Developed in conjunction with Joomla extensions.

تایوان؛ دروازه ی جنگ جهانی سوم؟

محمد صادق حسین زاده  دانشجوی علوم سیاسی ؛ دانشگاه تهران

روند فرسایشی جنگ اوکراین و ناکامی پوتین در دستیابی به اهداف اولیه ی خود از این تهاجم، موجب تردید در گمانه زنی های ابتدایی مبنی بر وقوع جنگ جهانی سوم شده است. بسیاری از تحلیلگران روابط بین الملل، تجاوز پوتین به اوکراین را یادآور حمله ی ناگهانی هیتلر به لهستان می دانستند و انتظار داشتند با درگیر شدن علنی طرف های غربی در جنگ، دامنه ی آشوب به دیگر کشورهای اروپایی گسترده شود. اما تحولات جنگ مسیر دیگری را پیمود؛ غرب از مشارکت مستقیم در جنگ پرهیز نمود و استراتژی حمایت مالی و تسلیحاتی از اوکراین و اعمال فشار اقتصادی بر روسیه را با هدف سد راه ماشین جنگی پوتین در پیش گرفت. این استراتژی نتیجه داد؛ روس ها در باتلاق اوکراین گرفتار شدند و جنگ از آن پس، روند فرسایشی خود را آغاز نمود. این تحولات موجب شده است که به گمانه زنی های روزهای آغازین جنگ مبنی بر احتمال وقوع جنگ جهانی سوم به دیده ی تردید نگریسته شود و سایه ی جنگی در ابعاد جهانی، تا حد زیادی مرتفع تلقی شود. با این حال، این دیدگاه توسط دو احتمال ممکن در معادلات آتی بین المللی به چالش کشیده می شود: یکی استفاده ی پوتین از سلاح اتمی در جنگ با اوکراین و دیگری، وقوع جنگ در شرق آسیا، میان چین و تایوان.

زمین گیر شدن ارتش روسیه در اوکراین و ناکامی آن در دستیابی به حتی حداقل اهداف خود یعنی تسلط بر منطقه ی دونباس، باعث شکسته شدن هیمنه و اقتدار پوتین در افکار عمومی جهان شده است؛ امری که بدون شک بر وی گران خواهد آمد. از طرف دیگر، شواهد و قرائن حاکی از آن است که دولت بایدن روی تغییر رژیم در مسکو شرط بندی کرده است و پروژه ی میان مدتی را جهت سرنگونی پوتین در دست اجرا دارد. با توجه به ویژگی های شخصیتی و روانی پوتین، به نظر می رسد در صورت تنگتر شدن عرصه ی اوکراین بر نیروهای روسی و افزایش خطر کودتای نظامی علیه دیکتاتور روس، وی مستعد توسل به زرادخانه های کلاهک اتمی و همچنین استفاده از سلاح های شیمیایی و بیولوژیک است؛ موضوعی که در صورت تحقق، بدون تردید پای قدرت های غربی را به میانه ی میدان درگیری مستقیم نظامی خواهد کشید و تنور جنگ را در سراسر اروپا شعله ور خواهد کرد.

اما سرایت آتش جنگ به دیگر نقاط جهان، وابستگی تمام عیار و غیرقابل انکاری به تحولات شرق آسیا و در کانون آن، مناسبات میان چین و تایوان دارد. در ماه های اخیر، صحنه ی روابط بین الملل شاهد رشد تنش میان دولت شی جین پینگ و حکومت خودمختار و استقلال طلب مستقر در تایپه بوده است. این تنش ها اکثرا معطوف به مانورهای نظامی و تسلیحاتی و رجزخوانی های دیپلماتیک بین مقامات دو دولت بوده است. توسعه ی قدرت نظامی پکن در سطوح استراتژیک مانند توان موشکی، هوش مصنوعی، قدرت دریایی و پتانسیل های اتمی و همچنین برگزاری مستمر و مداوم مانورهای نظامی دریایی و هوایی در حریم تایوان، یکی از وجوه این افزایش تنش است. رونمایی از ناو هواپیمابر فوجیان، برگزاری رزمایش مشترک بمب افکن های چین و روسیه و عملیات گشت زنی آن ها در نزدیکی مناطق دفاع هوایی کره جنوبی و ژاپن از مصادیق اقدامات تحریک آمیز دولت چین در رابطه با تایوان به شمار می رود. این اقدامات در مقابل، پرواز جت های تایوانی و توسعه ی نیروی زمینی دولت تایپه را به دنبال داشته است. از سوی دیگر، عاملی که تنش را در مناسبات میان دو دولت شرق آسیایی تشدید می کند، موضع گیری های بدیع و بی سابقه ی دولت آمریکا درباره ی مسئله ی تایوان است. آمریکا از ابتدای شکل گیری منازعه بین پکن و تایپه، حامی سیاسی و دیپلماتیک دولت دمکرات تایوان و انگیزه های استقلال طلبانه ی آن در سازمان ها و مجامع بین المللی بوده اما همواره از ارائه ی تضمین های نظامی به این کشور جهت حمایت از آن در جنگ احتمالی با چین امتناع می کرده است. برای نخستین بار، در مدت زمان سپری شده پس از آغاز جنگ اوکراین، مقامات دولت بایدن و شخص وی، به دفعات چین را در صورت تهاجم به تایوان، تهدید به مداخله ی مستقیم نظامی در حمایت از طرف تایوانی کرده اند.

با این حال، دو دسته از دیدگاه ها پیرامون مسئله ی تایوان در محافل دیپلماتیک و اندیشکده های سیاست خارجی آمریکایی مشاهده می شود. عده ای از تحلیلگران معتقدند که جنگ چین و تایوان قریب الوقوع است. بر اساس این تحلیل، شی جین پینگ با هدف تغییر موازنه ی قدرت بین چین و ایالات متحده، دست به اقدامات توسعه طلبانه ی فنی و نظامی زده و مترصد فرصتی برای حمله ی پیش دستانه به تایوان است؛ چرا که تایوان اکنون در اوج قدرت ملی است و خطر استقلال آن بیش از هر زمان دیگری، پکن و سودای هژمونی آن را تهدید می کند.

همچنین، به علت پاندمی کرونا، بازار چین تقریبا از کسب و کارهای غربی خالی شده و انگیزه های اقتصادی که پیش از این آمریکا را وادار به اجتناب از رویارویی نظامی با چین می کرد، به طور محسوسی کاهش یافته است.

در مقابل، دیدگاه دیگر شایع در بین اندیشمندان آمریکایی بر این است که انتظار تقابل نظامی بین چین و غرب، حداقل در کوتاه مدت بی اساس است. ظهور رهبران سیاسی ضعیف در غرب و خاصه آمریکا، در دراز مدت خود به خود باعث تغییر موازنه ی قوا به نفع چین خواهد شد و پکن با علم به این موضوع، به صبر استراتژیک خود در قبال تایوان ادامه خواهد داد. آنچه که کفه ی ترازوی معادلات بین المللی را به نفع پکن سنگین می کند، توسعه ی مداوم و بدون توقف آن در مناطق مختلف جهان، از لحاظ اقتصادی و نظامی است که در صورت عجله ی چین در تهاجم به تایوان متوقف خواهد شد. از طرف دیگر، درسی که جنگ اوکراین به شی آموخت این است که تجاوز نظامی از سوی غرب بدون مجازات نخواهد ماند؛ بلکه بسیار سخت و پرهزینه خواهد بود. عملیات آبی و خاکی که چین باید برای تصرف تایوان انجام دهد، بسیار دشوارتر از تهاجم زمینی روسیه به اوکراین خواهد بود. هر جنگی بر سر تایوان حتی موفقیت آمیز برای پکن، ضربه‌ای ویرانگر به اقتصاد چین وارد می‌کند و شرایطی را فراهم می‌سازد که ثبات سیاسی داخلی را تهدید می‌کند و باعث شکست و نه تحقق رویای چین می‌شود.با تمام این اوصاف، به نظر می رسد کلید معادلات آینده ی بین الملل، روابط چین و تایوان است و جنگ جهانی سوم می تواند پیامد گسترش جنگ به منطقه ی شرق آسیا باشد.

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.