شما اینجا هستید: Homeکتاب ها و مجله های علمیکتابخانهچشم انداز نظم جهانی در سال 2021

چشم انداز نظم جهانی در سال 2021

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش*

طرح مسئله
جهان در یک دوره انتقالی از تاریخ سیاست بین الملل قرار دارد . ایالات متحده آمریکا برای ادامه قدرت هژمونی خود نیازمند تعریف دستور کار جدیدی است . دستور کار جدید باید شامل نظم جدید با نهاد هایی متفاوت باشد . آمریکا باید برای حفظ قدرت خود و برای مقابله با مشکلات جهانی تعامل عمیقی را با دیگر بازیگران و به ویژه با متحدان سنتی و متحدان جدید خود باز تعریف نماید . دستور کار جدید نباید برای آمریکا از نظر نظامی و اقتصادی پر هزینه باشد ، بنا برای نیاز به بازسازی نهادهای این کشور برای پیشبرد امور خارجی، نظامی و غیر نظامی در این دوران گذار اولویت دارد .


دوران گذار در تاریخ جهان
دوران گذار در تاریخ جهان دو بعد دارد : زندگی در دوران گذار و ارزیابی دوران گذار در ساختارهای نظم جهانی. تاريخ جهان به نظر می رسد در مراحل اولیه سومین دوره بزرگ تاریخی جهان مدرن در طول 250 سال گذشته قرار دارد.
• دوران اول: از حدود سال 1760 تا 1870 می باشد که با تغییرات رادیکال در ماهیت شرایط زیست انسان و حکمرانی همراه بود . مورخان ازاین تغییرات با انقلاب های دموکراتیک در جهان آتلانتیک، اولین انقلاب صنعتی، و گسترش امواج این تغییرات به تمدن های بزرگ در سراسر آسیا یاد می کنند.
• دوران دوم: از دهه ۱۸۷۰ ظهور و تا اواخر دهه هفتم قرن نوزدهم شکل گرفت . این دوران حدود صد سال به طول انجامید(۱9۹۰-۱8۹۰). این عصر شامل گسترش عظیم صنعتی، حضور سازمان های جهانی د زنجیره تامین انرژی،دگرگونی ها در سازمان جوامع و زندگی اقتصادی مثل شهر نشینی می شود. این عصر اغلب با انقلاب صنعتی دوم، ملت دولت های پیشرفته و جهانی شدن فشرده و متراکم شناخته می شود. با ظهور این تغییرات مادی، رقابت سیستماتیک میان قدرت های بزرگ با ایدئولوژی های متفاوت به جنگ های صنعتی منجر گردید.
• دوران سوم: این دوره ازدهه پایانی قرن بیستم آغاز و هنوز در حال شکل گیری است. این دوران با انقلاب دیجیتالی و شکل گیری مجدد بسیاری از جنبه های جامعه ، تجزیه ایدئولوژی های قدیمی تر عصر صنعتی، و تاثیرات بسیار گسترده انسان بر زیست کره جهانی متمایز شده است.
با این وجود، به موازات این تکامل های کلان در تاریخ جهان، همکاری برای یافتن راه هایی برای سازماندهی دولت ها جهت برخی تلاش های مشترک در میان آنها وجود دارد . تا جنگ جهانی اول، با وجود چند تجربه اروپایی، هیچ تلاش واقعا جهانی برای سازماندهی ساختارهای هدفمند همکاری در این نظم صورت نگرفت . فاجعه جنگ جهانی اول به قدری گسترده و آشکار بود که حکومت ها و مردم را برای تلاش بیشتر در جهت همکاری مصمم کرد. هر نوع همکاری نهادی در نظم جهان یرای رسیدن به اهداف خاص نمی تواند خارج از همکاری میان گروهی از حکومت ها (یا دیگر نهادهای قدرتمند ) باشد.


پاسخ راهبردی به نظم یا بی نظمی بین المللی
در یکصد سال اخیر سه گونه تلاش صورت گرفته است که هر سه حداقل به دنبال انجام چند کار اساسی بوده اند :
• پذیرش برخی از مسئولیت ها توسط قدرت های بزرگ برای بهره برداری موثر از نظام ؛
• جلوگیری از/ یا مدیریت خطر درگیری مسلحانه تهاجمی، از جمله با سازماندهی برای مقابله مشترک دشمنان; و
• سازماندهی تجارت جهانی، از جمله هر گونه قوانین مشترک برای تجارت و امور مالی.
ایالات متحده آمریکا در طول دهه ۱۸۷۰ به بزرگترین اقتصاد جهان و بزرگترین قدرت نظامی جهان در دهه 1940 تبدیل گردید . این کشور نقشی محوری را در تلاش های سه گانه مطرح شده، ایفا نموده است .
اولین نظم بین سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۵ شکل گرفت . این نظم از همان ابتدا دارای برخی نقایص و محدودیت های قابل توجه بود، و به زودی در میان یک سری بحران های بد مدیریت شده بین ۱۹۳۰ و پایان سال ۱۹۳۳ فروپاشید.
نظم دوم، نظم جنگ سرد، سیستمی برای یک جهان تقسیم شده بود. عمدتاً بین سال های ۱۹۴۴ و 1951 به وجود آمد و به اندازه یک نسل به طول انجاميد. این نظم مبتنی بر همکاری بود ، اما تنها در درون دو کنفدراسیون اصلی. این کنفدراسیون ها خود را برای جنگ جهانی سازماندهی می کردند و برای بهره گیری از جهان سوم رقابت داشتند . توسعه بعد اقتصادی هر دو کنفدراسیون در طول دهه ۱۹۷۰ آغاز گردید . کل نظام جنگ سرد بین سال های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰از هم فرو پاشید
ما هم اکنون در سال های رو به افول نظم سوم نظام جهانی زندگی می کنیم. این نظم ، بر اساس منافع مشترک رو به رشد جهانی، عمدتاً بین سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴ ایجاد گردید . یک نسل دیگر نیز این سیستم را زیست کرده است . حتی در صورت محو شدن نظم سوم هنوزدرک ضعیفی از آن وجود دارد . اغلب ، حتی توسط پژوهشگران ، این نظم را همان سیستم ایجاد شده در اواخر دهه 1940می دانند . برخی از نهادهای این سیستم قدمت زیادی ندارند ، مانند پیمان نیروهای مسلح متعارف اروپا (CFE)/سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) ،سازمان تجارت جهانی (WTO) و برخی سازمان های غیررسمی، مانند ساختارهای بانک مرکزی برای همکاری مالی بین المللی و برخی نهاد های دیگر مثل سازمان ناتو و صندوق بین المللی پول .


نا کارآمدی نظم قدیمی در مدیریت بحران های جهان
نظم کنونی جهانی در حال از هم گسیختن است. سیستم قدیمی دیگر در حل مشکلات قدیمی چندان کارآمد نیست. و برای رسیدگی به مشکلات جدید به خوبی سازگار نشده است.در مورد مشکلات قدیمی، سه وظیفه کلاسیک برای چنین سیستم همکاری وجود دارد.
1. قدرت های بزرگی که برخی مسئولیت بهره برداری مؤثر از نظم را می پذیرند. سازندگان اصلی آمریکایی این نظم در اوایل دهه ۱۹۹۰ بر این باور بودند که نقش آمریکا در آن محوری خواهد بود. بسیاری از آمریکایی ها فکر می کردند که در یک «دوران تک قطبی» طولانی مدت قرار دارند و به نظر می رسد که این تفکر عدم تغییر یک سراب باشد .
وسوسه تلاش برای نه تنها محور بودن ، بلکه هژمونی بودن ، در دهه 1990 افزایش یافت و سپس با همان سرعت نیز کمرنگ شد . آمریکا اکنون مجددا با فاصله گرفتن از توهم تک قطبی بودن بلا منازع روی زمین گام بر می دارد و واقعیت های روی زمین ضرورتا نمی تواند خیلی بد باشد. آمریکا با استقبال از چین و دعوت از هند برای پیوستن به صف قدرت های بزرگ برای پذیرش برخی مسئولیت ها ، به ویژه در طول سال ۲۰۰۵ و چند سال پس از آن، تلاش های جدید را آغاز کرد که هیچ یک از این تلاش ها موفق نبوده است.
جایگاه روسیه در نظم سوم مسئله دشواری بوده است. مهم ترین مرحله ای که این موضوع را نشان می دهد در طول دهه 2000 است که روسیه توانست ثبات سیاسی و اقتصادی خود را بهبود بخشد . آمریکا توجه کافی به بحران در حال ظهور روسیه در زمان بحران نکرد ، به خصوص در سا ل های 2008 - 2006. با این حال، حتی اگر این توجه هم صورت می گرفت ، پویایی و تحرک مهمی به دلیل شرایط خود روسیه وجود داشت و بنابراین مشخص نبود که بتوان از افزایش مشکلات از سال 2007 به بعد جلوگیری کرد .
مسائل متعدد در روابط میان قدرت های بزرگ از سال ۲۰۱۶ به قدری مشخص و شناخته شده است که نیاز به هیچ اشاره ای ندارد ، هر چند ، که سیاست های ترانس آتلانتیک در مورد روسیه عمدتا به صورت خودکار برای پنج سال بوده است . خط پایانی این است که در پایان سال ۲۰۲۰، همه قدرت های بزرگ احساس می کنند که بیشتر متکی به خودشان هستند.

2. جلوگیری از/ یا مدیریت خطر درگیری مسلحانه
این نظام که در اوایل دهه ۱۹۹۰ ایجاد شد مجموعه ای از خطرات جدید را برجسته نمود . ماموریت های این نظم کاملا متفاوت از ماموریت های نظام جنگ سرد بود، ماموریت هایی برای آماده شدن برای یک جنگ جهانی، از جمله جنگ جهانی هسته ای . ماموریت های جدید برای پلیس مشترک المنافع جهانی در حال ظهور در حداقل چند مسیر در نظر گرفته شده به عنوان یک اصل بود. تمرکز بر روی آنچه آمریکا و برخی از متحدانش آن را خطرناک ترین یاغیان جهانی می نامیدند . این " یاغیان " تکثیر کنندگان سلاح های کشتار جمعی ، تروریست ها و متجاوزان محلی مانند عراق در سال ۱۹۹۰ و صربستان در بیشتر دهه ۱۹۹۰ بودند.
این نظام به طور قابل ملاحظه ای شامل این تهدیدها بود. فاجعه 11 سپتامبر نشاندهنده اوج آسیب پذیری بود.در پی آن ضربه، آمریکا و متحدانش تحت استدلال ها و برآورد های نظامی و اطلاعاتی اشتباه به طور فاجعه باری وضعیت عراق در سال ۲۰۰۲ را اشتباه قضاوت کردند آزمون و خطا های طولانی و فاجعه بار می تواند بر قضاوت و اقدام درست در آینده تاثیر مطلوب گذارد و به مشارکت موثر در جوامع محلی آسیب دیده منجر شود ، اما حوادث بعدی نشان داد که دولت آمریکا هنوز هم بیش از حد به طیف باریکی از ابزار های نظامی و اطلاعاتی متکی است .

3. تنظیم اصول اساسی برای تجارت جهانی شامل تجارت و امور مالی
نظم کنونی نیز در حال استحاله شدن است .کارایی و کارکرد سازمان تجارت جهانی در حال کم رنگ شدن است. صندوق بین المللی پول و بانک جهانی هر دو در حال حاضر از هر زمانی درسی سال گذشته ضعیف تر هستند. حکومت ها در سراسر جهان به دنبال راه هایی برای ملی کردن مجدد اقتصاد و زنجیره های تامین اقتصاد خود می باشند.از طریق مدیریت توانمند در سراسر جهان، سیستم تبادل مالی جهانی تحت سلطه دلار،بحران های مالی جدی آمریکا و اروپا در سال های2012- 2008پشت سر گذاشته شد . اگر چه،به نظر می رسد پایداری این نظام هنوز به دلیل پایداری ارزش دلار است اما تلاش برای جایگزین کردن سیستم دیگری با دلار در جریان است . با این وجود آمریکا آینده دلار را تحت فشار عظیمی قرار داده است و بااستفاده از دلار به عنوان یک ابزار اصلی قدرت یک جانبه در حال تضعیف آن است و خطرات ناشی از بدهی ها و نیز چاپ پول آنقدر بزرگ و بی حساب به نظر می رسد که تنها معقول است برای بقاء این بخش از نظم قدیمی به استراتژی کاهش ریسک در دارایی های مالی روی آورد .

 
باز سازی نقش آمریکا در سیاست جهان
درگیری و چالش های آمریکا با سیاست جهان بنا بر تاریخ این کشور سنت محسوب نمی شود و طی 244 سال گذشته به ، دروران پر هزینه دخالت آمریکا در سیاست جهانی در سال های 1918-1917 ; واکنش به جنگ جهانی دوم بین سال های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵؛ واکنش پایدار به خطر جنگ جهانی سوم بین حدود سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۵در پاسخ به شرایط نظام دو قطبی؛ واکنش به حملات 11 سپتامبر 2001 بین سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸.؛ و واکنش در مقابل پدیده داعش محدود می شود .
زمان کنونی مشابه نگرش های آمریکا در دهه 1920 با توجه به ناامیدی تلخی که پس از مداخله در جنگ جهانی اول و پیامد های آن پیش آمد، می باشد . آمریکایی ها در حال حاضر نسبت به هر گونه تعهد خارجی عمیقا تردید دارند . واکنش آمریکایی ها در حال حاضر نسبت به مهاجران درست مثل آن دوران منفی است و خواهان محدود کردن جریان مهاجرت به این کشور هستند .بسیار از آمریکایی ها نسبت به آینده جامعه خود نگران هستند.


چشم انداز نظم آینده
برای تاکید در مورد آنچه تا کنون مطرح گردیده : جهان در یک دوره انتقالی در تاریخ خود به سر می برد . برخی از نگرانی های قدیمی در مورد جنگ وصلح، تجارت، و امور مالی ادامه دارد. اما حتی در آنجا نیز به نظر می رسد ماهیت و اهداف جنگ های آینده و سرمایه داری جهانی آینده به شیوه های بسیار عمیقی در حال تغییر است.
خطرات منطقه ای خاصی وجود دارد. که هر کدام باید در جایگاه خود، به تفصیل مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در مکان هایی که خطر درگیری وجود دارد. به نظر می رسد که نظم اوایل دهه 1990 کاملا از هم گسیخته و نا کار آمد است . گفتگو و تفاهم در میان قدرت های اصلی در مورد درگیری های مسلحانه فعلی و احتمالی به نظر می رسد تقریبا وجود ندارد. ساختارهای اصلی کنترل تسلیحات کاملا ضعیف و نا کار آمد هستند . جنگ های محدود در حال تکثیر هستند. روسیه در حال حاضر فعالانه دست کم در سه جنگ این چنینی درگیر است . نکته اصلی این است که نمی توان سیاست ها را بر اساس تجربیات جتگ سرد یا حتی تجربیات دهه 1990 طراحی نمود .
در ایالات متحده، از یک طرف برای «بازگرداندن نظم بین المللی لیبرال» استدلال می شود واز سوی دیگر، با “کنترل” یا” موازنه دریایی” یا “آمریکا اول” حمایت می شود . این شکل ازاستدلال در هر دو طرف افراطی و غیر واقع بینانه است.
به نظر می رسد نظم جدیدی ، نظم چهارم، در حال شکل گیری است . نظم جدید و فرصت های قدرت های بزرگ به انقلاب دیجیتال و هوش مصنوعی بستگی دارد . زیر بنای نظم جدید دارای اصولی اساسی است که از طرف این قدرت ها به ویژه ایالات متحده آمریکا در دستور کار قرار دارد :
• امنیت زیستی (از جمله تحولات آینده در بیوتکنولوژی)
• امنیت محیط زیست (از جمله اقیانوس ها)
• امنیت دیجیتال و نوآوری
• هوش مصنوعی
• بهبود اقتصادی فراگیر، فرصت، و امنیت
• آینده آزادی
• تقویت یک حاکمیت هماهنگ قانونی در میان کسانی که خواهان آن هستند: در مقابل تروریسم، فساد فراملی، و سایر تهدیدهای فراملی برای نظم عمومی
هنوز مشخص نیست که این نظم جدید تا چه اندازه می تواند فراگیر و جهانی باشد. جهان به دو اردوگاه کشور های دارای دموکراسی و کشور های با حکومت اقتدار گرا تقسیم شده است، حامیان اقتدار گرایی این نظم را نوع جدیدی از نظام جنگ سرد می دانند. با این حال، نظام جنگ سرد نظم متفاوتی بود که کشور ها به یکی از دو بلوک قدرت وابستگی داشتند.
امروزه در بیشتر اروپا وآسیا، قدرت های مهم دیگر چندان تمایلی ندارند که به گذشته بازگردند و جنگ سرد جدیدی را آغاز کنند. برخی از اندیشمندان معتقدند جهانی چند قطبی در راه است و به آن حتی خوش آمد می گویند، شاید بیشتر شبیه به جهان قرن هجدهم یا نوزدهم، اما با این نگاه که چین یکی از قدرت های برتر این نظم است .هر دوی این جایگزین ها، رقابت قطبی یا آنارشی چند قطبی، واقعاً هیچ کدام به عنوان نظم جدید محسوب نمی شوند. این دو نوع نظم نمی توانند تا جایی پیش روند که نتایج بزرگی برای کل جهان بدست آید. آنها سیستم های بی نظمی هستند، که شرایط را برای ثبات درگیری و رقابت های امپریالیستی فراهم می کنند .

هفت دستور کاری که برای نظم آینده ذکر شد تنها زمانی تحقق خواهد یافت که آمریکا در همه موارد با جهان مشارکت نماید . این هفت موضوع می تواند هسته اصلی یک دستور کار امنیتی جدید برای قرن بیست و یکم را شکل دهد. در دستور کار امنیتی جدید قدرت سخت ایالات متحده و بیشتر هزینه های دفاعی و اطلاعاتی اساساً تا حد زیادی بی ربط می شوند.

 نظم جهانی آینده نیازمند نهاد هایی جدید است که آن هم نیاز به تخصیص بودجه های کلان دارد. نهاد سازی های جدید یا باز سازی نهاد های قدیمی نیز نیازمند همکاری کشور های جهان و به ویژه قدرت های بزرگ می باشد.

 

*مدیر مسئول مجله ایرانی روابط بین الملل

 

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل