نویسنده محمود باهوش فاردقی
با مقدمه دکتر محسن خلیلی
ناشر مرندیر
پس از یازده سپتامبر و فراهم شدن زمینهي تحقّق افکار استراتژیستهای نومحافظهکار، دکترین تغییر رژیم برای حذف حکومتهای چالشساز هژمونیِ ایالاتمتّحده، در کانونِ راهبردِ نوین امنیّت ملّی آمریکا قرار گرفت. نومحافظهکاران، با تمرکز بر راهبردِ تغییر رژیمهای چالشگر (حذف حکومتهای ستیزهجو/ ورشکسته و سپس ایجاد دولت جانشین)، وارد عرصهي عملیّاتی سیاست خارجی شدند.
گام نخست را در افغانستان با انجام تهاجم نظامی گسترده پشتسر گذاشتند؛ امّا، ایجاد دولت جانشین، بهعنوان «دولت سرمشق»، چالشی بود که گام بعدی آمریکاییان را در یکْدستسازی سیاسی در منطقهی خاورمیانه دچار مشکل نمود.
آمريكا پس از حذف طالبان در افغانستان، در چارچوب تدوين قانون اساسي جديد و تلاش براي مهار قدرت، به نفع دولت مركزي، براي مهندسي ساختار قدرت و حكومت در افغانستان طبق راهبردها و سياستهاي منطقهاي آمريكا دست به اقدام زد.
ماهیتِ سیاست خارجی آمریکا، دارای جلوه های از گسترش و بازتولیدِ مداومِ دکترینِ لیبرالیسم دموکراتیک است که پس از یازدهم سپتامبر وحمله ی نظامی به افغانستان خود را درحیطه های همچون دولت سازی و قانون اساسی نویسی بروز داد.ِ آفرینش هشتمین قانون اساسی تاریخ افغانستان و نیز درونمایههای حقوقی/سیاسی آن، همنشین میشوند و به گسترش مطالعهی میانرشتهای دربارهی تاریخ افغانستان، میانجامد.
از منظر روالها و روندهای تاریخی، فرآیند دولتسازی در افغانستان شامل پنج مرحلهی عمده است:
الف) جدایی افغانستان از ایران،
ب) تجاوز شوروی به افغانستان و تشکیل حکومت کمونیستی،
پ) خروج شوروی از افغانستان و تشکیل حکومت اسلامی مجاهدین،
ت) تشکیل حکومت طالبان،
ث) تشکیل دولت جدید پس از مداخلهی نظامی آمریکا.
در این پژوهش، نگارنده، تنها بر دورهی پنجم متمرکز میشود و قصد دارد نشان دهد که رفتارهای موجود در سیاست خارجی آمریکا در دوران هژمونی نومحافظهکاران، چگونه بر فرآیند دولتسازی نوین در افغانستانِ پس از فروافتادنِ طالبان و برآمدن دولت جدیدِ جمهوری اسلامی، تأثیر گذاشته است.
در اینمیان، از فرآیند دولتسازی نیز، تنها به تدوین و تصویب قانون اساسی جدید و همچنین محتوا و بنیانهای مفهومی قانون اساسی نوین افغانستان، بسنده میشود. در پژوهشِ پیشِرو، در مبحث رهنامهی لیبرال دموکراسی در سیاست خارجی جدید آمریکا، برآیندِ نظری نوشتارهای حسین دهشیار، سیّد اصغر کیوانحسینی و ابراهیم متّقی، مورداستفاده قرار میگیرد. در بخش دولتسازی، از مؤلفهی تکوین دولت بهعنوان نخستین مرحلهی نظریهی دولتسازی اشتین رکان، به همراه چهار بُعدِ دولتسازی بریان اسمیت (برپایی سامان سیاسی، توانایی توسعهگرایی، کارآیی نهادها، توانایی سیاستگذاری)، بهره گرفته میشود.
در قسمت قانون اساسی نویسی نیز، با بهرهگیری از آمیزهای برآمده از کتابهای کنث نیوتون / جان واندث و بیژن عباسی، بررسی فرآیندِ تدوین قانون اساسی جدید افغانستان، انجام میگیرد. برای بررسی درونمایه و مضامین قانون اساسی 1382 ه.ش/ 2004.م افغانستان، از چهار مفهومِ مشارکت برابر در قدرت سیاسی، حقوق بشر، نفی تبعیض و برابری حقوق اقلیتها، بهرهگیری میشود.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل