Developed in conjunction with Joomla extensions.

زمینه ها ، علل و اهداف خروج نظامی امریکا از افغانستان و صلح با طالبان

*دکتر اکرم صالحی

افغانستان تاریخ تلخی را در قرن بیستم تجربه نموده است. سقوط نظام پادشاهی، روی کار آمدن کمونیست‌ها، اشغال شدن توسط ارتش سرخ شوروی، جنگ داخلی مجاهدین، روي کار آمدن طالبان، پناه گرفتن گروه القاعده در سایه طالبان که حوادث تروریستی 11 سپتامبر را به وجود آوردند و در نهایت حمله آمریکا به افغانستان که منجر به تجربه طولانی‌ترین جنگ در تاریخ آمریکا شد. تمام این موارد تنها گوشه‌هایی از تاریخ این کشور است که هموراه آتش جنگ و ویرانی در آن روشن بوده است. اکنون بعد از بیست سال، آمریکا سرانجام در دوران ریاست جمهوری جو بایدن دموکرات، خروج رسمی نیروهایش را از افغانستان  آغاز کرده است. در واقع خروج آمریکا از افغانستان این سوال اساسی را به ذهن متبادر می‌کند که دلایل خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان و صلح این کشور با طالبان چیست؟ در پاسخ به ‌این پرسش به نظر می‌رسد ایالات متحده آمریکا به دلیل آسیب‌های اقتصادی و نظامی در جنگ‌های این کشور در دو دهه گذشته (از 2001 تا کنون) و بی‌ثباتی سیاسی ناشی از هویت قومی و نژادی متکثر در افغانستان به دنبال مذاکره و صلح با طالبان افعانستان و خروج نظامی از این کشور بوده است.

خروج نظامی آمریکا از افغانستان و صلح با طالبان

افغانستان داراي يك موقعيت حياتي و ژئواستراتژيك است، نزديكي به مناطق بحرانی و ناآرام همچون خاورميانه، مرزهاي هند و پاكستان و آسياي مركزی به اين كشور جايگاه خاصی بخشيده است. در واقع اين نقش در گذر زمان در حال افزايش نيز بوده است. اهميت يافتن نفت و گاز آسياي مرکزی اهميت دوچنداني را به افغانستان برای دسترسی به بازارهای بين‌المللی موجب شده است. رقابت بر سر نفوذ در افغانستان همواره وجود داشته است، از رقابت در سطح منطقه‌ای يعني ايران و پاكستان گرفته تا سطح بين‌المللی و كشورهايی همچون انگليس، روسيه، آمريكا و چين و اين موضوع در دوره‌های مختلف تاريخي قابل مشاهده بوده است. مجموعه اين مسائل منجر به تداوم جنگ در افغانستان گرديده است.

در حقیقت وقايع 11 سپيتامبر منجر به تشكيل ائتلاف جهانی عليه تروريسم گرديد و دولت آمريكا از حكومت طالبان تحويل فوری اسامه بن لادن رهبر گروه تروريستي القاعده كه مظنون اصلي حملات 11 سپتامبر بود را خواستار شد. دولت طالبان از اين مسئله سرباز زد. در پی آن ايالات متحده با حمايت ناتو و كشورهای متحد خود جنگ را در اكتبر سال 2001 در افغانستان آغاز كرد و به سرعت طالبان از صحنه قدرت در اين كشور كنار گذاشته شد.

از سوی دیگر دولت باراک اوباما استراتژی سیاست خارجی خویش را از سال ۲۰۰۸ به افغانستان متمرکز ساخت و این درحالی بود که فضای سیاسی درون آمریکا به شدت از جنگ‌های پرهزینه دوران نومحافظه‌کاران خسته شده بود. پس از اوباما دونالد ترامپ روی کار آمد که مدعی ملی‌گرایی اقتصادی در درون و عدم مداخله نظامی فراگیر در بیرون با هدف عبور از جنگ‌های پرهزینه بود. اکنون جو بایدن به عنوان یک سیاستمدار با تجربه حزب دموکرات انتقادهای زیادی به دولت‌های مختلف آمریکا وارد کرده است که چرا باید در افغانستان تا این حد هزینه کنند. لذا روند خروج آمریکا از افغانستان از اواخر دوران اوباما آغاز شد در دوران ترامپ با مذاکره با طالبان به رسمیت شناخته شد و در دوران بایدن بطور کامل عملی شد.

از این رو یکی از دلایل مهم خروج آمریکا از افغانستان را می‌توان صرف هزینه‌های هنگفت انسانی و مالی در این کشور عنوان کرد. همچنان ‌که به گزارش شبکه ان‌بی‌سی نیوز، آمریکا در این جنگ طولانی، ۲هزار و ۳۰۰ سرباز خود را از دست داده و هزاران آمریکایی در این جنگ زخمی شده‌اند. همچنین براساس گزارش موسسه Costs of War ایالات‌متحده آمریکا طی بیست سال گذشته ۲ تریلیون و ۲۶۰ میلیارد دلار در افغانستان هزینه جنگ کرده است. آخرین گزارش وزارت دفاع آمریکا در سال ۲۰۲۰ هم حاکی از آن است که این وزارتخانه به‌طور کلی ۸۱۵ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار در افغانستان هزینه جنگ کرده است. بنابراین بخشی از هدف آمریکا این است که دیگر نه تلفات انسانی بدهد و نه در این جنگ هزینه کند؛ چراکه در داخل کاخ سفید و حتی میان مردم آمریکا دیدگاه‌های متفاوت وجود دارد و انتقادهای زیادی به دولت‌ آمریکا در این زمینه وارد است.

از سوی دیگر در کشورهاي توسعه نیافته و داراي شکاف‌هاي عمیق قومی، مذهبی و چندگانگی فرهنگی نظیر افغانستان، به دلیل ضعف دولت مرکزي، کم و بیش حالت آنارشیک و هرج و مرج شبیه به وضعیت نظام بین‌الملل بر آنها حاکم است. در افغانستان اقوام مختلف پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک با فرهنگ و ایدئولوژي‌هاي متفاوت ساختار قدرت نامتوازنی تشکیل می‌دهند. تنوع و وجود اقوام مختلف همراه با ایدئولوژي‌هاي متضاد به صورت فزاینده‌اي بر عدم یکپارچگی و اتحاد جامعه براي پیشرفت، توسعه اقتصادي و امنیت تاثیر گذاشته است .در طول تاریخ تقابل و رویارویی اکثریت 43 درصدي پشتون با اقلیت‌هاي تاجیک، هزاره، ازبک و بلوچ مانع برقراري وحدت ملی و شکل‌گیري دو قطب شهر و روستا در برابر یکدیگر بوده‌اند. ایدئولوژهاي متضاد در بین اقوام جامعه به ایجاد شکاف قومی و بروز اختلافات شدید در نحوه حکومت‌داري منجر گردیده است. فلذا استقرار صلح و ثبات بلندمدت در افغانستان نیازمند تفاهم سیاسی حکومت با همه اقوام، گروه‌هاي سیاسی، جنگ‌سالاران سابق و یکپارچگی در درون حکومت است. صلح پایدار نه تنها مستلزم تفاهم با اکثریت مخالف، بلکه مشارکت اقلیت‌هاي بانفوذ به صورت متوازن در فرایند صلح ضروري خواهد بود. در واقع فرایند ملت – دولت ‌سازي بزرگترین مشکل حکومت افغانستان در برقراري وحدت و یکپارچگی میان اقوام بوده است. ساختار قومی و قبیله‌اي جامعه افغانستان و ناکارآمدي نهادهاي دموکراتیک در ادغام همه اقوام در قالب کشوري واحد، خطري بزرگ براي تداوم دموکراسی افغانستان است. در واقع حضور همه‌جانبه نیروهاي بین‌المللی در افغانستان با هدف مبارزه با تروریسم بدون شناخت نسبت به ساختار و بافت جامعه تنها با واقع گرایی حاصل از افزایش نظامی‌گري و سرکوب شورشیان همراه بود. درك اشتباه بیگانگان از جامعه و موقعیت گروه‌هاي مخالف، ثبات نسبی جامعه را از بین برد.

اما از سوی دیگر تحولات جدید در سیاست بین‌الملل و بیداری اژدهای زرد از نظر اقتصادی نگاه آمریکا را در حوزه سیاست خارجی بیشتر به کنترل و محدودسازی پیامدهای قدرت گرفتن چین متمایل ساخته است که با موفقیت‌های چراغ خاموش از نظر اقتصادی از سال ۲۰۰۰ به بعد بسیاری از تحلیلگران سیاسی اقتصادی آمریکا را به این نتیجه رسانده است که جنگ‌های فراگیر بیرونی برای آمریکا مطلوبیت‌های مدنظر را ایجاد نکرده است و این موضوع سبب شده است که آمریکا به دنبال کاهش بخش عمده‌ای از هزینه‌های نظامی بیرونی‌اش باشد. به عبارت دیگر، یکی از دلایل اصلی مذاکرات واشنگتن با طالبان، موضوع نظارت بر رقیبان آمریکا در منطقه است. در این میان این احتمال وجود دارد که آمریکا از مذاکره با طالبان قصد روی کار آوردن تدریجی یک دولت دست‌نشانده در افغانستان را داشته باشد که هم دستورات واشنگتن در داخل این کشور را به اجرا بگذارد و هم از گسترش نفوذ رقیبان آمریکا در منطقه جلوگیری کند. آمریکا با مشروعیت بخشیدن به طالبان، این گروه را در برابر دولت افغانستان قرار داده است. در حقیقت آمریکا با راهبرد‌ها و طرح‌های متفاوت، یک هدف را در افغانستان دنبال می‌کند و آن این که نباید صلح و ثبات واقعی در این کشور برقرار شود. بنابراین آمریکا با سیاست و استراتژی خاص از افغانستان خارج شد به طوری که افعانستان در ناامنی بماند و با زیر نظر قرار دادن قدرت‌های منطقه این ناامنی به چین، روسیه، ایران و سوریه نیز منتقل شود.

در مجموع ایالات متحده نمی‌تواند به سیاست‌هایی که رقم‌زننده واکنشی به جهان ۲۰ سال پیش بوده‌اند، پایبند بماند. تصمیم ایالات متحده مبنی بر خروج از افغانستان، راهبردی بود که کمابیش مورد تأیید دولت‌های مختلف بوده است. ولی اراده بر اجرای آن و هم‌چنین نوع زمان‌بندی آن مورد اختلاف قرار داشت. ترامپ با توافق با طالبان، سرانجام این وعده را جلو انداخت و اکنون دولت بایدن در برابر عمل انجام‌شده، ناگزیر از خروج است. این خروج، برای آمریکا مطلوبیت‌هایی مانند تقویت سرمایه اجتماعی داخلی و کاهش هزینه‌ها و تلفات نظامی را در پی دارد و در عین حال هزینه‌های حیثیتی و دیپلماتیکی مانند پذیرش ناکامی در تثبیت دستاوردهای ادعایی ایشان در زمینه حقوق‌بشر و شکست ایده صدور دموکراسی را نیز در بر دارد.  

* سردبیر مجله انگلیسی روابط بین الملل

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.