Developed in conjunction with Joomla extensions.

جنگ هیبریدی روسیه علیه اوکراین

زهرا شریف زاده عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

 اوکراین به عنوان هدف جنگ هیبریدی روسیه، یکی از آسیب پذیرترین قربانیان است. مجاورت جغرافیایی و تاریخی این کشور با روسیه، و همچنین جاه طلبی روسیه برای به دست گرفتن کنترل اوکراین به عنوان بخشی از میراث خود، احتمالاً به این معنی است که کرملین نیروی کامل ماشین آلات جنگی هیبریدی خود را در اوکراین آموزش داده است.حال این سؤال مطرح می شود که جنگ هیبریدی چیست و روسیه چگونه از آن علیه اوکراین استفاده می کند؟

جنگ هیبریدی شناختی؛ قابلیت‌های سایبری، اطلاعاتی، روان‌شناختی و مهندسی اجتماعی را برای دستیابی به اهداف خود یکپارچه و همسو می‌کند. این امر نشان‌دهنده گسست اساسی بین کشورهایی است که از محیط جنگ شناختی برای رسیدن به حکمرانی شناختی استفاده هوشمندانه می‌کنند. و هدف نهایی از جنگ نسل جدید استقرار گروه‌های رزمی نیروهای مسلح تنها به‌عنوان آخرین راه‌حل موثر یاد می شود و از سوی دیگر، دشمن مجبور خواهد شد از تمامی توان خود علیه حریف برای کاهش اثرات پیش رو استفاده کند. این رویکرد اجازه می‌دهد تا اقدامات مخرب علیه دولت و کل کشور به اجرا درآید و همین مسئله به‌نوبه خود منجر به متزلزل شدن حاکمیت خواهد شد.شکل جنگی که روسیه مسلماً در کریمه به کار گرفته است، و سعی در استفاده از آن در شرق اوکراین نیز داشته، به «جنگ ترکیبی» معروف شده است. با این حال، باید توجه داشت که در اصل  معنای دیگری داشت.از این رو، لازم است به طور خلاصه توسعه مفهوم جنگ ترکیبی و به اصطلاح جنگ نسل جدید روسیه را برای درک نظریه نظامی در پس منشاء جنگ در اوکراین دنبال کنیم.

اصطلاح جنگ ترکیبی برای اولین بار سرگرد ویلیام جی نمث در پایان نامه  ی خود در مدرسه فوق لیسانس نیروی دریایی مونتری در سال 2002 نوشت، با عنوان"جنگ آینده و چچن: موردی از جنگ ترکیبی" ظهور کرد.نمت استدلال می‌کرد که جامعه چچنی در وضعیت ترکیبی بین یک دولت پیشامدرن و معاصر قرار دارد، جایی که معماری جامعه مدرن بر اساس یک قبیله سنتی، پیش از دولت و پیوندهای خانوادگی بنا شده است. این ساختار چچنی ها را قادر ساخت تا جامعه خود را برای جنگ بسیج کنند و از طریق پیوندهای خانوادگی حمایت گسترده ای از جنگ ارائه دهند. فرماندهان میدانی که ظهور کردند نیز می توانستند بر وفاداری ناشی از روابط خویشاوندی علاوه بر فضایل نظامی و نشان دادن موفقیت در برابر روس ها تکیه کنند.

آنچه مهم است این است که از این جامعه ترکیبی شکل ترکیبی جنگ پدید آمده است که عناصر جنگ منظم و نامنظم را به شیوه ای بسیار انعطاف پذیر و کارآمد ترکیب می کند. چچنی ها در ترکیب عناصر دکترین نظامی غرب و روسیه با تاکتیک های چریکی و استفاده پیچیده از فناوری مدرن موفق بودند و حمایت پیشینه روابط قبیله ای و خویشاوندی نقش مهمی در انعطاف پذیری قوی آنها داشت.جنگ آنها بر انعطاف پذیری تأکید زیادی داشت و به چچنی ها این امکان را می داد که به سرعت از جنگ چریکی به تاکتیک های معمولی تر و مستقیم تر تغییر داده و بسته به حرکات روسیه دوباره بازگردند.عامل اصلی که جنگ چچن را استثنایی کرد عملیات‌های سنتی چریکی  بود که علاوه بر تاکتیک‌های کمین متعارف، می‌توانستند عملیات‌های بزرگ‌تر، هماهنگ و در عین حال سیال را در امتداد اصول جنگ شبکه‌محور انجام دهند. استفاده از فن‌آوری‌های ارتباطی مدرن باعث ایجاد هماهنگی نزدیک و بی‌درنگ بین واحدهای شرکت‌کننده در این عملیات‌های بزرگ می‌شد.

نمت، با استناد به آرکیلا و رونفلد، از چنین اقداماتی به عنوان "ازدحام" یاد می کند: یک راه استراتژیک به ظاهر بی شکل، اما به طور عمدی ساختار یافته، هماهنگ برای ضربه زدن از همه جهت به یک نقطه یا نقاط خاص با استفاده از یک ضربان پایدار نیرو و/یا آتش، در نزدیکی و همچنین از موقعیت‌های ایستاده... ازدحام بهترین کار را خواهد داشت - شاید فقط کارساز باشد - اگر عمدتاً حول استقرار تعداد زیادی واحد مانور، کوچک، پراکنده و شبکه‌ای طراحی شده باشد. چچنی ها علاوه بر تاکتیک های عملیاتی بسیار انعطاف پذیر خود، از عملیات روانی و اطلاعاتی نیز علیه نیروهای روسی استفاده کردند. دانش دقیق آنها از فرهنگ روسی و تسلط به زبان روسی باعث شد عملیات اطلاعاتی آنها بسیار مؤثر باشد. در همین حال، به دلیل روابط نزدیک خویشاوندی و مذهبی و نیز همگنی قومی، جامعه چچن تا حد زیادی در برابر تلاش‌های تبلیغاتی روسیه غیرقابل نفوذ بود. علاوه بر تضعیف روحیه سربازان روسی، چچنی ها توانستند حمایت سیاسی و همدردی قابل توجهی را در غرب نیز برانگیزند.

نمث دوباره با استناد به آرکیلا بیان می کند که برای چچنی ها، جنگ معنایی بسیار بیشتر از خود میدان جنگ داشت. در عوض، آن‌ها آن را به معنایی گسترده‌تر و غیرخطی درک کردند و از این رو، آنها علاوه بر تاکتیک های میدانی، از تمام ابزارهای عصر اطلاعات نیز برای برتری بر دشمنان خود استفاده کردند. همزمان، همانطور که درک ماهیت ترکیبی جامعه چچن برای بیگانگان سخت است، جنگ ترکیبی نیز سخت بود که توانایی های عملیاتی اطلاعات نظامی روسیه را مختل کرد. جنگ ترکیبی به کار گرفته شده توسط جامعه ترکیبی چچن نقاط قوت اصلی زیر را به نمایش گذاشته بود: ایده های نوآورانه، رهبران کاریزماتیک، اعتقاد قوی به علت، توانایی جامعه برای جذب حتی آسیب های شدید، و تاکتیک های غیرمتمرکز. از آنجایی که جنگ کل جامعه را درگیر کرد، به گفته نمث، یکی دیگر از پدیده‌های جنگ ترکیبی، ماهیت کلی آن است: این جنگ تمایز بین جنگجویان و غیر جنگجویان را محو می‌کند و آماده است تا بر استفاده از تروریسم، کشتار جمعی، رفتار بسیار غیرانسانی با آنها تکیه کند. در مجموع، اصطلاح «جنگ ترکیبی» در آثار نمث اساساً بیانگر شیوه‌ای از جنگ خاص جامعه بود که تاکتیک‌های نامنظم و منظم را با اقدامات اطلاعاتی مدرن ترکیب می‌کرد.

اما در اوکراین:

مقامات سیاسی و نظامی روسیه بارها وجود عملیات نظامی روسیه در اوکراین را از آغاز درگیری ها رد کرده اند. در ژانویه 2015، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه به اتهام حضور نیروهای روسی در اوکراین پاسخ داد و گفت:"من هر بار می گویم: اگر اینقدر با اطمینان ادعا می کنید، حقایق را ارائه دهید. اما هیچ کس نمی تواند واقعیت ها را ارائه دهد، یا نمی خواهد.بنابراین قبل از اینکه از ما بخواهید که از انجام کاری دست برداریم، لطفاً مدرکی مبنی بر انجام آن کار ارائه دهید.»در همین حال، حقایق آشکار است. پس چرا روسیه اینقدر فعالانه حضور خود در اوکراین را انکار می کند؟ در کتاب خود درباره اطلاعات نادرست شوروی، یک افسر اطلاعاتی سابق شوروی و فراری عالی رتبه، یون میهای، اشاره می کند که کمپین  KGB همیشه از سه قانون برای به حداقل رساندن یک فاجعه ملی پیروی می کند: دخالت مستقیم در آن را انکار کنید، آسیب را به حداقل برسانید، و وقتی حقیقت آشکار شد، اصرار کنید که دشمن مقصر بوده است».

از این منظر، اقدامات روسیه در اوکراین با دقت از این ابزار KGB پیروی می کند و لزوماً اهداف خاصی را هدف قرار نمی دهد. با این حال، انکار روسیه ممکن است در واقع هدف خاصی را در ذهن داشته باشد. از آنجایی که یکی از نکات اصلی جنگ هیبریدی در دکترین روسیه اجتناب از برقراری ارتباط با اهداف واقعی است، درک استراتژی روسیه در اوکراین کار دشواری است.در ابتدا، حمله روسیه به اوکراین با هدف کنترل چندین منطقه روسی زبان برای ایجاد یک منطقه جنوب شرقی بود."کمربندی" که کریمه و ترانس نیستریا را به هم متصل می کند، اما  اهداف روسیه در اوکراین به نظر می رسد دچار یک تحول اساسی شد.

اکثر تحلیلگران موافقند که در حال حاضر، اهداف روسیه شامل جلوگیری از الحاق اوکراین به ناتو و اتحادیه اروپا، همراه با حفظ درجه ای از کنترل بر سیاستگذاری اوکراین است. روسیه با تقاضای فدرال‌سازی اوکراین، یا حداقل اعطای وضعیت ویژه به مناطق تحت کنترل جدایی‌طلبان در دونتسک و لوهانسک در قانون اساسی اوکراین، تلاش می‌کند تا به این هدف دست یابد.لازم به ذکر است که این درک تنها بیانگر یک ارزیابی است، زیرا روسیه عمدتاً در تلاش است تا اهداف خود برای انعطاف پذیری، حفظ گزینه ها را پنهان کند.و دشمنان خود را گیج کند.اما با در نظر گرفتن این درک، کاربرد روسیه از این اهداف را می توان به رویکردهای دیپلماتیک و نظامی تقسیم کرد.

در سطح استراتژیک، دولت روسیه از پوشش اطلاعاتی و انکار مستمر حضور نیروهای خود در اوکراین استفاده می کند تا نظارت بر اقدامات روسیه را پیچیده کند و محاسبات دشمن را تغییر دهد. به عنوان مثال، علیرغم برآوردهای متعدد، تعداد دقیق نیروهای نظامی روسیه در شرق اوکراین  مشخص نبود که تحلیل ارتش اوکراین از وضعیت را پیچیده می کند.بدون دانستن اهداف واقعی روسیه، حریف در موقعیتی قرار می گیرد که باید آنها را حدس بزند، که اغلب به روسیه برتری می دهد. برای مثال، روسیه با پنهان کردن اهداف واقعی خود، می تواند دشمن را تهدید کند که پاسخی پرهزینه در بر دارد.در اوکراین، این استراتژی مجموعه وسیع تری از اهداف استراتژیک را برای روسیه فراهم می کند.اگر یک رویکرد شکست بخورد، مانند، احتمالا،قصد اولیه روسیه برای ایجاد یک پل زمینی اوکراینی بین ترنس نیستریا و کریمه  دشمن لزوماً آن را به عنوان یک شکست تلقی نمی کند و تصویر برتری روسیه را تضمین می کند.

اکنون نیز روسیه از اوایل سال 2014 از شکل پیشرفته‌ای از جنگ ترکیبی در اوکراین استفاده کرده است که به شدت بر عنصری از جنگ اطلاعاتی که روس‌ها آن را «کنترل بازتابی» می‌نامند متکی است. کنترل انعکاسی باعث می شود که یک دشمن قوی تری به طور داوطلبانه  با شکل دادن قاطعانه به برداشت های دشمن از وضعیت، اقداماتی را که برای اهداف روسیه مفیدتر است انجام دهد. مسکو به طرز ماهرانه ای از این تکنیک برای متقاعد کردن ایالات متحده و متحدان اروپایی اش استفاده کرده است تا در مقابل تلاش های روسیه برای برهم زدن و تجزیه اوکراین از طریق نظامی وغیرنظامی منفعل بمانند

عناصر کلیدی تکنیک های کنترل بازتابی روسیه در اوکراین عبارتند از:

  • عملیات انکار و فریب برای پنهان کردن یا مبهم کردن حضور نیروهای روسی در اوکراین، از جمله اعزام "مردان سبز کوچک" با لباس های بدون نشان.
  • کتمان اهداف و مقاصد مسکو در درگیری، که در برخی ترس ایجاد می کند و به دیگران اجازه می دهد متقاعد کنند.خود می دانند که اهداف کرملین محدود و در نهایت قابل قبول است.
  • حفظ قانونی بودن سطحی قابل قبول برای اقدامات روسیه از طریق انکار دخالت مسکو در مناقشه، الزام جامعه بین المللی به رسمیت شناختن روسیه به عنوان یک قدرت ذینفع به جای طرف درگیری، و اشاره به اقدامات ظاهراً مشابه غرب مانند اعلامیه یکجانبه استقلال. توسط کوزوو در دهه 1990 و حمله به عراق در سال 2003.
  • تهدید همزمان غرب به قدرت نظامی در قالب پروازهای هوایی کشورهای ناتو و غیر ناتو.حریم هوایی، تهدید به استفاده از سلاح های هسته ای روسیه،و ادعاهای اغراق آمیز در مورد مهارت و موفقیت نظامی روسیه؛
  • استقرار یک تلاش گسترده و پیچیده جهانی برای شکل دادن به روایت در مورد مناقشه اوکراین از طریق رسمی و رسانه های اجتماعی

نتایج این تلاش ها متفاوت بوده است. روسیه غرب را از مداخله مادی در اوکراین باز داشته است.به خود فرصت می دهد تا مشارکت نظامی خود را در درگیری ایجاد و گسترش دهد.این امر باعث ایجاد اختلاف در ائتلاف ناتو شده و تنش هایی را بین دشمنان احتمالی در مورد نحوه واکنش ایجاد کرده است. با این حال، اساساً نگرش های مردمی یا نخبگان را در مورد اقدامات روسیه در اوکراین تغییر نداده است و همچنین محیط اطلاعاتی مطلوبی برای مسکو ایجاد نکرده است.مهمتر از همه، روسیه تاکنون نتوانسته است مزیت های استراتژیک وگرند استراتژیک ،استراتژی جنگ ترکیبی خود را به موفقیت های عمده و پایدار در اوکراین تبدیل کند.

روسیه از ابزارهای نظامی متعارف علیه اوکراین استفاده کرده است، اما برای ناامید کردن و خسته کردن قربانیان خود، چند چرخش انجام داده است .سربازان روسی، که حتی در طول گسترده‌ترین عملیات نظامی علیه اوکراین در سال‌های 2014-2015، لباس‌های سبز نظامی روسیه را بدون نشان و شیپور پوشانده بودند، برچسب «مرد سبز» دریافت کردند. اما هیچ اعلان رسمی جنگ یا حتی پذیرش توسط دولت روسیه که سربازان خود را به اوکراین فرستاده است وجود نداشت. واین در حالی بود که  رهبری روسیه هرگز حضور نیروهای روسی در شرق اوکراین را تایید نکرد. کرملین برای سفید کردن نقض قوانین بین‌الملل، بازی‌های لفظی انجام داده است، به‌عنوان مثال، ادعا می‌کند که سربازان روسی «گم شده‌اند» و خود را در منطقه جنگی یافته‌اند. بار دیگر، زمانی که اعضای نیروهای ویژه روسیه در اوکراین دستگیر شدند، پوتین وی اظهار داشت که روسیه «هرگز نگفته است که افرادی وجود نداشته اند بلکه درگیر حل مسائل خاص از جمله در حوزه نظامی باشند» یا در خصوص تسلیحات  روسیه در اوکراین گفته‌اند که شاید جنگنده‌ها آن‌ها را از ارتش اوکراین گرفته‌اند . در موردی دیگر گروه واگنر ( یک تشکیلات شبه نظامی روسی که در درگیری های جهانی، از جمله در سوریه و احتمالاً در سودان و جمهوری آفریقای مرکزی جنگیده است ) در اوکراین ظاهر شده اند.

هدف اصلی عملیات نظامی روسیه در این مرحله، تضعیف روحیه و استرس اوکراینی‌ها در برابر تهدید همیشگی تجاوزات شدید است. روسیه با نگه داشتن جنگ در حال جوشیدن، ناامیدی و رنجشی را که امیدوار است اوکراینی ها به تدریج متوجه سیاستمداران خود کنند، تغذیه می کند. این خشم این شبهه را ایجاد می کند که برای مثال، سیاستمداران اوکراینی علاقه ای به پایان دادن به جنگ ندارند، احتمالاً از آن سود می برند، یا از آن برای دشمنی با رای دهندگان طرفدار روسیه استفاده می کنند. و جنبش هایی را که قبلا برای اوکراین حاشیه ای یا حتی خصمانه به نظر می رسید، تقویت می کند. تاکتیک های سیاسی از مهم ترین سلاح ها در زرادخانه جنگ هیبریدی هستند. آشکارترین استفاده روسیه از آنها در اوکراین حمایت از رهبران حزب مخالف است که  خواستار روابط نزدیکتر بین اوکراین و روسیه هستند

بعد اقتصادی جنگ هیبریدی به همان اندازه با این بحث مرتبط است. اوکراین در چندین جبهه متحمل ضربات اقتصادی شد، از جمله صنایع از دست رفته در کریمه و شرق، هزینه های مستقیم جنگ، از دست دادن تجارت با روسیه، و اقدامات تنبیهی روسیه از ممنوعیت واردات تا تحریم های اقتصادی علیه افراد. در نتیجه، پس از سال 2014، تجارت بین روسیه و اوکراین 75 درصد کاهش یافت و به گفته اقتصاددانان اوکراینی، به سطح اوایل دهه 2000 بازگشت. همه این مشکلات به کوچک شدن اقتصاد اوکراین کمک کرد و تولید ناخالص داخلی از 183 میلیارد دلار در سال 2013 به 91 میلیارد دلار در سال 2015 کاهش یافت و در سال 2019 به 153 میلیارد دلار رسید.

تجارت انرژی جزء اصلی جنگ اقتصادی است. روسیه برای تضعیف قابلیت اطمینان اوکراین به عنوان یک کشور ترانزیت انرژی، به ویژه با قطع جریان گاز به اروپای مرکزی و شرقی در زمستان 2009 به دلیل اختلاف قیمت با اوکراین، تلاش کرده است. این کشور همچنین کار روی خط لوله زیردریایی نورد استریم 2 به آلمان را پیش برد که می تواند اوکراین را دور بزند و اهرم این کشور را به عنوان شریک ترانزیت انرژی در معاملات با روسیه تضعیف کند.حملات به بافت اجتماعی و فضای اطلاعاتی اوکراین نیز ارتباط نزدیکی دارد. مؤسسه مطالعات جنگ میسون کلارک نوشته است که استراتژیست های روسی عملیات اطلاعاتی را «مهم ترین حوزه عملیات نظامی، هم به عنوان یک میدان نبرد مستقل و هم عاملی برای اقدامات جنبشی موفق» می دانند.

 گاهی اوقات استراتژی روسیه خودباختگی است. یکی از تأثیرات جنگ هیبریدی آن در اوکراین، ایجاد حمایت داخلی برای پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا  و ناتو بوده است. قبل از تصرف کریمه توسط روسیه و اقدامات نظامی در شرق اوکراین، این کشور بر سر مسئله الحاق به هر یک از این دو سازمان تقسیم شده بود. جنگ طلبی روسیه چنان اوکراینی ها را خشمگین کرده است که اکنون تقریباً نیمی از آنها از عضویت در ناتو حمایت می کنند که رکورد بالایی است و تقریباً 60 درصد موافق پیوستن به اتحادیه اروپا هستند .

پس از توافقات مینسک در فوریه 2015، روسیه به سمت یک درگیری نظامی با شدت کم در شرق همراه با حملات هیبریدی به بقیه اوکراین متمرکز شد. اقدامات این کشور در درجه اول بی ثبات کردن اوکراین و بی اعتبار کردن رهبران اوکراین در چشم مردم و شرکای غربی آنها بود. سیاست روسیه به دلیل اعمال تحریم های اتحادیه اروپا و آمریکا و همچنین امضای توافقنامه مینسک تغییر کرد. علاوه بر این، حفظ یک درگیری ترکیبی با شدت کم از نظر نظامی ارزان‌تر از یک درگیری در مقیاس کامل است.برای شروع،  سرویس اطلاعات نظامی روسیه و آژانس اطلاعات داخلی روسیه، ده‌ها عملیات ویژه را در اوکراین انجام داده‌اند که توسط محققان به‌دقت مستند شده است. و ترور اعضای سرویس‌های امنیتی اوکراین، سربازان و مخالفان روسی که به اوکراین فرار کرده‌اند. همچنین حملات اطلاعاتی ظریف‌تری مانند تماس تلفنی بین پترو پوروشنکو و ولادیمیر پوتین، روسای جمهور اوکراین و روسیه که توسط روس‌ها فاش شده بودبه منظور برانگیختن بی اعتمادی به رئیس دولت اوکراین در مورد جاسوسی «متعارف» صورت گرفته است  .علاوه بر این، سرویس امنیتی اوکراین گفته است که عوامل روسی در پشت حملات به اقلیت‌های قومی در اوکراین، از جمله روم‌ها، یهودیان، مجارستان‌ها و روسین‌ها با هدف ایجاد تنش‌ها و خشونت‌های بین‌قومی بودند.

حملات سایبری نیز در جنگ هیبریدی روسیه نقش اساسی داشته است. تنها در سال 2018، سرویس امنیتی اوکراین حدود 360 حمله سایبری شناخته شده علیه اوکراین را گزارش کرد و در سال 2019، این تعداد به 500.29 مورد نزدیک شد. در حالی که انتخابات بدون اختلال عمده برگزار شد، برخی از مقامات اوکراینی هر 40 دقیقه یک حمله سایبری علیه برخی نهادهای اوکراینی را شمارش کردند. متخصصان ناتو به شرکای اوکراینی خود برای مقابله با حملات سایبری قبل از انتخابات محلی این کشور در سال 2020 آموزش دادند.

از طرفی  شاهد حملات سایبری بی سابقه ای علیه وزارت دفاع و دو بانک بزرگ اوکراینی بوده  و مشتریان فردی و کل سیستم بانکداری آنلاین تحت تأثیر قرار داده است.اینها نمونه هایی از درگیری ها در جنگ هیبریدی است که روسیه هشت سال است علیه اوکراین می جنگد.

مارگارت کلاین، محقق موسسه آلمانی امور امنیتی مستقر در برلین که در شرق اروپا تخصص دارد، می‌گوید: «در جنگ ترکیبی، آنچه بسیار مهم است که به خاطر بسپاریم این است که روش‌های غیرنظامی نقش محوری دارند.»در وهله ی اول اشغال نظامی قلمرو مورد نظر نیست بلکه بحث بر سر  ایجاد نفوذ است. تظاهرات قدرت نظامی مانند تجمع نیروهای فعلی در مرز با اوکراین، تمرینات نظامی در بلاروس، و همچنین ارتباطات با دقت طراحی شده پیرامون خروج اعلام شده نیروها، همگی بخشی از یک جعبه ابزار مجهز هستند که در آن اولویت اصلی برای تعیین روایت و ولادیمیر پوتین واقعاً بر چنین رویکرد هماهنگی مسلط است."

یا بعنوان مثال در اوایل آگوست سال 2016 ، توییتر  اقدام  به پخش اخبار مربوط به اعتراضات گسترده ترکیه در مورد پایگاه هوایی اینجرلیک کرد. راشاتودی و اسپوتنیک نیز برای اولین بار گزارشی در توئیتر خود منتشر کردند که هزاران پلیس در اطراف فرودگاه جمع شده اند. این گونه روایت ها توسط گروهی از کاربرانی که از سلاح‌های هسته‌ای ادعا شده در پایگاه هوایی وحشت داشتند منتشر شد و در این مورد سوالات کلیدی وجود دارد که چرا رسانه‌های رسمی اخبار و مستندات را پوشش نمی‌دهند.اما معلوم شد که این باتنت ها و ترول های روسی هستندکه طوفانی از وحشت را بر سر داستانی که  غیر واقعی بود ایجاد کردند. با این حالی که یک اعتراض مسالمت‌آمیز در کشور ترکیه رخ داد و این اعتراض نسبت به گزارش‌های راشاتودی ، اسپوتنیک و تویتر بسیار ناچیز و بی ارزش بودند و در مقابل پایگاه هوایی اینجرلیک  بر خلاف گزارش‌ها مورد تعرض قرار نگرفته بود. گزارش هایی که در خصوص عدم سلامتی خانم کلینتون وجود داشت با روشی مشابه در رسانه های مختلف پوشش داده و انتشار پیدا کرد.

در نمونه ی دیگر در حالی که شایعات پیرامون این موضوع به طور مستمر در طول چرخه انتخابات در سال 2016 در حال گردش بود؛ ویکی لیکس در تویتی اذعان کرد:«کلینتون تصویری را از خود نشان می دهد که به دلیل خستگی و رنج فراوان به مواد مخدر فکر می کند.»  سپس این اظهارات توسط وب سایت تحت عنوان؛ "سیاست خودی" که به شدت طرفدار روسیه بود به عنوان یک مدرک جدیدمبنی بر اینکه کلینتون بیماری پارکینسون دارد ،مطرح گردید.این داستان ها سپس توسط سایر خروجی‌های کانال های خبری جعلی و دیگر کانال‌ها رسانه‌های اجتماعی تکرار شدند و در نهایت به نظر ۹۰۰۰۰ نفر در فیسبوک و به بیش از ۸ میلیون دیدگاه خاتمه یافت. این در حالی بود که براساس تحقیقات نیویورک تایمز و شرکت امنیت سایبری «فار . آی» مشخص شد که عملیات سایبری کرملین از طریق یک ارتش اتوماتیک توییتری یا ربات های وابسته انجام می گیرد که پیام های مشابه را هم زمان یا تنها ظرف چند ثانیه ازیک دیگر منتشر کرده اند.

در نهایت روسیه تلاش خواهد کرد تا جنگ اطلاعاتی را در آینده ادامه دهد، هرچند از طریق ابزارهای بالقوه ظریف تر، حتی اگر این استراتژی نتوانسته به برخی از اهداف خود دست یابد. در میان دیگر رویکردها، این کشور همچنان از سرویس امنیتی خود برای تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری‌های غربی بسیار فعال استفاده خواهد کرد.

جنگ ترکیبی برای موفقیت به استفاده از آسیب پذیری های یک دشمن قوی تر متکی است. جنگ اطلاعاتی روسیه، به ویژه دکترین کنترل بازتابی، یکی از اجزای حیاتی جنگ ترکیبی روسیه است.مانند یک حرکت خوب جودو، زمانی که به حریف کمک می کند به سمتی که در وهله اول می خواست برود، بهترین کار را دارد

 در مورد اوکراین، غرب بی‌عملی را ترجیح می‌دهد و عملیات اطلاعاتی روسیه از سیاست انفعال حمایت کرده است. آنها در این زمینه موفق بوده اند: غرب با وجود نقض مکرر قوانین بین‌المللی توسط روسیه، حمایت از اولین جنگ بزرگ مکانیزه در قاره اروپا از سال 1945، و نابودی مداوم کشور اوکراین که به دنبال پیوستن به اتحادیه اروپا و ناتو بود، تا حد زیادی از مداخله معنادار خودداری کرده است. اما هدف این استراتژی کنترل بازتابی، جلوگیری از مداخله غرب در اوکراین بود تا رسیدن به اهداف در داخل خود اوکراین. پوتین زمان و فضای زیادی برای فعالیت در اوکراین خرید، اما او نتوانست آن فرصت را به دلیل شکست های روی زمین به موفقیت تبدیل کنید. محاسبات اشتباه در مورد میزان حمایت فعال جدایی طلبان و مزایای ایجاد اختلال در کیف، به جای موفقیت سریعی که پوتین در ابتدا به دنبال آن بود، به بن بست دشواری منجر شده است. اما طولانی شدن درگیری در وضعیت فعلی به طور کلی اثربخشی عملیات اطلاعاتی روسیه را کاهش می دهد که در این مورد برای مبارزه طولانی طراحی نشده بودند. پوتین گزینه های مختلفی دارد ماهیت این شکل از جنگ ترکیبی حفظ و گسترش گزینه‌ها - برای کنار گذاشتن درگیری یا تنظیم مجدد یا حتی تغییر اساسی رویکرد او است. مهمتر از همه، او ابتکار عمل را حفظ می کند در حالی که مخالفانش همچنان در سردرگمی واکنشی به تپش خود ادامه می دهند.

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.