیه در آن زمان از ایران حمایت خواهد کرد اشتباهی محض است.ما منتظر یک قطعنامه 598 دیگر خواهیم بود و ما مذاکره را با میل خودمان پیش نخواهیم برد.

دکترحیدرپور

با توجه به عنوان بحث که آینده پرونده هسته ای ایران و مذاکرات برجام در دولت سیزدهم از این زاویه بررسی نمودند که فقط از یک بعد قابل تحلیل و بررسی نمودو یا از زاویه ی یک کنگشر که آن کنشگر باعث این مباحث شده است.اگر از منظر نظریه های روابط بین الملل نگاه به ابعاد متفاوت پرونده ی هسته ای ایران بیاندازیم مبینیم موضوعی که در کلیت ساختار نظام بین الملل به عنوان یک مسئله ،چالش و دغدغه مطرح است وابعاد متفاوت سیاسی،نظامی ،امنیتی ،اقتصادی واجتماعی داشته است و با نگاه دقیق به  کنشگران  بر اساس نظریه نوواقع گرایی کنت والتز  می بینیم که از ساختار به عنوان مجموعه ای متفاوت یاد می کند .علیرغم تفاوت هایشان بر اساس قواعد حاکم بر ساختار کار می کنند و در مورد پرونده هسته ای ایران از زمان مطرح شدن به یک دغدغه اصلی برای جامعه و مهمترین مسئله در داخل کشور ما تبدیل شده است.از این زاویه ما در اینجا نمی توانستیم بگوئیم صرفا تمام مدیریت مسائل پرونده هسته ای ایران بعهده  آمریکا یا به عهده ایران یا صرفا دو طرف ایران و آمریکا کنشگر اصلی این مسئله بودند.با توجه به ساختار نظام بین الملل قواعد خاص خودش را دارد که همه بازیگران روابط بین الملل و دولت ها اگر تبعیت از آن قواعد نکنند طبیعتا امکان دسترسی به منافع ملی شان وجود ندارد.اگر نگاهی به کنشگرانی که در این عرصه بر مبنای کارکرد شان در پرونده هسته ای ایران فعال هستند بیاندازیم،می بینیم  تمامی قدرت های بزرگ آمریکا،انگلستان،فرانسه،روسیه و چین در این پرونده دیده می شوند.اگر سازمان های بین المللی مهم مانند سازمان ملل متحد،شورای امنیت که حفظ صلح بین الملل را به عهده دارد،آژانس بین المللی انرژی اتمی وحتی کشورهای همسایه ایران  این دغدغه را دارند.از طرفی اسرائیل اصلی ترین تهدیدات خودش را در این رابطه بحث توانمندی هسته ای ایران به شمار می آورد، ،افکار عمومی بین المللی ،رسانه ها  و ...یعنی ما کنشگران متعدد داردیم که در بحث هدایت و مدیریت پرونده هسته ای ایران دخالت دارند.

همین بحث را اگر با توجه به دو بازیگر اصلی آن که برجام در حقیقت مذاکره بین ایران و آمریکا بوده است واختلافات این دو چنین مباحثی را داشته است .ما ده سال مذاکره کردیم وبه نتیجه ای نرسیدیم و هم اکنون اگر بخواهیم به آینده پرونده هسته ای ایران نگاه کنیم مذاکره بهترین راه است  که ما را به نتیجه خواهد رساند.

حقیقت این است اگر به مواضع طرفین نگاه کنیم متوجه می شویم که با وجود اینکه مذاکره کم هزینه ترین راه و پرکاربردترین راه مسئله ای است که نظام بین الملل را درگیر خودش کرده است دربسیاری موارد تفاوت آراء،چالش ها،دیدگاه های متفاوت طرفین با وجود اینکه همه طرف ها:ایران و آمریکا تمایل به حل مسئله دارد و منافع خاص خودش را دربردارد.در دولت بایدن با توجه به مباحث سیاست خارجی که مشکلاتی برای آن پیش آمده و با توجه به مباحثی که اکنون در بحث انتخابات آمریکا شکل می گیرد و کاهش رأی حزب دموکرات مطرح می شود این می تواند یک موفقیت برای دولت بایدن باشد.وبرای دولت ایران فشارهای اقتصادی که بر مردم وارد است و مباحثی که ما از منظر یک نکته بر اساس صحبت دولتمردان ،زوایای متعدد پرونده ی هسته ای ایران حتی با جنگ 8 ساله ی ایران و عراق فشار های آن یکسان نیست ئ بسیار گسترده تر است.صحبت روحانی که گفت فقط در 3 سال گذشته 250 میلیارد دلار ما خسارت دیدیم و یا صحبت ظریف که از ضرر یک تریلیارد دلاری تحریم ها  می توان متوجه شد که ما در تنگنایی قرار داریم که اگر حل نشود تبعات سنگینی دارد و ما نباید این بحث را بر اساس معضلات خود آمریکا در نظر بگیریم.آمریکا راحت نمی تواند به توافق به ایران دست یابد چرا که ایران مطرح می کند.آمریکا ابتدا تعهداتش را انجام دهد ،به برجام برگردد،ما راست آزمایی کنیم و بعد دقیقا موضوع انجام تعهدات از پیش تعیین شده را مورد بررسی در برجام قرار می دهیم.اما آمریکا عنوان می کند که لازم است اول انجام تعهدات عنوان های مندرج  در برجام توسط ایران صورت گیرد بعد از بازگشت آمریکا را مظرح می کنیم.هم اکنون آمریکایی ها برجام را مطرح نمی کنند و می گویند برجام باید در حوزه ی توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران صورت گیرد.با وجود اینکه دولت بایدن تمایل دارد و آن را برای خود نقطه ی قدرت به حساب می آورد .اما لابی های قدرت های قدرتمند داخلی آمریکا را مورد توجه قرار دهیم که با لغو تحریم ها واحیاء برجام مخالفت می کنند و حساسیت افکار عمومی را در همین رابطه بر می انگیزد،مباحثی که در قالب مخالفت کنگره در این رابطه وجود دارد،مباحثی که در همین مسئله در مورد مخالفت جمهوری خواهان مطرح می شود و توجه به مذاکرات جدید در قالب پایان دادن توان هسته ای ایران و کنترل بیشتر ایران مطرح می شود.این بحث در داخل آمریکا نیست .

در این شرایط که تصمیم گیری در ارتباط با توافق منوط به دولت بایدن است.دولت بایدن  هم اگر ما شرایط دولت خودمان را بیان کنیم بر اساس یکسری از پتانسل ها این امکان را دارد که در عین حال فشارهایی به آن وارد می شود.بنابراین در این قالب معضلاتی که ما از زاویه ایران بررسی می کنیم می گوئیم ما آماده مذاکره هستیم همان 3 شرطی را کخ مطرح کردیم:بازگشت آمریکا به برجام،لغو تمام تحریم ها و بیان اینکه من مقصر هستم ،ارائه تضمینی که دولت های بعدی توافقات برجام را تأمین کنند.اگر ما بخواهیم این مسئله را  از نظر دیپلماسی بررسی کنیم موافقت بین ایران و آمریکا با مشکل مواجه می شود  زیرا برا اساس مصوبه مجلس در 11 اردیبهشت  باید تمام تحریم ها برداشته شود در حالی که برجام صرفا تحریم های هسته ای را مطرح می کند.مصوبه ای که صحبت از تعلیق تحریم ها نمی کند ،صحبت از لغو تحریم های هسته ای،حقوق بشری،تروریستی و تمام آنها و عدم وضع تحریم های بعدی را مطرح می کند از منظر قوانین داخلی آمریکا بدین معنی است که رئیس جمهور آمریکا نمی تواند تحریم ها را لغو کند و فقط می تواند تعلیق نماید .برای لغو تحریم ها باید کنگره وارد شود و کنگره به راحتی بر اساس یک فرمان دست نوشته یک خطی نمی تواند انجام دهد و این خودش زمان بر است.

ما در کشور ایران فکر می کنیم که دولت های قبلی نظرات حاکمیتی متفاوت را در باره برجام داشته اند و تصمیم گیری مطلق در مورد پرونده ی هسته ای صرفا بر اساس نقش دولت نمی تواند باشد.نقش دولت سیزدهم نیست .حاکمیت ایران در این مورد تصمیم گیری می کند و نگرش های متفاوت نهادهای حاکمیتی آن وفاق را با مشکل مواجه می کند.

از طرفی ما خودمان در داخل مشکل داریم نفوذ جناح های سیاسی تند رو و افراطی با نگرش های سیاسی مخالف با احیاء برجام می باشد که عنوان می کنند برجام یک جسد متعفن است و یا وقتی نماینده مقام ارشد ما در مذاکرات دقیقا عنوان می کند آخرین میخ بر تابوت برجام کوبیده شده است(باقری کنی )گذشته از نهادهای حاکمیتی و جناح ها طرح هایی را مطرح می کنیم که امکان تحقق اش نیست.گروه هایی فارغ از نگرش های عقیدتی و سیاسی داریم که به دلیل منافع اقتصادی انحصاری دارند توافق را به ضرر خودشان می دانند .این بحث ها در دولت روحانی و سخنگوی دولتش آقای ربیعی نیز بود که مطرح می کنند بنا به تشخیص تصمیم گیرندگان عالی نظام مقرر شده حل پرونده هسته ای در دولت سیزدهم مورد بررسی قرار بگیرد با این شرایط فرصت ها و تهدیدهای حاکم بر ساختار نظام بین الملل هم از نظر داخلی و هم از نظر بین المللی چالش ها و موانع زیادی وجود دارد.

در این رابطه بر اساس نظریه های روابط بین الملل چه هست؟هیچ موضوعی به اندازه برجام تا این اندازه ما را دچار هزینه نکرده است.براساس نظریه تصمیم گیری محافظه کارانه در عرصه ی سیاست خارجی  زمانی کار انجام می شود که فرصت ها و محدودیت ها برای ما وجود ندارد و امکان دسترسی به منافع هست.

در مدل رضایتبخش،خودبسندگی را مطرح می کنیم هرچه شد همان خوب است.آیا این مدل از منظر اقتصادی ، انفعال سیاسی نارضایتی عمومی وضعیت درستی است .قطعا این مدل هم کارساز نیست.

مدل مطلوبیت فوق العاده مدل تصمیم گیری است که بر اساس حداکثر منافع دسترسی به اهداف کامل بر مبنای امکانات و اقتدار و توانمندی ها قابل دسترسی است .آیا چنین چیزی برای ما وجود دارد؟طبیعتا نه.

مدل تصمیم گیری عقلایی منطقی ما بر اساس تهدیدها و فرصت ها  آن تصمیم گیرس منطقی عقلایی را بر اساس امکانات و واقعیت ها در نظر می گیریم و ما تنها کشوری نیستیم که مدیریت آینده توافق را مدنظر قرار دهیم.حداقل یک راهبرد عقلایی می توانیم در این خصوص داشته باشیم اما ما در این مدت سیاست خارجی مان واکنشی بوده است.مطلقا در عرصه ی تصمیم گیری سیاست خارجی عملکرد مناسبی نداشته ایم و دیگران برای ما خط مشی تعیین کرده اند.اگر در این حالت دولت سیزدهم بر اساس وضعیت اقتصادی کشور،فشارهای بین المللی به این نتیجه برسد که پرونده هسته ای باید حل شود و راه حل این مشکل فقط از طریق مذاکره است.ما باید به اهمیت اصل زمان توجه داشته باشیم.فرسایشی کردن مذاکرات را بی حاصل می کند.مذاکره یک ابزار برای رسیدن به آن هدف و غایت نهایی است و اگر به نتیجه نرسد گذر زمان باعث می شود که عزم سیاسی طرفین برای رسیدن به توافق مخدوش شود.

مذاکرات در دولت سیزدهم اگر واقعا قصد دستیابی به منافع ملی کشور را دارد باید نگرش سیاسی،جناحی و داخلی را بر مبنای مسائل مذاکره کنار بگذارد و توجه به منافع ملی را در نظر بگیرد و نتیجه این بازی بر اساس عقلانیت به نفع ایران تضمین کند.باید دولت سیزدهم توجه داشته باشد که پرونده هسته ای ایران دارای کنشگران متعدد،ابعاد متفاوت دقیقا یک ساختار شبکه ای منظومه ای درهم تنیده است که صرفا با نقش ایران و آمریکا قابل حل نیست اما باید به نقش سایر بازیگران هم توجه کنیم .رسیدن به توافق با وجود سایر بازیگران مشکل است اما چه مدلی امکان پذیر است کلونوپلتیک(Colonial policies) را مد نظر قرار دهیم.فهم شرایط و درک زمان بر اساس واقعیت هایی که در آن قرار گرفته ایم بتوانیم یک سیاستگذاری صحیح مد نظر قرار دهیم می توانیم موفق شویم.

دولت رئیسی باید به این مسئله برسد با وجود اینکه اعلام کرده آماده مذاکره هستیم طرف مقابل هم اعلام نموده اما به صرف  مذاکره ،با هدف مذاکره برای مذاکره نمی توانیم به نتیجه برسیم.راه درازی در مذاکرات در پیش داریم و طولانی است.

دولت ایران در این رابطه باید یک دیپلماسی عقلایی بر اساس یک رفتار حوقی سنجیده در این مسیر گام بردارد و این بحث را مد نظر قرار دهد که کلا این تعامل که با نظام بین الملل داشته مناسب نبوده است.لازم است با درک موقعیت دیپلماتیک و فرصت های اقتصادی در قالاب یک تصمیم منطقی به نفع منافع ملی و جایگاه خودش حرکت کند.اکنون دولت رئیسی اعلام می کند که 40 درصد دستگاه سیاست خارجی ما بسته به مباحث اقتصادی وتجاری دارد و این لازمه اش خروج از وضعیتی است که در آن قرار داریم.دولت ایران باید متوجه این مسئله شود که تحقق اهداف اقتصادی فقط از لغو تحریم ها ممکن نیست باید به موازات مذاکرات وین مذاکرات منطقه ای با همسایگان و ارائه بسته ی پیشنهادی در قالب آمادگی برای گفتگوهای منطقه ای وبین المللی مدنظر قرار بدهیم.یکی از مشکلات فعلی که ما در وین داریم مذاکراتی است که با واسطه انجام می شودو خود عبداللهیان عنوان می کند پیام های طرف مقابل را از طریق رسانه دریافت می کنیم یعنی یک رابطه ضعیف بین تهران-واشینگتن می بینیم. وبا چنین وضعی ما نمی توانیم ارزیابی و برنامه ریزی  مناسبی  داشته باشیم.

اگر به توافق نرسیم فکر نکنیم که آمریکا در برابر ما وسایر قدرت ها عقب نشینی خواهد کرد.طبیعتا در این حالت یک جنگ سردی بین ایران و متحدانش و آمریکا و متحدانش صورت می گیرد.در دهه ی 80 شمسی نیز همین اشتباه را کردیم وفکر کردیم با گسترش یک سیاست واقع گرایی تهاجمی می توانیم به منافع مان برسیم اما پرونده هسته ای ایران ازشورای حکام به شورای امنیت رفت.واشتباه بود که تصور کنیم از طریق موازنه سازی بتوانیم طرف مقابل را به عقب برانیم و در این حالت دولت بایدن ،کشورهای غربی و حتی همراهی روسیه و چین بر علیه ما بر اساس شش قطعنامه پیشین سازمان ملل  خواهد بود و یا  بر عکس امکان دارد پرونده ایران از شورای امنیت به شورای حکام  برود و یا استفاده از مکانیسم ماشه شروع شود.در چنین حالتی یک رفتار عقلایی بر مبنای توجه به عقلانیت در این چارچوب ما چاره ای جز مذاکره نداریم.

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.