Developed in conjunction with Joomla extensions.

بریکس و مفهوم قدرت

رضا میرزایی کارشناس ارشد روابط بین الملل

از زمان تعریفی رسمی از قدرت آنهم در غالب مفاهیم توسط دال تاکنون برداشت های متفاوتی از مفهوم قدرت در علوم سیاسی مورد توجه قرار گرفته است(۱۹۷۵). به عنوان نمونه قدرت ظرفیتی است که شخصی برای تأثیرگذاری بر رفتار شخص دیگر دارد تا او را وادار کند مطابق میل افراد تأثیرگذار عمل نماید. یا مثلا قدرت را، توانایی افراد یا گروه‌ها برای اهمیت دادن به نگرانی‌ها یا منافع خود، حتی در جایی که دیگران مقاومت می‌کنند، دانسته اند. به گفته رابرت بیرستد، قدرت توانایی زور است و نه استفاده واقعی از آن. مک آیور می گوید: قدرت توانایی کنترل، تنظیم و هدایت افراد و رفتار است. به نظر کاپلان، قدرت توانایی انجام یک رویداد با اقدام سازمان یافته  است...  پاملا جی گربر و هایدی مورفی(کالج اجتماعی مرکزی نیومکزیکو) معتقدند به لحاظ اصول، قدرت هم ادراک است و هم یک واقعیت، نسبی و متنی است و تحت تأثیر وابستگی و سرمایه گذاری ، قدرت نوعی حق امتیاز است و البته امتیاز آور که آن سر دامنه آن محرومیت خواهد بود.

در سیاست بین الملل مفهوم قدرت چند وجهی به نظر می رسد. به عنوان نمونه قدرت به عنوان معیاری برای نفوذ یا کنترل بر نتایج، رویدادها، بازیگران و مسائل؛ قدرت به مثابه پیروزی در درگیری و دستیابی به امنیت؛ به عنوان کنترلی بر منابع و قابلیت ها؛ و موقعیتی که برخی از دولت ها یا بازیگران دارای آن هستند و برخی دیگر ندارند.

در واکاوی تفاوت میان سیاست و قدرت، سیاست معمولاً از اقدامات و تاکتیک های فردی یا گروهی ناشی می شود که برای دستیابی یا حفظ قدرت طراحی شده است. این نکته مهم است که قدرت حتی می تواند مستقل از سیاست وجود داشته باشد. در مجموع سه رویکرد اصلی برای مشاهده و اندازه گیری قدرت وجود دارد: کنترل بر منابع، کنترل بر بازیگران، و کنترل بر رویدادها و نتایج...

با در نظر گیری آنچه گفته شد این نتیجه قابل استنتاج است که گروه بریکس بدنبال اعمال سیاست هایی است قدرت آور که می تواند منابع، نتایج، روند ها یا رویدادها ، بازیگران، سرمایه گذاری، سطح نفوذ و کنترل و... را در قالب اقدامی سازمان یافته و یک واقعیتِ در حال شکل گیری تحت تأثیر قرار دهد. البته این بصورت تمام و کمال یک خواسته یا هدف گذاری مفروض و محتمل است!

در علم اقتصاد بریک به گروهی از کشورها اطلاق می شد که عموماً به واسطه اقتصادهایی با رشد پرشتاب و فراگیر و نفوذ بر امور و منطقه‌ای از سایر کشورها متمایز می‌شوند. این گروه ابتدا شامل برزیل، روسیه، هند، و جمهوری خلق چین بود که پس از پیوستن آفریقای جنوبی، گروه به بریکس تغییر نام داد. این نوواژه توسط اقتصاددانی بریتانیایی بنام جیم اونیل در مورد قدرت‌های اقتصادی بالقوه جهان ابداع شده‌ و در دهه ۲۰۰۱ توسط  شرکت خدمات مالی و بانکداری آمریکایی چندملیتی با نام گلدمن ساکس مورد اشاره قرار گرفت. جیم اونیل اقتصاددان گلدمن ساکس برای توصیف اقتصادهای با رشد سریع،  پیش‌بینی می‌کرد تا سال 2050 این اقتصادها به طور جمعی بر اقتصاد جهانی تسلط خواهند داشت. از نگاهی بریکس به عنوان وزنه تعادل G7 (کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و ایالات متحده) تلقی می شود. پیش بینی شده بریکس تا سال ۲۰۲۴ حدود ۴۵٪ جمعیت جهان و ۳۸.۲٪ تولید ناخالص جهانی را به خود اختصاص دهد. در حال حاضر اقتصاد بریکس به لحاظ قدرت خرید از اقتصاد گروه ۷ جلوتر می باشد. نقطه عطف بریکس در سال ۲۰۱۴ تاسیس بانک توسعه جدید با شعار (تأمین مالی برای آینده ای پایدار) بوده که به همین منظور تاکنون بالغ بر سی میلیارد دلار وام در قالب پروژه های توسعه ای و زیر ساختی اختصاص داده است. تمرکز این پروژه ها بر آب و فاضلاب، حفاظت از محیط زیست، زیر ساخت های اجتماعی، زیر ساخت دیجیتال ، انرژی پاک و بهره وری انرژی ، و زیر ساخت حمل و نقل قرار دارد. هر چند بریکس به نظر قصد مقابله با غول های اقتصادی جهان بویژه غرب دارد اما در نگاهی جستجوگرانه بریکس را می توان یک پروکسی پیچیده بورژوازی (پولی) غربی نیز دانست!

توجه به این نکته مهم است که تز گلدمن ساکس این نبود که این کشورها به یک اتحاد سیاسی (مانند اتحادیه اروپا، که البته اتحادی سیاسی اقتصادی است) یا حتی یک انجمن تجاری رسمی تبدیل شوند. در عوض، گلدمن گفت که آنها پتانسیل تشکیل یک بلوک اقتصادی قدرتمند را دارند، حتی با اذعان به اینکه پیش‌بینی‌های آن خوش‌بینانه و وابسته به مفروضات سیاسی مهم است(بلوک اقتصادی مجموعه ای از کشورهایی که با هم در تجارت بین المللی شرکت می کنند و معمولاً از طریق یک توافق نامه تجارت آزاد یا دیگر موارد عمل می نمایند. در بلوک اقتصادی گروهی از کشورها به طور داوطلبانه برای تعمیق روابط تجاری خود گرد هم می آیند . به این ترتیب آنها سیاست های مشترک را هماهنگ و همکاری می کنند).

هر چند امروزه برخی اشارات تحلیلی موضوع بریکس را موضوعی صرفا اقتصادی نمی دانند، به عنوان نمونه  بنابر یادداشت های الجزیره، در عصر چندقطبی در حال ظهور، حرکت گروه بریکس برای گسترش عضویت خود چندان شگفت‌انگیز نخواهد بود بویژه آنکه منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) از نظم جهانی در حال تغییر نیز مستثنی نخواهد بود، اما با اینحال بریکس هنوز هم فاصله زیادی تا توانایی اعمال تغییرات راهبردی حتی در قالب بلوک اقتصادی دارد و اصولا طرف یا طرف های این مدل بازی برد-برد سهم کوچکی از کیک منافع خواهند داشت، البته تا زمانی که بتوانند در قالبی سیستمی یا فرایندی در بریکس اعمال نفوذ داشته باشند. ذکر این نکته مهم است که این حداقل برش کیک منافع برای طرف های ذینفع غیر اصلی که بیشترشان به نسبت در وضعیت ضعف بنیادین قرار دارند، ممکن است تعیین کننده باشد. از طرفی موضوع چندان هم ایدئولوژیکی نیست که بوضوح به آن اذعان شده و خود نشان دهنده فاصله تا برخی ذهنیات می باشد.

همانطور که می دانیم چهار دعوتنامه از شش دعوتنامه بریکس در جریان فینال اجلاس سران این گروه در آفریقای جنوبی ، به کشورهای منا شامل عربستان سعودی، ایران، مصر و امارات متحده عربی تحویل داده شد.لوئیز داسیلوا، رئیس جمهور برزیل در همان روز گفت که این بلوک به زودی اعضای بیشتری را دعوت خواهد کرد که به دلیل اهمیت ژئوپلیتیکی و نه ایدئولوژیکی انتخاب شده اند، و اذعان داشت که انتخاب های منا نیز بر اساس افزایش نفوذ گروه بوده است. البته به نظر می رسد اینجا برداشت های ژئواکونومیکس هم می توان داشت که در زیر مجموعه اهداف ژئوپلیتیکی یک کشور قرار می گیرد و نشان می دهد علاوه بر استفاده از ابزارهای اقتصادی برای ارتقاء و دفاع از منافع ملی ،  تولید نتایج ژئوپلیتیکی سودمند نیز منظور نظر بوده است و البته واضح است که‌ در اقدامات اقتصادی ، با نتایج یا فرایندهای سیاسی نیز در هم تنیده خواهد بود. به عنوان نمونه نه این گروه آخرین گروه خواهد بود و نه گروه های رقیب به راحتی از منافعشان خواهند گذشت. البته در رفتار و سیاست های اعلانی بریکس عقلانیت سیاسی کاملا قابل برداشت است که در کنار عدم قطعیت در قالب یک مفهوم سیاسی ماندگار، نوید بازیگری سیاسی فعال (مثلا علیه جبهه غرب) تا فرصت کلان را نخواهد داد و صرفا محتملا نتایجی در قالب یک جریان یا روند اقتصادی آنهم با صرف یک یا دو دهه زمان، مهمترین برون داد خواهد بود.

سطح نفوذ بر پایه مفروضات ژئوپلتیک نیز اگر به پایه قدرت نظم دهنده یا آرایش قدرت جدیدی بیانجامد، بیشتر به نفع شکل گیری دنیای بین الملل دو قطبیِ دو ماهیتی خواهد بود که هر قطب وضعیتی اکولایزری خواهند داشت... البته در این ارتباط ممکن است دنیای چند قطبی(که چیزی جدای از چند جانبه گرایی مفهوم دارد!) راحت تر پذیرش شود!؟ به عنوان نتیجه بهترین پیشنهاد برای نخبگان سیاسی کشور می تواند نگاه فرصت اقتصادی یا توازن بخش به بریکس بدور از هیاهوی سیاسی راهبردی باشد. به نظر می رسد موضوعات جدید ما بیشتر در لاین منطقه ای مستقر شده اند که بریکس هم بخشی از آن می تواند باشد...

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

سخن سردیبر

Has no content to show!

گفتگو

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش در گفت‌وگو با ایلنا
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش مدیر مسئول مجله ایرانی روابط بین الملل در گفت‌وگو با ...

یادداشت

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش(دکتری تخصصی روابط بین الملل)
دکتر زهرا شریف زاده (دکتری تخصصی روابط بین الملل)
میکائیل سانیار( دانشجوی دکتری علوم سیاسی (مسائل ایران)، دانشگاه آزاد اسلامی ...
دکترمریم خالقی نژاد(دبیر سرویس دیپلماسی فرهنگی مجله ایرانی روابط بین الملل)
رامین مجنون پیله رود (دانشجوی دکتری علوم سیاسی)
رضا میرزایی کارشناس ارشد روابط بین الملل
مجید نوری کارشناس و تحلیلگر امور بین‌الملل

مفاهیم و نظریه ها

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
رضا میرزایی کارشناس ارشد روابط بین الملل

مطالب پربازدید

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
متن سخنرانی دکتر امیر هوشنگ میرکوشش به مناسبت 18 می روز جهانی موزه و میراث ...
دکترامیرهوشنگ میرکوشش

تبلیغات

فراخوان مقاله

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.