رضا میرزایی کارشناس ارشد روابط بین الملل
پوتینیسم را نوع پان روسی اولترناسیونالیسم (ناسیونالیسم افراطی) ترجمه نموده اند. فراملی گرایی که در بسیاری از موارد مشابه تاریخی از خشونت سیاسی (مانند نسل کشی کامبوج) بهره برده است، می تواند یک ادعا یا واقعیت در جهت کسب منافع در عرصه بین المللی به نفع دولت ها یا مردم و یا حتی منافع خاص (اولیگارش) باشد. در عرصه بینالمللی، پوتینیسم با نوستالژی دوران شوروی و تمایل به بازیابی وضعیت قبل از سال 1989 که اتحاد جماهیر شوروی روی پایهای قوی با ایالات متحده در امور بینالمللی رقابت میکرد، مشخص می شود. در چارچوب سیاست بین الملل امنیت خارج نزدیک برای روس ها همواره یکی از ستون های وزارت خارجه شان بوده است و البته این برای دیگر کشورها می تواند فرصت به حساب آید. این دیگر کشورها می توانند بر اساس استراتژی سه گانه :شکستش بده، یا ضعیفش کن، و یا از قدرت گیری اش پیشگیری کن! از این نقطه ضعف روس ها با دستکاری بهره گیرند...
اما واگنرها یا همان PMC Wagner یا Vagner که یک گروه شبه نظامی (مزدوری) صرف شناخته می شوند و البته در برخی مقالات آنها را در کنار دولت روسیه گروه برادران نامیده اند، علاوه بر آنکه ریشه در جدایی طلبی، که خود پیامد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی محسوب می شود دارد، به نظر ارتباطات و تشکیلاتی پیچیده تر از یک گروه مزدور صرف در دولت روسیه و ساختار امنیتی نظامی آن کشور دارند. از نظر برخی تحلیل گران حتی به یک شرکت تجاری متعارف تعبیر شده اند که بالطبع به سیستم اولیگارشیک روس ها می توانند متصل باشند. اولیگارشی مختص روس ها نیست و اتفاقا ایالات متحده آمریکا هم دارای شهروندان خصوصی می باشد که به طرز باورنکردنی ثروتمند، قدرتمند اند و ظاهراً در دسترس هموطنان خود هم نیستند! تعداد این افراد در آن کشور تقریبا از هر کشور دیگری روی زمین بیشتر است. اینجا شاید بتوان گفت منطقی خواهد بود که این مجموعه ها در کنار دولت ها منافع خاص خود را نیز داشته و محتملا سیاست ها ، ثروت ها و البته افکار عمومی را نیز نشانه گیرند! عجیب آنکه اوکراین نیز جز کشورهای الیگارشیک به حساب آمده است. البته این ها به معنای نفی دولت ها نیست و این موضوع در مجموعه بازیگران غیر دولتی( اینجا بخش PMC یا همان private military company ) قرار می گیرند. ردیابی شکل گیری چنین گروه هایی (واگنرها از دهه ۲۰۱۴) ریشه در تجارب افغانستان، عراق، سوریه و خصوصیات این ارتش های غیر دولتی (به عبارتی شرکت ها) دارد که اغلب به خدمات خود متکی بودهاند، زیرا این شرکتها انعطافپذیرتر، ارزانتر، کمتر پاسخگوتر و اغلب بسیار توانمندتر از ارتشهای معمولی هستند. . البته روسیه امروز بر اساس تاریخ طولانی اتحاد جماهیر شوروی در عملیات نیروهای نیابتی در خارج از کشور نیز استوار است. یگان هوایی ویژه مستقر در جنگ دوم چین ژاپن یا حمله به فنلاند از طریق دست نشانده (جنگ زمستانه) ، جدایی طلبی های مولداوی و گرجستان نمونه هایی از این مورد هستند. بنابراین روسیه به این گروه ها به عنوان ابزارهای سیاسی-نظامی نفوذ دولت نگاه دارد. بدیهی است جایی که نشانه های نفوذ دیگر کشورها درسران یا عملکرد این گروه ها در قالب پول یا طلای بیشتر ظاهر گردد، معمولا واکنش ها در قالبی سریع و غیر معمول خارج از انتظار نخواهد بود. در مقابل کوچک سازی یا تجزیه این گروه ها در خطرات احتمالی ممکن است عکس این رویه یعنی نشا ، شبکه سازی یا تحکیم مجدد انجام گیرد که بالطبع نیازمند مهندسی مجدد می باشد. در کنار چنین احتمالاتی بسته به نظر تصمیم گیران سیاسی این گروه ها می توانند تابلوهای ناسیونالیستی را در فرایند تضعیف. جایگاه مجدد دهند و کیش شخصیت که شگرد دیرینه چنین کشورهایی است را بازآفرینی یا ترمیم نمایند.
به عنوان نتیجه مجموعه موارد بالا برآیندی تولید می نماید که ذیل پوتینیسم قرار خواهد گرفت. موضوعات روسیه امروز پیچیده است و هر چند. اولویت دار و مهم ، بیشتر حول مبحث تقابل با گسترش اتحادهای نظامی قابل بحث است اما موارد مختلفی در قالب برایندها مطرح می باشد. گذار نظمی، تنش های ژئوپلتیکی، اقتصاد سیاسی، تحولات فن آورانه، کانال های ترانزیتی، بازیگران غیر دولتی، امنیت انرژی ، زنجیره تامین و... تولید کننده سیاست های یا رویه های سیاسی (جسارتا) احمقانه، یا برآوردی خواهد بود. البته سیاست همیشه آینده نیز داشته که آنرا باید از محاسبه تغییرات امروز تخمین زد. نگارنده معتقد است جنگ اوکراین وارد فاز جدیدی خواهد شد که دامنه آن وابسته به برایندهای در پیش رو خواهد بود(یک مدل توازن سیاسی، نظامی،اقتصادی، ژیوپلتیک) ، اما با اینحال احتمال پایان شدت جنگ و حتی صلح افزایش یافته تلقی می شود... در غیر اینصورت روسیه احتمالا بدنبال انتقال بحران به جبهه ای جدید خواهد بود. این به معنای پایان یک مقطع کلان نیست...
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل