Developed in conjunction with Joomla extensions.

ایران بین امریکا و چین

ترجمه:زهرا شریف زاده عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

چكیده

 برای فهمیدن برجام بایستی به شرایط و سیاست خارجی اوباما توجه کرد. سیاست اوبامامعروف به چرخش به آسیا (Asia to Pivot) این هدف را داشت که حضور رو به رشد چین در دنیا را مدیریت و کنترل کند و در عین حال حضور آمریکا در خاورمیانه را کمرنگ تر سازد. چین و ایران قبل از ریاست جمهوری ترامپ، رابطه خوبی با هم داشتند. اعمال فشار همزمان بر چین و ایران ازطرف ترامپ،به طور ناخواسته نتیجه ای عکس به بارداشته ومنجربه افزایش روابط ژئوپلیتیک واقتصادی پکن وتهران شده است. معاهده25 ساله استراتژیک ایران وچین درسال۰۲۰۲یک یاز بارزترین نمونه هاي رشداین روابط است. درموردسیاست خارجی دولت جدیدآمریکانسبت به خاورمیانه و ایران ازجمله برجام می توان ریاست جمهوری بایدن رادرواقع یک دوره سومریاست جمهوری اوبامافرض کرد. این بدین معناست که بایدن سیاست های خارجی اوبامارا ادامه خواهدداد. دیپلمات های دولت بایدن و روحانی تمام تلاش خود راخواهندکردکه برجام را پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایران در خردادماه آینده به سرانجام برسانند

 كلیدواژه ها: برجام،بایدن،روابط چین و ایران،توافق25ساله،بازگشت به آسیا

 مقدمه

جهان در یک لحظه بی نظیر تاریخی قرار دارد. در حال حاضر خود را در بین قدرت ژئوپلیتیک و نظامی ایالات متحده و قدرت ژئوکلیومی چین و دیگر بازیگران آسیایی گرفتار کرده است. این پویایی بی سابقه و جدید بر تمام مناطق جهانی و بازیگران تأثیرگذار است. اروپایی ها با تلاش برای به فعلیت رساندن ایده خودمختاری استراتژیک اروپا  در تلاشند تا جایگاه خود را در دنیای ژئوپلیتیک پیدا کنند ، که به معنای عملی این است که اروپایی ها در تلاشند راهی پیدا کنند که بتوانند یک سیاست خارجی مستقل از ایالات متحده ، به عنوان مثال ، در رویکرد سیاست خارجی خود در قبال چین و ایران توسعه پیدا کنند از زمان جنگ جهانی دوم ، کشورهای اروپایی برای امنیت خود به ایالات متحده وابسته بودند. ESA  راهی برای رهایی از چتر امنیتی ایالات متحده است. خاورمیانه در حال یافتن خود در یک تقاطع مشابه است. برای دهه ها ، ایالات متحده تا کنون بازیگر غالب ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در منطقه بوده است.

با شروع دهه اول این قرن ، چین قدرت اصلی در آسیا به طور کلی و در غرب آسیا به طور خاص است. از زمان ظهور طرح کمربند و جاده (BRI) ، ظهور آن به ویژه در دوم این قرن شدت گرفته است ، که تقویت شده و چارچوبی به رشد اقتصادی اقتصادی چین در منطقه داده است

طرح کمربند و جاده  بخشی از پدیده جدید اقتصادی و اقتصادی در جهان است که به عنوان "جاده های ابریشم جدید" شناخته می شود  .در حال حاضر چین بزرگترین شریک تجاری اکثر کشورهای منطقه است. همه کشورها بدون استثنا از جاده جدید ابریشم چین استقبال کرده اند. اکثر کشورها (به استثنای اسرائیل) به یک روش یا راه دیجیتال ابریشم (DSR) از جمله5G از Huawei را تأیید کرده اند (Arcesati,2020) اکثر کشورهای منطقه با مشارکت در بخش جاده واکسن چینی ، که شامل داوطلب شدن در مرحله آزمایشی واکسن ها می شود ، در ایده جاده ابریشم سلامت  شرکت می کنند.

در دو دهه گذشته ، به ویژه از زمان حمله آمریکا به عراق ، ایران برای تبدیل شدن به یک نیروگاه منطقه ای قیام کرده است. این امر از نظر ژئوپلیتیکی آن را در برابر ایالات متحده و متحدانش در منطقه قرار داده است. برخی از زمینه های عمده ای که این رقابت ژئوپلیتیک در آنها نمایان می شود ، مسئله هسته ای ایران ، تحریم ها و مذاکرات است که در برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) ، معروف به توافق هسته ای ایران ، به اوج خود رسید. در این میان ، ایران از لحاظ اقتصادی به طور فزاینده ای به چین نزدیکتر شده و روابط خود را با چین به سطح "مشارکت استراتژیک جامع" ارتقا داده است . اخیراً ، در پس زمینه های خصومت های یک جانبه آمریکا علیه ایران تحت دولت ترامپ ، با احتساب خروج یک جانبه خود از برجام ، ایران به طور سیستماتیک و رسمی  ، بر اساس این ایده دکترین "نگاه به شرق" اعلام شده توسط دفتر رهبر ایران (2018)" محور شرق" است. مهمترین نمونه ای که این دکترین از طریق آن جلب کرده است "معامله استراتژیک جامع 25 ساله" با چین است که یک نقشه راه گسترده برای روابط چین و ایران برای سه دهه آینده فراهم می کند. این گزارش به بررسی چالش ها و فرصت های امروز ایران در تقاطع ژئوپلیتیک جهانی و منطقه ای (با تمرکز بر JCPOA) و اقتصاد ژئو (با تمرکز بر محور ایران به آسیا و نقشه راه 25 ساله) می پردازد. در بخش دوم به بررسی ژئوپلیتیک روابط ایالات متحده و ایران (در دوران اوباما و ترامپ) به عنوان پیش زمینه ای که برجام در آن گسترش یافته است ، می پردازد. بخش سوم به طور کلی نقش چین در تهیه و اجرای JCPOA و همچنین محاسبات اقتصاد امروز ایران را بررسی می کند. بخش نهایی  در مورد چشم انداز آینده نزدیک سیاستهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران و آینده نزدیک برجام بحث خواهد کرد.

ژئوپلیتیک ایران و آمریکا  (JCPOA):

ژئوپلیتیک یکی از دو بعد اصلی درگیری ایران در منطقه است. با شکل گیری سیستم سیاسی کنونی در ایران در سال 1979 ، ایران به دلیل شور انقلابی و برخورد ضد امپریالیستی (که مغایر با بلوک شرق و غرب بود) در سطح بین المللی منزوی شد. روابط با ایالات متحده به دلایل مختلفی از جمله بحران گروگان گیری به سرعت متشنج شد. در این میان ایران بر روی صنعت هسته ای خود که تحت سیستم سیاسی قبلی آغاز شده بود و در آن زمان مورد حمایت قدرتهای غربی از جمله ایالات متحده بود ، ادامه داد. با این حال ، توسعه جدید در ایران انقلابی به عنوان تهدید اساسی توسط ایالات متحده و متحدان منطقه ای آن مانند اسرائیل و عربستان سعودی تلقی شد.

 پس از آنكه این كشور از محدود كردن فعالیتهای غنی سازی هسته ای خودداری كرد ، تحریم ها در سال 2006 (قطعنامه 1737 سازمان ملل) علیه ایران وضع شد. پس از سالها حرکت یک جانبه و مذاکرات چند جانبه ، سرانجام ایران و 1 + 5 (یعنی 5 عضو شورای امنیت به علاوه آلمان) برجام را امضا کردند. بسیاری این توافق را مهمترین دستاورد سیاست خارجی ریاست جمهوری اوباما و روحانی دانستند.

این معامله در زمان ترامپ تقریباً لغو شد و در امکان دارد در دوره بایدن دوباره احیا  شود. برای درک برجام و جایگاه امروز ایران ، آمریکا و چین در جهان ، درک دکترین سیاست خارجی آمریکا ، و به ویژه دولت اوباما ، محوری مهم در آسیا می باشد ، که دلیل اصلی آن ایالات متحده است که  مصمم بود به توافق هسته ای با ایران دست یابد.

پیشینه جهانی JCPOA:

اوباما و محوریت آمریكا در آسیا دلایل تاریخی ، سیاسی و اقتصادی بی شماری وجود دارد كه ایران و قدرتهای جهانی (به ویژه ایالات متحده) برجام را نهایی كردند. با توجه به انگیزه های آمریکایی ، عوامل زیر در این معامله سهیم بوده اند:

اول ، میزان وابستگی آمریکا به نفت و گاز خاورمیانه به طور چشمگیری کاهش یافته است.در واقع ، ایالات متحده امروزه به یک صادر کننده انرژی خالص در جهان تبدیل شده است و وابستگی کمتری به منابع انرژی منطقه دارد. به نوعی ، ایالات متحده حتی با صادرکنندگان خاورمیانه مانند عربستان سعودی و ایران در رقابت است. به عنوان مثال ، در سال 2019 ، "ایالات متحده کل انرژی سالانه بیش از آنچه برای اولین بار پس از 67 سال آن را حمل می کرد ، صادر کرد

دوم ، از آغاز این قرن یا به طور دقیق پس از 11 سپتامبر ، ایالات متحده در دو جنگ بسیار پرهزینه در افغانستان و عراق درگیر شد ، جنگ دوم بزرگترین گاف سیاست خارجی تاریخ مدرن آمریکا محسوب می شود. هزینه هر دو جنگ برای كشور تقریباً هفت تریلیون دلار هزینه شده است که این كشور را به بدهی جدی ملی تبدیل می كند .طبقات متوسط ​​آمریكا به دلیل چنین جنگهایی كه از طریق بودجه تأمین می شوند ، كاهش یافتند و مردم آمریکا از درگیری آمریکا در غرب آسیا خسته شده اند.

سومین دلیل عمده  اینکه چین با رشد تولید ناخالص داخلی سالانه حدود 10٪ به مدت چهار دهه در سطح جهانی در حال افزایش است ، و این امر مانع از هرگونه محدودیت سیستماتیک موضوعی از سوی ایالات متحده است. اوباما و تیمش استراتژی ای به نام محورآسیا [1] را تدوین و اجرا کردند . فکر اوباما این بود که روسای جمهور قبلی ، به ویژه جورج دبلیو بوش ، بیش از حد به خاورمیانه توجه کرده اند و این به قیمت نادیده گرفتن شرق آسیا به طور کلی و چین به طور خاص است. هدف اصلی این سیاست در واقع مهار ظهور چین بود. این محور دارای ابعاد نظامی ، سیاسی و اقتصادی بود. با این حال ، ملموس ترین تحولات در حوزه نظامی اتفاق افتاد. پس از آنکه مشارکت Transpacific (TPP) روش پیش بینی اوباما را تغییر نداد ، اتفاق زیادی در حوزه اقتصادی رخ نداد. مشارکت Trans-Pacific (TPP) که توافقنامه مشارکت Trans-Pacific نیز نامیده می شود ، توافق نامه پیشنهادی تجاری بین استرالیا ، برونئی ، کانادا ، شیلی ، ژاپن ، مالزی ، مکزیک ، نیوزیلند ، پرو ، سنگاپور ، ویتنام و ایالات متحده بود. ایالات در 4 فوریه 2016 امضا کردند. پس از آنکه دونالد ترامپ ، رئیس جمهور اسبق امریکا  ، امضای ایالات متحده را در ژانویه 2017 از TPP پس گرفت ، توافق نامه در صورت لزوم تصویب نشد و لازم الاجرا نشد. کشورهای باقیمانده توافقنامه تجاری جدیدی را تحت عنوان توافقنامه جامع و پیشرو برای مشارکت بین اقیانوس آرام مذاکره کردند که بیشتر مفاد TPP را در بر می گیرد و از 30 دسامبر 2018 لازم الاجرا شد.

پس از شروع جنگ تجاری دو كشور چین و امریکا ، مقام های دولت چین رایزنی های بیشتری درباره ورود به این توافقنامهTPP داشته اند و نسبت به آن جدی تر شده اند. گزارش ادامه می دهد كه آمریكا در تلاش است تا چین را در عرصه اقتصادی و تجاری منزوی كند اما اگر چین بتواند به این توافق ملحق شود آن زمان می تواند با كشورهایی نظیر مكزیك، ژاپن، استرالیا، كانادا و مالزی روابط تجاری گسترده تری داشته باشد و مجاری تازه ای برای تنفس اقتصادی پیدا كند.
برای انجام تغییر کاربری بیشتر نظامی در منطقه آسیا و اقیانوس آرام ، آمریکا مجبور بود مداخلات نظامی پرهزینه  خود را در خاورمیانه کاهش دهد. بخشی از این منطق سازگاری با ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه و مهار صنعت هسته ای ایران با جلوگیری از غنی سازی بالقوه اورانیوم تا سطح لازم برای تولید سلاح هسته ای بود.

این نتیجه در دولت اوباما به طور جدی وارد مذاکرات چند جانبه هسته ای با ایران و دیگر قدرت های جهانی برای دستیابی به توافق برای مهار صنعت هسته ای ایران در ازای لغو تحریم های بین المللی بر اقتصاد و سیستم بانکی ایران شد. این معامله در سال 2015 نهایی شد. دولت روحانی و اوباما برجام را به عنوان مهمترین دستاورد خود در سیاست خارجی جشن گرفتند. محور آمریكا به آسیا به طور كلی و مؤلفه توافق هسته ای ایران به طور خاص اضطراب عمده ای را برای منطقه ، به ویژه برای عربستان سعودی ، اسرائیل ، امارات ، اردن ، بحرین و حتی تركیه ایجاد می كرد ، كه از فشار ایران بدون فشار از تحریم های بین المللی ، جرأت پیدا می کند که خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای هژمونیک معرفی کند.

پاسخ اوباما این بود که سه قدرت منطقه ای (ترکیه ، عربستان سعودی و ایران) باید یاد بگیرند که با یکدیگر زندگی کنند و در همسایگی مشترک باشند. اساساً ، سیاست اوباما در خاورمیانه کاهش دخالت آمریکایی ها در منطقه ، "هدایت از پشت" (مانند لیبی یا سوریه) و اجازه ندادن به هیچ یک از قدرت های منطقه ای  که به طور کامل بر منطقه تسلط یابند . این برای هم پیمانان سنتی ایالات متحده که در بالا ذکر شد  چندان خوشایند نبود. تلاش های آنها اخیراً به توافق آبراهام منجر شد. آنها همچنین به طور همزمان به دنبال نگاه به قدرتهای آسیایی مانند چین به عنوان یک  مانع استراتژیک علیه ایالات متحده بودند که بالقوه آنها را کنار می گذارد.

برنامه ی جامع هسته ای در زمان دونالد ترامپ

با به  قدرت رسیدن ترامپ در سال 2016 ، از همان ابتدا برجام را  محکوم  کرد او در سبک بیش از حد اغراق آمیز بود  و آن را "بدترین معامله تاریخ" خواند. دوستانه ترین شرکای ترامپ (نه تنها در منطقه بلکه پادشاه سعودی بن سلمان و بنیامین نتانیاهو از اسرائیل بودند. ترامپ در ماه مه 2018 از توافق کناره گیری کرد و کارزار "فشار حداکثری " را در مورد ایران آغاز کرد. این رویکرد "حداکثر" "حداقل" سودهایی را برای ایالات متحده که  منجر به تغییر سیاست های منطقه ای یا برنامه های موشکی و غیره موشکی ایران شود،نداشت.سعودی ها و اسرائیلی ها از صمیم قلب از این سیاست ترامپ حمایت کردند ، در حالی که بیشتر کشورهای جهان (از جمله کشورهای اروپایی عضو برجام با روسیه و چین) ترامپ را به خاطر ترک توافق محکوم کردند. این سیاست ترامپانی پیامدهای زیادی داشت. به دلیل بازگرداندن تحریم ها ، اقتصاد و ارز ایران آسیب جدی دید.بدیهی است که مردم ایران قربانی اصلی این سیاست بودند زیرا ارز ایرانی به طور چشمگیری ارزش خود را از دست داد  و هزینه های زندگی در ایران از سقف عبور کرد. از طرف دیگر نتیجه توافق افزایش تنش بین ایران و آمریکا (و متحدانش مانند اسرائیل) از جمله  ترور سردار قاسم سلیمانی ، سرنگونی پهپاد آمریکایی توسط ایران در آبهای خاک ایران و حمله به تاسیسات نفتی آرامکو عربستان بود.نتیجه استراتژیک این رویکرد آمریکایی نزدیکی استراتژیک روزافزونی  ایران و چین بود.

ایران و چین در تقاطع اقتصاد و ژئوپلیتیک

 وقتی صحبت از نقش سیاست خارجی ایران می شود ، اغلب اوقات در بیشتر تحلیل ها دو مورد نادیده گرفته می شوند: اول نقش ژئو اکونومیک  (در مقابل ژئوپلیتیک) در محاسبات سیاست خارجی کشور و دوم نقش چین و افزایش اهمیت آن  در محاسبات جهانی ایران.

اگر روابط بین ایران و ایالات متحده با ژئوپلیتیک تعریف می شود ، روابط چین و ایران بیشتر با ژئواکونومیک تعیین می گردد .با محوریت آمریکایی در آسیا ، نخبگان سیاسی چین به این درک رسیده اند که ایالات متحده قصد دارد چین را از هر طریق ممکن به ویژه از طریق نظامی مهار کند .

در حوزه اقتصاد ، ایالات متحده همچنین در تلاش بود تا چین را از مذاکرات  TPP  که یک فرصت جدی است،کنار  بگذارد . آمریکا به ویژه از طریق افزایش حضور نیروی دریایی خود در منطقه در حال حرکت به شرق آسیا بود ، چینی ها تصمیم گرفتند "از طریق سیاست های مختلف ، به ویژه طرح کمربند و جاده (BRI)" به سمت غرب بروند. در حالی که آمریکایی ها در دریا بودند ، BRI تأکید قابل توجهی بر زمین و دریا داشت .

BRI شش کریدور دارد که یکی از آنها به طور مستقیم از خاورمیانه عبور می کند و شامل  ایران هم می شود یعنی ( کریدور اقتصادی چین ، آسیای میانه و غرب آسیا) و ایران به دلیل عوامل مختلفی از جمله منابع انرژی ، اقتصاد قابل توجه ، طبقات متوسط ​​و نیروهای کار با تحصیلات عالی و از همه مهمتر مرکزیت جغرافیای کاملاً متصل به خود ، در این کریدور نقشی کاملاً مرکزی دارد.

نقش چین در JCPOA

چین نقشی اساسی و سازنده در روند مذاکرات منتهی به برجام داشت. از اصول منع گسترش سلاح های هسته ای پشتیبانی می کند. چین یک شریک استراتژیک برای ایران است ، چین موافقت کرد با قطعنامه های سازمان ملل متحد که ایران را تحریم می کند ، به عنوان مثال در مورد قطعنامه های 1737 (در سال 2006) ، 1747 (در سال 2007) ، 1803 (در سال 2008) و 1929 (در سال 2010) ، که مجموعه متنوعی از مجازات های گسترده علیه ایران را وارد کرد. به گفته توماس کریستنسن ، معاون سابق معاون وزیر امور خارجه در امور آسیای شرقی و اقیانوس آرام ، چین فقط با قطعنامه 1929 همراه شد تا آنها را محافظت کند و از منافع اقتصادی چین محافظت کند و آسیب کلی اقتصاد ایران را کاهش دهد. این امر منافع ایران و چین را بسیار تأمین می کرد.

یکی از این نمونه ها در متن این قطعنامه ، چین زبانی بود که به فعالان اقتصادی جهانی که با بانک مرکزی ایران یا سپاه پاسداران (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) تعامل دارند ، معطوف بود. دومی مسلماً یکی از مهمترین (اگر نه مهمترین) بازیگر اقتصادی کشور است. این زبان بسیار مبهم و مجاز توصیف شده است و فضای باز را برای همه برای ادامه تعامل با بانکهای بزرگ ایران و فعالان اقتصادی فراهم می کند ، با این شرط که ، به عنوان یک بازیگر اقتصادی ، فرد باید "هوشیاری" را اعمال کند تا چنین تعاملات منجر به افزایش احتمال گسترش سلاح های هسته ای نشود:

  • نیاز به هوشیاری نسبت به معاملات بانکهای ایرانی ، از جمله بانک مرکزی ایران ، به منظور جلوگیری از اینگونه معاملات در فعالیتهای هسته ای حساس به گسترش سلاح های هسته ای یا توسعه سیستم های تحویل سلاح هسته ای

  • از همه کشورها می خواهد نسبت به معاملات مربوط به سپاه که می توانند در فعالیتهای هسته ای حساس به گسترش سلاح های هسته ای ایران یا توسعه سیستم های تحویل سلاح هسته ای هوشیار باشند .

اینها نمونه هایی از دیپلماسی و سیاست خارجی ظریف ، عملی و اقتصادی چین است که طرف غربی و ایران را راضی نگه می دارد. چنین دیپلماسی در نهایت تحت تأثیر منافع سیاست خارجی اقتصادی (جغرافیایی) چین است.چین همچنین با رژیم تحریم های بین المللی علیه ایران همراه بود ، اما از حمایت یا همراهی با تحریم های یک جانبه آمریکا علیه این کشور خودداری کرد زیرا چین این تحریم های یک جانبه را مغایر اصل اصلی عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها می داند. .چین در مورد تحریم های نفتی ایران نیز این دیپلماسی عملی را اعمال می کند. در حالی که خرید نفت از ایران را کاهش داد ، شروع به استفاده از روزنه تحریم ها برای واردات "نفت کوره" از ایران کرد ، که تحت پوشش رژیم تحریم ها قرار نگرفت ، نقش چین در دهه منتهی به برجام بسیار مهم بود. به عبارت دیگر ، JCPOA بدون مشارکت چینی اتفاق نمی افتاد.بقای معامله در دولت اوباما و ترامپ به همکاری چین وابسته بوده است ، زیرا مشارکت چین در احتمال تحریم مجازات در سناریوی فرضی عدم تطابق ایران با شرایط و مفاد برجام ضروری است

مشارکت استراتژیک جامع" چین و ایران

بلافاصله پس از امضای برجام ، شی جین پینگ در ژانویه 2016 به ایران سفر کرد تا روابط چین و ایران را تحکیم بخشد. وی اولین رئیس یک قدرت جهانی بود که پس از امضای برجام به ایران سفر کرد ، و این نشان داد که چقدر مهم است که چین منافع اقتصادی خود را در منطقه تحکیم بخشد و چقدر چین نقش ایران را در محاسبات اقتصادی جدی می داند. در این سفر هفده قرارداد و تفاهم نامه اقتصادی و تجاری به امضای دو کشور رسید. چین و ایران روابط خود را تا سطح "مشارکت استراتژیک جامع" بالا بردند. توجه به این نکته مهم است که در روابط سیاست خارجی چین ، این نوع مشارکت جامع به هیچ وجه به معنای "اتحاد" یا سیستم نیست.

در این سطح جدید از مشارکت ، دو کشور خود را متعهد به ارتقاء  نظم جهانی چند جانبه (شامل دور شدن از هژمونی یکجانبه ایالات متحده) ، افزایش تعامل متقابل بین نهادهای قانونگذاری دو کشور ، وزارتخانه های خارجه آنها ، همکاری در قلمرو امنیتی ، انرژی ، انرژی هسته ای غیرنظامی ، قلمرو فرهنگی و سرانجام تقویت ارتباطات و مبادلات بین نیروهای تسلیحاتی دو کشور (همان). نیازی به گفتن نیست که اقتصاد در این مشارکت در مرحله اصلی قرار دارد.از این نظر که دو کشور قصد دارند تجارت دوجانبه خود را طی 10 سال به 600 میلیارد دلار افزایش دهند.

بدیهی است که این امر ، به دلیل اعمال مجدد تحریم ها توسط دولت ترامپ ، از جمله دلایل دیگر ، از دسترس خارج شد.ایران در تخیل ژئوپلیتیک چین جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص داده است. این تنها کشور در منطقه است که به هیچ وجه متحد ایالات متحده نیست.

دیگر بازیگران مهم منطقه (مانند ترکیه ، عربستان سعودی ، امارات ، اسرائیل ، مصر و حتی پاکستان که دوست صمیمی چین است) به یک ترتیب یا دیگر متحدان آمریکایی و / یا ناتو هستند. در تحلیل نهایی ، منابع ، قابلیت ها و سرزمین های آنها می تواند به عنوان اهرمی علیه چین استفاده شود. ایران به این معنا است که از لحاظ استراتژیک با روسیه و چین شریک است و عملاً از هر نوع اتحاد غربی در یک مکان منحصر به فرد قرار دارد.

در صورت وجود ، شرکای اصلی ژئوپلیتیک ایران  یعنی ترکیه ، چین ، روسیه ، پاکستان و هند کشورهایی در آسیا هستند. حرکت به سمت این کشورها "نگاه" یا "چرخش به سمت شرق" ایران نامیده شده است.

"چرخش به شرق" ایران

ایران با احتیاط نسبت به روابط خود با بازیگران غربی و شرقی مانند چین خوش بین بوده و سعی در وابستگی کامل به هیچ کشوری ندارد.با این حال ، از زمان خروج ترامپ از برجام ، ایالات متحده این کار را کرده است،به طور ناخواسته نزدیکی ایران و چین را افزایش داد. این در پس زمینه به اصطلاح ایرانی "نگاه به شرق" وجود دارد. دستورالعمل پیروی از این سیاست توسط رهبر معظم ایران  نیز صادر شد ، كه در سخنرانی در جمع نخبگان دانشگاهی كشور ،"ترجیح شرق نسبت به غرب" در فوریه 2018 را مطرح نمودند  وی با انتقاد از نگرش بیش از حد خوش بینانه به غرب ،خط مشی استراتژیک جدیدی را برای ایران ترسیم کرد:

ما در نتیجه مذاکره در توافق هسته ای (JCPOA) نتیجه اتکا به دولت های خارجی را شاهد بوده ایم. در طول مذاکرات هسته ای ، ما به آنها اعتماد کردیم. اما ما از اعتماد خود بهره مند نشدیم. […] در سیاست خارجی ، امروز اولویت های اصلی ما ترجیح شرق به غرب ، ترجیح کشورهای همسایه به مکان های بسیار دور ، ترجیح ملت ها و کشورهایی است که اهداف مشترک ما را دارند.خروج آمریكا از برجام این موضع را كاملاً قوت بخشید. شرق و کشورهای همسایه که رهبر معظم ایران  از آنها صحبت می کند ، کشورهایی هستند که ایران با آنها مانند چین ، ترکیه یا روسیه یا کشورهای همسایه مانند عراق ، قطر ، عمان یا پاکستان یا کشورهای آسیایی که ایران با آنها همکاری مشارکت استراتژیک ، روابط تاریخی و اقتصادی مانند هند یا آسیای میانه داشته است . این سیاست دارای مؤلفه های سیاسی ، اقتصادی و حتی زیرساختی است. از طریق توسعه زیرساختی ، ایران در تلاش است تا به "تلاقی" تمدنهای مختلف در تقاطع ابتکارات اقتصادی  چین ، هند و روسیه تبدیل شود. در همین راستا بود که ایران سعی در بهبود روابط خود با ترکیه و دیگر کشورهای منطقه داشت.به همین دلیل ، ایران از طریق دیگری به این هدف رسیده است.

برای سعودی ها و اماراتی ها این است که از طریق گفتگوی مستقیم میان بازیگران منطقه ای و بدون دخالت خارجی (یعنی "غربی" یا آمریکایی) به مسائل منطقه بپردازند.کشورهای خلیج فارس طی سالهای اخیر به طور علنی چنین ابتکاری را تایید نکرده اند. در همین راستا ، ایران ابتکار عمل صلح هرمز را به عنوان بستر صلح برای بازیگران منطقه برای همکاری با یکدیگر برای اطمینان از صلح در منطقه خلیج فارس معرفی کرده است. استدلال این ابتکار عمل این است که قدرتهای خارج از منطقه (به ویژه ایالات متحده) نمی توانند صلح در منطقه خلیج فارس را تضمین کنند.

رئیس جمهور روحانی این طرح را به جلسه مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2019 تهران تایمز ، 2020 ارائه داد. تاکنون چنین تلاشهایی نتیجه مثمر ثمری در روابط با سعودی ها و اماراتی ها نداشته است ، که تاکنون در برابر چنین درخواست هایی برای مبادلات مستقیم مقاومت کرده اند. در عوض آنهابا امضای معاملات عادی سازی با اسرائیل به طور علنی راه مخالف را طی کرد. با این حال ، با چین ، اوضاع متفاوت است.

معاملات استراتژیک 25 ساله چین و ایران

روابط چین و ایران در سال 2020 زمانی تغییر یافت که مشخص شد دو کشور یک قرارداد راهبردی "25 ساله" یا "نقشه راه" را برای همکاری امضا کرده اند. شایعات حاکی از آن بود که از زمان سفر شی جین پینگ به ایران در سال 2016 که در بالا مورد بحث قرار گرفت ، دو کشور در مذاکرات بر سر این معامله نقش داشته اند. یک سند متنی که به زبان فارسی حاوی محتوای معامله است به صورت آنلاین درز کرده است . این معامله قرار است تقریباً همه جنبه های اصلی همکاری بین این دو کشور را پوشش دهد و گزارش شده است که چین را متعهد می کند که 400 میلیارد دلار در بخش انرژی ایران ، حمل و نقل ، تولید ، ارتباطات از راه دور ، مناطق آزاد اقتصادی ، پارک های صنعتی و سایر موارد سرمایه گذاری کند.

سرمایه گذاری های چین حس ثبات و قابل پیش بینی بودن وضعیت بی ثباتی را که ایران در آن قرار دارد فراهم می کند.در مقابل ، ایران قرار است منابع انرژی با تخفیف شدید را که برای رشد اقتصادی چین ضروری است ، در اختیار چین قرار دهد.

این توافق نامه با واکنشهای مثبت و منفی شدید از داخل و خارج کشور روبرو شد. برخی اظهار داشتند که این معامله ایران را به "مستعمره" چین تبدیل خواهد کرد. برخی در غرب این معامله را به اصطلاح "سیاست توسعه طلبانه" چین نسبت داده و نسبت به ابعاد نظامی چنین معامله ای ابراز نگرانی کردند.

با این حال ، این معامله به بهترین وجهی درک می شود که شنگ ژانگ (2020) اظهار داشت: "بیشتر نمادی از دوستی و تداوم طبیعی و غیرمنتظره روابط دو کشور است." یک دلیل خاص برای اینکه چین و ایران تصمیم گرفتند روابط خود را تحکیم کنند چارچوب این معامله 25 ساله خصومتی  بود که ایالات متحده به طور همزمان تحت دولت ترامپ به هر دو کشور نشان داد.

 از یک جهت ، این معامله نماد سرپیچی هر دو کشور (به ویژه چین)  از ایالات متحده است. چین به ایالات متحده و جهان نشان می دهد که ترس از تهدیدهای تحریم آمریكا برای ادامه تعاملات اقتصادی خود با ایران ندارد ، به ویژه هنگامی كه آنها خروج ترامپ از برجام را اقدامی غیرقانونی می دانند. دولت ترامپ درگیر فشار بی سابقه ای به طور همزمان به چین و ایران شد.

از منظر دولت ترامپ ، دو کشور به عنوان یک مسئله جدا نشدنی هستند. یک نمونه کامل از این طرز تفکر از ایالات متحده این است که چگونه ایالات متحده ایران را به عنوان زاویه ای که تصمیم گرفت هواوی را به عنوان نماد یک شرکت تجاری موفق در چین سرکوب و غرق کند ، درگیر کرد. سرکوب Huawei توسط دولت ترامپ و آن درخواست استرداد منگ وانژو ، مدیر مالی Huawei ، از کانادا به ایالات متحده ، بر اساس این ادعا بود که "شرکت تابعه غیر رسمی" هواوی ، Skycom ، ادعا می کند تحریم های ایران را با تجارت با ایران در زمان تحریم ایران نقض کرده است.

توجه به این نکته مهم است که در روابط چین و ایران همه چیز عالی نیست. علیرغم منافع مشترک بین این دو بازیگر ، چندین چالش همچنان مانعی برای ادامه همکاری دو کشور است.

اولین و شاید مهمترین مسئله این است که بیشتر مردم و نخبگان ایران (سیاسی ، اقتصادی و دانشگاهی) به طور غریزی تمایل بیشتری به روابط بهتر با غرب دارند. این مورد عمده نگرانی شرکای چینی ایران است. پس از امضای برجام در سال 2015 ، ایرانیان از بازگشت به آغوش به اصطلاح "جامعه بین المللی" خوشحال شدند. مهمترین جنبه جامعه بین المللی برای اکثر ایرانیان در عمل عادی سازی روابط با قدرتهای غربی است. یکی از شواهد این نگرش ، جشن شادمانه آن ورود هواپیماهای ایرباس به فرودگاه های ایران بود که به عنوان نمونه ای از موفقیت های ملی نشان داده می شوند.

ایرانی ها نیز نارضایتی های خاص خود را دارند ، بدین معنی که با توجه به رژیم های تحریم بین المللی و فشارهای آمریکا بر ایران ، چینی ها با استفاده از این شرایط ایران را برای منافع اقتصادی خود تحت فشار قرار می دهند. گلایه دیگری در میان برخی از ایرانیان معتقدند که معامله 25 ساله می تواند ایران را به شدت به چین وابسته کند ، حتی برخی از آنها اصطلاح "استعمار چین" را که در بالا توضیح داده شد استفاده می کنند. در تصویر بزرگتر ، اشتراکات مثبت و قرابت انتخابی بین دو کشور بسیار بیشتر از گلایه ها است .علاوه بر این ، با توجه به رویكرد آمریكا در ارتباط با  "مسئله چین" و "مسئله ایران" ، سبب شد دو كشور  به هم نزدیك شوند ، و توافق 25 ساله این موضوع را ثابت می کند.

  دولت بایدن و وضعیت فعلی بازی: دوره سوم برای اوباما

بایدن از پروسه های مذاکره JCPOA در سالهای قبل از امضای قرارداد بسیار حمایت می کرد. وی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ، در ژانویه 2020 استدلال کرد که سیاست ترامپ در قبال ایران به طور کلی و ترور سردار سلیمانی "به طور خاص تشدیدهای اجتناب پذیر" است و "تنها راه خروج از این بحران دیپلماسی  چشم بینا و سر سخت و مبتنی بر استراتژی است .سوال  این است که دولت بایدن چه نوع "استراتژی" در رابطه با ایران  را پیگیری می کند (و خواهد شد)؟

اگر این شعار واشنگتن دی سی را قبول کنیم که "سیاست ها پرسنلی"[2] است  و اگر نگاه عمیقی به چگونگی جمع آوری بایدن از مواضع سیاست خارجی در دولت خود داشته باشیم ، از این نتیجه که ایران (و بقیه کشورها)جهان)  به نوعی  با یک دوره سوم برای اوباما روبرو هستند. این بدان معناست که دولت بایدن به طور حتم قصد ادامه دکترین اوباما را دارد که در ابتدای این گزارش در بالا شرح داده شد.

سال 2021 بمانند سال 2015 نیست. بسیاری از چیزها در جهان ، ایالات متحده و البته ایران متفاوت و اولویت های این بازیگران اکنون به ویژه ایالات متحده تغییر کرده است. آمریکا پس از چهار سال ریاست جمهوری ترامپ ، که دست کم نیمی از آمریکا بسیار ناخوشایند به نظر می رسید ، هنوز در حال لیسیدن زخم های خود (که عمدتا خودآزارده است) می باشد. عواقب سیاسی روزهای پایانی ریاست جمهوری ترامپ هنوز در حال آشکار شدن است و پیش بینی می شود در آینده قابل پیش بینی نیز ادامه یابد.به نظر می رسد امروز ایالات متحده متحدترین اتحاد در تاریخ مدرن خود است.

آمریکایی ها بدترین تلفات را  این بار نه در زمینه جنگ ، بلکه به دلیل همه گیری جهانی کووید-19 تجربه می کند. تاکنون نیمی از یک میلیون آمریکایی کشته شده اند  و تعداد آنها مطمئناً افزایش می یابد. عواقب اقتصادی همه گیر ، فشار شدیدی بر جمعیت آمریکا و توانایی دولت بایدن در اداره کشور  وارد خواهد کرد. از زمان شیوع این بیماری به ایالات متحده ، نرخ بیکاری در ایالات متحده دو رقمی است و در مقایسه با نرخ بیکاری رکود بزرگی حاکم است ، حتی در برخی موارد (از نظر بیکاری کارگران) حتی از دهه 1920 نیز بیشتر است. ایالات متحده همچنین بدترین حملات سایبری را به موسسات اساسی فدرال خود تجربه می کند. در هفته های آخر ریاست جمهوری ترامپ ، ایالات متحده هدف هک بزرگی قرار گرفت که حداقل برای چند ماه ادامه داشت.این نقض به عنوان هک Solar Winds [3]شناخته می شود ، نام آن یکی از شرکتهایی که هک شده اند همراه با مایکروسافت و VMware از طریق این هک ، مهاجمان به پایگاه های داده فدرال آمریکا دسترسی پیدا کردند.اینها تنها برخی از اولویت های تاریخی در دستور کار دولت بایدن است که پرونده هسته ای ایران را به انتهای لیست  می برد.

با دانستن اینکه انتظار برای اقدام بایدن هوشمندانه ترین سیاست در این مرحله نیست ، ایران با تعیین ضرب الاجل 22 فوریه برای بازگشت آمریکایی ها به معامله ، اقدام به افزایش سهام کرد. در غیر این صورت ، مقامات ایرانی تهدید کردند ، این کشور به کاهش بیشتر خود ادامه خواهد داد

همکاری با بازرسی های آژانس انرژی هسته ای و غنی سازی اورانیوم تا سطح 20. براساس این معامله ، ایران مجاز به غنی سازی بیش از 4٪ نیست. بلینکن وزیر امور خارجه گفته است که ایالات متحده راه دیپلماسی را به شرط ایران باز گذاشته است.ابتدا مطابقت با معامله را شروع می کند.

این امر برای مقامات ایرانی که فکر می کنند این ایالات متحده است که با خروج از توافق حرکت اشتباهی انجام داد ، چندان خوشایند نبود. آنها ایالات متحده را در موقعیت اخلاقی یا سیاسی یا فنی نمی یابند تا شرطی را برای ایران تعیین کنند. رهبر ایران برای نشان دادن اینکه ایران در موضع گیری خود چقدر جدی است ، گفته است که در صورت لزوم این کشور ،  ایران تا 60 درصد اورانیوم غنی خواهد کرد . در حالی که هر طرف منتظر بود تا طرف مقابل ابتدا حرکتی انجام دهد. در این میان ، جواد ظریف ، وزیر امور خارجه ایران ، اظهار نظر علنی درCNN کرد که آنچه نیاز است یک هماهنگ کننده است ، بازیگری که بتواند هماهنگ کند و با  طراحی دو طرف به طور همزمان میز مذاکره را برگزار  کند. به گفته وی ، این می تواند توسط  سیاست خارجی اروپا انجام شود. اخیراً ، به نظر می رسد که راه حل دکتر ظریف در حالی برگزار شد که اروپایی ها جلسه ای را برگزار کردند ، در آن آمریکایی ها شرکت کردند و ابراز تمایل کردند تا رسماً به معامله بپیوندند. در این میان ، رافائل گروسی ، رئیس آژانس بین المللی انرژی هسته ای ، به ایران رفت تا ایرانیان را از پیگیری تهدید خود مبنی بر کاهش دسترسی آژانس انرژی هسته ای به بازرسی ها منصرف کند.نتیجه طرح موقتاً "  برای سه ماه آینده ایران چنین خواهد بود:

سازمان انرژی اتمی ایران (AEOI) اعلام کرد که تجهیزات مانیتورینگ نصب شده توسط سایت توسط آژانس انرژی هسته ای ضبط شده است اما اطلاعات را آزاد نمی کند مگر اینکه در این بازه زمانی تحریم ها برداشته شود. افزود ، اگر تحریم ها باقی بماند ، داده ها پاک می شوند.

اکنون که دموکرات ها کنترل مجلس نمایندگان ، سنا و کاخ سفید را بر عهده دارند ، حذف تحریم ها برای دولت بایدن یک کار غیرممکن نخواهد بود.اگر تأخیر زیادی در رفع تحریم ها وجود داشته باشد یا تحریم ها لغو نشود ، می توان این اقدام را اقدامی عمدی از سوی ایران دانست با توجه به این واقعیت که دیگر بهانه کنترل جمهوری خواهان سنا وجود ندارد.

نتیجه

علی رغم همه تهدیدهای دیپلماتیک و فنی که ایران و ایالات متحده علیه یکدیگر انجام می دهند ، با خیال راحت می توان فرض کرد که پیش از انتخابات ایران در ماه ژوئن ، رهبران ایران و آمریکا تلاش خواهند کرد توافق را به طور کامل یا حداقل تا حدی احیا کنند. و این احتمال وجود دارد که چنین تلاشهایی تمام شود. در انتخابات ریاست جمهوری ایران در ژوئن 2021 پیش بینی می شود محافظه کاران پیروز شوند. این عامل ناشناخته ای را در معادله دولت بایدن وارد می کند.بنابراین آنها سعی می کنند قبل از اینکه روحانی از کار منصرف شود ، برای این بحران راه حلی پیدا کنند. آنچه مسلم است اینست که هر دو طرف تمایل خود را برای از سرگیری دیپلماسی چندجانبه نشان داده اند. چین ، روسیه و اروپاییان در آن حضور دارند و می خواهند برجام را احیا کنند. همه نشانه ها روند مثبتی به نفع دیپلماسی و احیای معامله را نشان می دهند.با این حال ، هیچ چیز قطعی نیست. روابط بین الملل ، به ویژه هنگامی که صحبت از دیپلماسی چندجانبه می شود ، یک تجارت ظریف و شکننده است.

تحولات دیگری نیز وجود دارد که به نظر می رسد این ایده را پشتیبانی می کند که دولت بایدن در واقع ادامه سیاست دولت اوباما در خاورمیانه است. بایدن رفتار دوستانه ای  نسبت به سعودی ها واسرائیلی ها نشان نداده است (به عنوان مثال از نظر تماس تلفنی شخصی یا مطلوب ترین رویکرد سیاست خارجی به سبک دونالد ترامپ) . از زمان ورود وی به دفتر ، مدیریت بایدن تعدادی از سیاست های لغو شده توسط ترامپ را در روزهای آخر به نفع سعودی ها انجام داده است ، مانند قرار دادن حوثی ها در لیست سیاه به عنوان یک سازمان تروریستی ، ابراز تمایل خود برای پیوستن به برجام و همچنان تأکید می کند که آسیای شرقی (به ویژه چین) هدف اصلی استراتژی سیاست خارجی دولت است. اینها سیاست هایی است که بازگشت به آموزه اوباما مبنی بر تمرکز منابع آمریکایی در اقیانوس آرام و کاهش درگیری و سیاست های آمریکا به نفع سعودی ها در خاورمیانه را نشان می دهد.

نویسنده مقاله:دکتر محمد باقر فروغ

https://www.researchgate.net/profile/Iran-Arastirmalari-Merkezi-2/publication/349966855_Iran_between_the_US_and_China/links/6049f98292851c1bd4df217e/Iran-between-the-US-and-China.pdf

[1] Pivot to Asia

هدف اصلی آنها اطمینان از برخورد منصفانه و عادلانه با هرکسی صرف نظر از نژاد ، عقیده ، رنگ و گرایش جنسی آنها است. هدف آنها این است که اطمینان حاصل کنند که رفتار کارکنان و داوطلبان اساساً بر اساس عملکرد شغلی آنها است. انواع متداول فعالیت هایی که طبق قوانین و مقررات هدایت می شوند ، به عنوان مثال ، استخدام و اخراج ، مزایا و غرامت ، اقدام مثبت ، حقوق حریم خصوصی ، تبعیض و آزار و اذیت و فسخ نادرست است. [2]

[3] این عملیات که در ماه دسامبر مشخص شد و به گفته دولت آمریكا احتمالاً توسط روسیه برنامه ریزی شده است ، نرم افزار ساخت SolarWinds Corp را نقض كرد و به هزاران شركت و ادارات دولتی كه از محصولات آن استفاده می كردند ، به هكرها دسترسی پیدا كرد.

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.