روح الله سوری عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
با گذشت بیش از ده ماه از آغاز مذاکرات میان نمایندگان طالبان با ایالات متحده آمریکا و برگزاری 9 دور مذاکره و گفتگو میان طرفین، اکنون به نظر میرسد که توافق میان طالبان و آمریکا در حال نزدیک شدن به مراحل نهایی خود باشد. در رابطه با چرایی تصمیم آمریکا برای ورود به روند صلح با طالبان میتوان به دلایل مختلفی همچون هزینههای کلان تحمیل شده به اقتصاد آمریکا بر اثر عملیات نظامی در افغانستان طی هجده سال اخیر، ناتوانی در رسیدن به یک ثبات نسبی در افغانستان پس از نزدیک به دودهه که از حمله نظامی ایالات متحده به این کشور میگذرد و نهایتا شعارهای انتخاباتی ترامپ و رویکرد ایشان به مساله حضور نظامی آمریکا در دیگر کشورها اشاره کرد. البته آمریکا تنها کشوری نبوده است که با طالبان گفتگو داشته و طی این مدت کشورهای دیگری نیز همچون روسیه، ایران، چین و پاکستان گفتگوها و دیدارهایی را با برخی مقامات و نمایندگان طالبان در ارتباط با موضوع صلح افغانستان داشتهاند. واقعیتی که در مورد افغانستان نمیتوان انکار کرد این است که شرایط جغرافیایی، دولت و ارتش ناکارآمد، اختلافات داخلی و دسترسی به منابع درآمدی قاچاق از جمله عواملی هستند که افغانستان را طی دهههای اخیر به پناهگاهی امن برای گروههای تروریستی تبدیل نموده است. در چنین شرایطی حضور داعش در خاک افغانستان پس از واردآمدن آسیبهای جدی به این گروه در عراق و سوریه، قطع به یقین میتواند معضلات امنیتی بیشتری را برای دولت و مردم افغانستان، کشورهای همسایه و سراسر جهان به همراه داشته باشد به همین خاطر میتوان گفت تحت چنین شرایطی تلاش برای تاثیرگذاری در آینده افغانستان و حفاظت از منافع ملی از جمله عواملی میباشد که کشورهای مختلف را در این مقطع به گفتگو با طالبان متمایل نموده است.
در این میان جمهوری اسلامی ایران به دلیل هممرز بودن با افغانستان، مساله قاچاق مواد مخدر و سابقه تخاصمی طالبان در قبال خود، در شرایطی قرار گرفته است که هرگونه تحول در حوزه امنیتی – سیاسی افغانستان از توانایی تاثیرگذاری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران برخوردار خواهد بود و از این لحاظ انتظار کنار کشیدن ایران از روندهایی که در حال شکل دادن به آینده افغانستان میباشد انتظاری منطبق با واقعیت و منافع ملی ایران نمیباشد. از دیدگاه راهبردی ایران، حضور نیروهای آمریکا در کشورهای همسایه و تبدیل شدن مناطق همجوار خود به کانونی برای سازماندهی مجدد داعش تهدیدی برای امنیت ملی کشور قلمداد میشود به همین دلیل ممانعت از قدرت گرفتن داعش در همسایگی خود و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را شاید بتوان مهمترین هدفی درنظرگرفت که جمهوری اسسلامی ایران از مذاکرات صلح افغانستان و گفتگوی خود با طالبان دنبال مینماید.
در رابطه با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، طالبان از همان ابتدای ورود خود به مذاکرات با آمریکا در اکتبر 2018، خروج نیروهای آمریکایی از این کشور را یکی از مهمترین و اصلیترین شروط خود قرار داده است و به نظر میرسد که در حال حاضر با نزدیک شدن به روزهای پایانی نهمین دور از مذاکرات، طرف آمریکایی و طالبان به چارچوب زمانی مشخصی برای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان دست پیدا کرده باشند.
البته باید توجه داشت که موضوع خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان نگرانیهایی را در داخل ایالات متحده آمریکا ایجاد نموده است و در همین ارتباط لیندزی گراهام سناتور ارشد جمهوریخواه در حال تهیه طرحی است که طی آن وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا میبایستی تضمینهای لازم را در برابر محافظت این کشور در برابر حملات تروریستی پس از خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان ارائه دهند. از نظر این سناتور جمهوریخواه حفظ یک نیروی حداقلی 8600 نفری برای مقابله با تروریسم ضروری میباشد چرا که این مساله عدم تکرار یازده سپتامبر دیگری را تضمین خواهد کرد. به نظر میرسد که به دلیل وجود چنین نگرانیهایی در میان سیاستمداران آمریکایی به احتمال زیاد لااقل در کوتاه مدت شاهد خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بصورت کامل نخواهیم بود و همانطور که دونالد ترامپ اشاره کرده است ممکن است آمریکا حتی در زمان صلح در افغانستان یکی از پایگاههای خود را در خاک این کشور حفظ نماید. این امر باتوجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده برای ترامپ از اهمیت زیادی میتواند برخوردار باشد و به نظر نمیرسد که دونالد ترامپ حاضر باشد در این باره ریسکی را به جان بخرد که برنده شدن مجددش را تحت تاثیر قرار دهد.
اما در مورد جمهوری اسلامی ایران به نظر میرسد ضمن قابل پذیرش بودن اهداف مطرح شده یعنی ممانعت از تقویت داعش در افغانستان و خروج نیروهای آمریکایی از این کشور، روند مذاکرات صلح با طالبان دارای نکات قابل تامل دیگری نیز باشد که توجه به آنها ضروری است:
1-در ابتدا باید گفت که خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان اگرچه منطبق با سیاست و رویکرد ایران در متکی نبودن امنیت منطقه به بازیگران فرامنطقهای میباشد اما این مساله را هم باید در نظر گرفت که در اینجا صحبت از کشوری است که ناکارآمدی دولت و ارتش، آن را از بسیاری ازکشورهایی که آمریکا در آنها حضور نظامی دارد متفاوت میسازد. خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان میتواند با ایجاد خلا قدرت نظامی موثر با توجه به توان و امکانات فعلی ارتش افغانستان به درگیریها میان طالبان، داعش و دولت مرکزی با یکدیگر و نهایتا قدرت گرفتن گروههای تروریستی و افزایش بیثباتی و ناامنی در این کشور منجر شود که در این صورت قدر مسلم جمهوری اسلامی ایران به دلیل همسایگی با افغانستان و حتی پاکستان از اثرات منفی چنین تحولاتی بیتاثیر نخواهد بود. نکته قابل تامل دیگر اینکه تقویت داعش در مرزهای ایران میتواند در روابط میان ایران و آمریکا، گزینههای انتخابی ایران را تحت تاثیر قرار دهد، بنابراین با توجه به دلایل گفته شده چگونگی مقابله با داعش در افغانستان و تامین امنیت و ثبات در این کشور موضوع بسیار مهمی است که جمهوری اسلامی ایران میبایست آن را مورد توجه جدی قرار دهد و باید به این نکته توجه داشت که به دلیل پیشینه منفی طالبان در روابط با ایران، خروج نیروهای آمریکایی به عنوان فصل مشترک میان ایران و طالبان به تنهایی نمیتواند تضمین کننده به خطر نیفتادن منافع ج.ا.ا از سوی طالبان سهیم شده در قدرت باشد.
2- طالبان در حال حاضر مجموعهای یکدست و یکپارچه نیست و از نظر داخلی دارای گروهبندیهایی میباشد که بر این اساس میتوان این پیشبینی را داشت که برخی از گروههای مخالف روند صلح و سازش( به خصوص در صورت توافق میان طالبان و آمریکا در رابطه با باقی ماندن بخشهایی از نظامیان آمریکا در افغانستان) به فعالیتهای نظامی علیه دولت مرکزی افغانستان ادامه دهند و حتی سازماندهی بهتر در برابر مخالفین، آنها را به داعش نزدیکتر نماید. از طرفی هم ممکن است طالبان موافق باشند بخشهایی از نیروهای آنها خارج از قدرت سیاسی به عنوان یک ابزار و برگ بازی در معادلات آینده افغانستان حضور داشته باشند و این مسالهای است که به هرحال نباید از دید تصمیم گیرندگان ج.ا.ا مغفول بماند.
3-اگرچه ایران و دیگران تمایل خود را برای در دست گرفته نشدن قدرت غالب توسط طالبان در ساختار سیاسی افغانستان ابراز کردهاند اما به نظر نمیرسد که هیچ تضمینی در این رابطه وجود داشته باشد که طالبان در آینده به دنبال افزایش سهم خود از قدرت نباشد و حتی در این مسیر مجددا به سمت خشونت نرود. نباید فراموش کنیم که طالبان حکومت را سهم خود میداند که به دنبال تحولات رخ داده در سال 2001 از دست آنها خارج شده است به همین خاطر ورود طالبان به قدرت سیاسی میتواند حتی منشا ایجاد مشکلاتی در مسیر ثبات و امنیت آینده افغانستان شود و این بیثباتی نیز قادر خواهد بود که منافع و امنیت ملی ایران را از خود متاثر سازد.
4- مذاکرات بینالافغانی که قرار است پس از اتمام مذاکرات طالبان با آمریکا بین دولت مرکزی افغانستان و نیروهای طالبان بر سر چگونگی سهیم شدن در قدرت صورت گیرد فصل متمایز دیگری از مذاکرات صلح افغانستان میباشد که به نظر نمیرسد توافق نهایی بین طالبان و دولت مرکزی امری سهلالوصول آن هم لااقل در کوتاهمدت باشد به همین خاطر اختلافات احتمالی پیش آمده در ادامه روند صلح افغانستان میتواند تمامی دستاوردهای به دست آمده تا کنون را با خطرات جدی مواجه نماید که از این نظر هوشیاری دستگاه سیاست خارجی ایران در برخورد با موضوع صلح در افغانستان به منظور حفظ منافع ملی در معادلات آینده امری ضروری است و لازم است رویکرد مناسبی در برخورد با هر دو طرف طالبان و دولت مرکزی از سوی ایران اتخاذ گردد.
اعتماد
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل